برنامه نویسی

خطر یک پیچیدگی پیچیدگی

زمان

بگذارید داستانی را در مورد پروژه ای که روی آن کار کردم برای شما تعریف کنم:

ما در حال اجرای برخی از نرم افزارها برای مدیریت حساب های سیستم در محیط خود بودیم. این نرم افزار به چند مکان مختلف وصل می شود: LDAP ما ، یک ابزار گزارش دهی امنیت/انطباق و همه سرورهای کاربردی ما.

یکی از اولین تحویل های پروژه ما یک نمودار معماری بود. از آنجایی که من قبلاً مسئولیت ایجاد یکی را بر عهده نداشتم ، نمودارهای ایجاد شده برای پروژه های دیگر را بررسی کردم تا ایده ای را برای کاری که قرار بود انجام دهم بدست آورم.

آن … خوب پیش نرفت. من خودم را در داخل آنچه که فقط می توان به عنوان “Visio Vomit” توصیف کرد ، پیدا کردم. من یک نمودار را باز می کردم و روی مانیتور غول پیکر من قرار نمی گیرد …. من تا جایی که می توانم کل سند را ببینم ، زوم می کنم و هیچ یک از برچسب ها خوانا نمی شوند. من فقط ساعت ها صرف تلاش کردم تا دریابم که کدام سند سیستم هایی را که به آنها علاقه مند شده ام نشان می دهد ، و بعد از آن پیگیری می کنم که همه خطوط و اتصالات در کجا پیش رفته اند.

ساعت ها و تکرارها

من احتمالاً 30 ساعت را صرف تلاش برای جلب این نمودار برای رضایت همه کردم. به نظر می رسید که هرکسی که من آن را به چیز دیگری که نشان داده شده است نشان داده ام … برخی از آن مربوط است اما بیشتر عناصری که باید اضافه کنم چیزهایی بودند که فقط مدیریت را نشان می دادند که بله ، ما در طراحی خود برخی از عوامل را در نظر گرفته بودیم (مرتبط یا نه ).

در این مرحله بود که من عبارت “پیچیدگی جنگی” را که در عنوان امروز می بینید ، ابداع کردم … همانطور که من از طریق فرآیند تأیید برای این نمودار کار کردم ، من به طور مداوم به افرادی که فقط به نظر می رسید لذت بردن از آن را بدست آورده ام ، دویدم پیچیده تر از آنچه لازم بود باشد!

نمودار من کمتر از 7 تکرار انجام شد. این 30 ساعت از بودجه پروژه ما را گذراند و بخش بهتری از یک هفته را برای انجام کار به من رساند. داستان پروژه من بسیار ساده بود: “سلام ما از این ابزار برای مدیریت حساب های یک پایگاه داده LDAP داده شده استفاده می کنیم” ، اما به نظر می رسید که من فقط همه چیز را در مرکز داده به عنوان نوعی انعطاف پذیر می کشیدم … “بله ، من می توانم یک نمودار فوق العاده پیچیده “…” “اگر نمی توانید آنها را متقاعد کنید (تأیید کنید) ، آنها را اشتباه بگیرید!”

چرا ، هر چند؟

همانطور که گفتم ، پیچیدگی پیچیدگی وقتی به مصوبات نیاز داشتم ظاهر شد. این مصوبات در درجه اول از معماران و مدیران سطح بالا بود.

با دقت در مورد آن فکر کنید: هدف از نمودار برای مستندات خوب نبود (از این گذشته ، ما نمودارهای مهندسی جداگانه ای داریم که قرار دادن دقیق دارایی های ما را نشان می دهد). هدف از نمودار من بود ارتباط از هدف پروژه ما برای همه مردمی که در واقع کار را انجام نداده اند اما نیاز به ورود به سیستم دارند. و من مربی شدم تا آن را پیچیده تر از داستان واقعی مورد نیاز برای گفتن کنم.

چه چیزی باعث می شود مردم بخواهند این نمودار بیش از حد پیچیده باشد؟

نفس

برخی از افراد پیچیدگی را جشن می گیرند زیرا این امر باعث می شود احساس برتری کنند. “به من نگاه کن ، من این استفراغ دیداری را درست کردم و کمتر از 2،000 تعامل سیستم مختلف به تصویر کشیده شده است ، و به معنای واقعی کلمه هر چیزی را که می توانستید رویای آن باشد ، با برنامه تعامل دارد.”

