از گمشده تا پیدا شده: سفر تحول آفرین من در 2024

من فقط یک مرد ساده از نپال هستم، فردی با سوابق تحصیلی متوسط و آرزوی بزرگ تبدیل شدن به یک توسعه دهنده کامل. اما در ابتدا کاملاً گم شدم. نمیدانستم روی کدام دستههای فناوری تمرکز کنم، و فقدان جهت من باعث شد از دورهای به دوره دیگر بپرم و چندین زبان برنامهنویسی را بدون تکمیل هیچ یک از آنها یاد بگیرم.
با گذشت زمان، تلاش های مداوم من برای ایجاد مهارت بدون دیدن نتیجه، مرا به افسردگی سوق داد. به توانایی هایم شک کردم و حتی به فکر رها کردن تحصیلم افتادم. در ناامیدی، تصمیم گرفتم مسیر دیگری را دنبال کنم – شروع به مطالعه زبان کره ای کردم و فکر کردم ممکن است در کره کار کنم.
به مدت سه ماه انرژی ام را صرف یادگیری زبان کره ای کردم. سپس، معلمم با گفتن اینکه در آزمون بینایی رنگی که برای این کار لازم است قبول نمی شوم، برنامه های من را به هم ریخت. آن روز احساس کردم دنیام خراب شده است. من در حال زیر سوال بردن هدفم بودم، متقاعد شده بودم که هرگز به چیزی معنادار در زندگی نخواهم رسید.
یک نقطه عطف
در میان ناامیدی من، یک دانشجوی ارشد با دعوت به یک جلسه فنی به من نزدیک شد. او به من گفت که این یک فرصت عالی برای برقراری ارتباط با متخصصان صنعت فناوری خواهد بود. به عنوان یک فرد درونگرا، این ایده مرا وحشت زده کرد. من برای ملاقات با افراد جدید راحت نبودم، چه رسد به اینکه در جمع صحبت کنم. اما چیزی در درونم به من گفت که جهش کنم.
در این رویداد، سازماندهنده شرکتکنندگان را تشویق کرد تا بینشهای خود را در مورد پشتههای فناوری که روی آنها کار میکنند و چالشهایی که با آنها روبرو هستند، به اشتراک بگذارند. در ابتدا هیچ کس داوطلب نشد. آن موقع بود که ارشدم مرا به صحبت کردن واداشت. عصبی جلوی 30 نفر کاملا ناآماده ایستادم و خودم را معرفی کردم.
با صدای لرزان، توضیح دادم که چگونه پشتههای مختلف فناوری را بررسی میکنم، اما در مورد مسیر درست برای دنبال کردن مهارتهای سطح صنعت کاملاً سردرگم بودم. مطمئن نبودم چطور توانستم صحبت کنم، اما این کار را کردم. صورتم قرمز روشن شد و قلبم تمام مدت به تپش افتاد. اما من به خودم افتخار می کردم که از منطقه امن خود خارج شدم.
تماسی که زندگی را تغییر می دهد
روز بعد تماسی دریافت کردم که زندگی من را تغییر داد. این از یک مهندس نرم افزار بود که در جلسه فناوری شرکت کرده بود. او به اشتراک گذاشت که در اوایل کارش با مبارزات مشابهی روبرو شده بود و به من پیشنهاد راهنمایی کرد.
او نه تنها با شرایط من همدلی کرد، بلکه پیشنهاد داد که یک کارآموزی از راه دور با شرکتش داشته باشم. او قول داد که من را راهنمایی کند و یک نقشه راه روشن برای توسعه مهارت های مرتبط با صنعت ارائه کند. غرق در قدردانی، پیشنهاد او را پذیرفتم.
راهنمایی که همه چیز را تغییر داد
این مربی من را با مفهوم یادگیری T شکل آشنا کرد – کسب تخصص عمیق در یک حوزه در حالی که دانش گسترده ای از سایر حوزه ها دارم. تحت هدایت او، شروع به تمرکز بر روی اصولی مانند OOP، الگوهای طراحی، معماری سیستم و طول عمر خدمات کردم.
ایجاد تعادل بین تحصیلات دانشگاهی، مسئولیت های خانه و توسعه مهارت ها آسان نبود. مجبور بودم خستگی ناپذیر کار کنم و اغلب خواب را قربانی می کردم. با وجود چالشها، به جلو رفتم.
زمانی که امتحانات من با مهلت های پروژه ام تداخل پیدا کرد، درخواست تمدید کردم که او با مهربانی موافقت کرد. اما بعد از امتحاناتم متوجه شدم بسیاری از مفاهیمی را که برای یادگیری آنها زحمت کشیده بودم فراموش کرده ام. آن شکست اعتماد به نفسم را متزلزل کرد. با این حال، من حاضر به تسلیم نشدم. دو ماه دیگر به خودم فشار آوردم و بالاخره پروژه ام را به پایان رساندم.
وقتی آن را به او ارائه دادم، او به مناطقی برای بهبود اشاره کرد و به من بازخورد عملی داد. با حمایت های مداوم او، به تدریج به توانایی هایم اعتماد کردم.
یک فصل جدید
در این دوره، کالج من یک دوره تصادفی در مورد توسعه فول استک اعلام کرد. با هیجان، ثبت نام کردم، اما متوجه شدم که مربی هدایت کننده دوره، همان شخصی است که در تمام مدت مرا راهنمایی کرده بود! یادگیری مستقیم از او در یک محیط ساختاریافته یک فرصت طلایی بود.
تقریباً در همان زمان، شغلی به عنوان تحلیلگر داده در یک مدرسه متوسطه پیدا کردم. ایجاد تعادل بین کار، مطالعه و توسعه مهارت حتی سخت تر شد. فینال ترم پنجم من نزدیک شد و من برای مدیریت زمانم به سختی تلاش کردم. فشار بسیار زیاد بود و من اغلب احساس می کردم که می خواهم تسلیم شوم.
اما من با آگاهی از اهمیت اعمالم به راهم ادامه دادم. پس از بیخوابیهای شبانه بیشماری، 10 تا 12 ساعت کار در روز، پیامی دریافت کردم که همه چیز را ارزشمند کرد – به من پیشنهاد کارآموزی در شرکت او داده شد.
افشای قهرمانان
ارشدی که از من خواست تا در جلسه فناوری صحبت کنم، آبیسک آدیکاری بود، فردی که وقتی نمی توانستم خودم را باور کنم به من ایمان داشت. و مربی ای که من را در این سفر تحول آفرین راهنمایی کرد، رامش شرستا بود، مهندس نرم افزاری که مهربانی و خرد او زندگی من را برای همیشه تغییر داد.
بزرگترین درس
سال 2024 سال تحول بود. از احساس گمشده و شکست گرفته تا یافتن وضوح و هدف، آموختم که اعمال شما قدرت تغییر زندگی شما را دارد. از طریق نظم و انضباط، انعطاف پذیری و راهنمایی درست، مبارزاتم را به سنگ پله تبدیل کردم.
همانطور که وارد سال 2025 می شوم، این کار را با یک حس دوباره عزم انجام می دهم. سفر آسان نخواهد بود، اما من آماده هستم تا با هر چالشی با همان شور و اشتیاق روبرو شوم. برای هر کسی که این را میخواند: هرگز از باور خود دست نکشید، و هرگز دست از تلاش برای رسیدن به رویاهایتان برندارید.
اینجا یک سال رشد، یادگیری و فتح ارتفاعات جدید است!