عدم درک مشترک

در بعضی موارد ، این نمودار بسته به نقش آنها به معنای چیزی متفاوت برای خواننده بود. همه آنها فکر می کردند که هدف از نمودار کمی متفاوت است ، بنابراین آنها انتظار داشتند که آن را “چیز” در آن داشته باشد … به این معنی که این سند باید برای همه همه چیز باشد.

شاید فقط عدم درک عمومی باشد

پیچیدگی اضافه شده می تواند نشانه ای از شخصی باشد که سیستم را کاملاً درک نمی کند. در نتیجه ، آنها هر جزئیات را اضافه می کنند و همه چیز را بیش از حد پیچیده می کنند زیرا نمی دانند واقعاً برای داستان و اطلاعات اضافی چه چیزی مهم است.

این فقط مربوط به نمودارها نیست

پیچیدگی پیچیدگی می تواند راه خود را به بسیاری از قسمت های دیگر کار ما کرم کند.

  • وقتی فرایندی را طراحی می کنیم که تیم ما برای انجام یک کار باید از آنها پیروی کند … آیا ما آن را به صورت ساده تر نگه می داریم؟

  • وقتی کد می نویسیم … آیا ویژگی های غیر ضروری اضافه می کنیم؟ آیا ما “صفحه طلا” و مهندس بیش از حد؟

  • وقتی برنامه های آینده را می سازیم … آیا نقشه های راه پیچیده ای داریم که به ابدیت می رسد ، یا آیا ما از برنامه های زمانی واقع بینانه کوتاه داریم زیرا می دانیم که همه چیز به سرعت تغییر می کند و ما باید انعطاف پذیر باشیم؟

وقتی به پیچیدگی پیچیدگی تسلیم می شویم ، زمان و تلاش زیادی را صرف چیزهایی می کنیم که هرگز در واقع مورد استفاده قرار نمی گیرند (یا به ندرت مورد استفاده قرار می گیریم که مهم نیست).

بنابراین چه کاری باید در مورد آن انجام شود؟

بهبودی از یک طلسم پیچیدگی دشوار است. موذی است زیرا با مغز شما آشفته است – باعث می شود احساس شما شود نیاز این جزئیات اضافی ، یا اینکه وقتی واقعاً همه چیز را سرنگون می کنید ، کاری ارزشمند و با ارزش انجام می دهید.

اگر شما یکی از پیچیدگی های پیچیدگی هستید

تشخیص اینکه شما این مشکل را دارید در واقع بیشتر نبرد است. هنگامی که می بینید که بیش از حد کارها را بیش از حد می کنید ، می توانید برای ساده سازی تلاش کنید. گرفتن نظرات خارج از تصمیمات ، وادار کردن خود برای کاهش تعداد مراحل ، مصوبات ، یا اتصالات و جستجوی راه هایی برای کوچکتر کردن همه چیز به شما کمک می کند تا تمایل خود را برای تکیه به مجتمع بپردازید.

اگر در گروهی با پیچیدگی پیچیدگی گرفتار شده اید

اگر به رحمت دیگران که دارای پیچیدگی پیچیدگی هستند ، می تواند کمی چالش برانگیز باشد … به خصوص اگر تأثیر کافی برای به چالش کشیدن آنها در هنگام شروع کار بیش از حد ندارید. بازی ایده آل این است که بتوانیم با آرام کردن آنها به راحتی ، به آنها در غلبه بر نیاز خود به پیچیدگی کمک کنیم ، که البته فقط در صورتی کار می کند که بتوانید آنها را به گوش دادن به شما گوش دهید و برهنه های خود را بپذیرید.

پیچیدن

پیچیدگی فتنه شده یک عادت طبیعی برای کسی است که بسیار تحلیلی است ، اما برای بهره وری (و عقل!) بسیار خطرناک است. یادگیری تشخیص علائم می تواند دشوار باشد ، به ویژه در آگهی تشخیص خود ، اما فواید ساده سازی برای نادیده گرفتن بیش از حد و با ارزش است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا