هر بازی Warhammer به یک حالت مدل بدون رنگ نیاز دارد
Summarize this content to 400 words in Persian Lang
Warhammer 40K اخیراً در حال کاوش انبوهی از ژانرهای مختلف است، از شوتر بومر گرفته تا cRPG و بقای گروهی، اما، با همه وسعتش، چیزی از هر کدام کم است.
این مجموعه در سال 1983 با Warhammer: First Edition که توسط طراحان Citadel Miniatures برایان آنسل، ریچارد هالیول و ریک پریستلی توسعه یافت آغاز شد. به دنبال موفقیت عظیم Games Workshop در توزیع Dungeons & Dragons در بریتانیا، این سه نفر بازی خود را با ترکیب D&D با بازیهای جنگی کلاسیک رومیزی گردآوری کردند و Warhammer متولد شد.
سه سال بعد، مینیاتور نمادین Space Marine ساخته شد.
تا اینکه در سال 1987، زمانی که Priestly با Rogue Trader: Warhammer 40,000 آن را یک چرخش علمی تخیلی ارائه کرد، تاریکی تلخ آینده دور معرفی شد و 40K به عنوان نمادی در میان نمادها تثبیت شد.
41 سال بعد، این غول رومیزی غالب شد – 135 فروشگاه Games Workshop تنها در سراسر بریتانیا وجود دارد، هر سال بازیهای ویدیویی جدید Warhammer و صحبتهایی درباره اقتباس فیلم جدید وجود دارد. این ترکیب خیرهکننده از علمی تخیلی گوتیک و جنگهای صلیبی قرون وسطایی در حال رونق است، بنابراین مایه شرمساری است که بازیها برای ادای احترام به جایی که همه چیز شروع شد، عمل نمیکند.
ریشه اصلی Warhammer مینیاتورهای آن است. به هر کارگاه بازی بروید و میزهای وسیعی را با سربازان و تانکهای بسیار پیچیده در میان میدانهای جنگی که بهدقت طراحی شدهاند، در انتظار بازیکنان هستند تا تفسیرهای خود را از درگیریها و درگیریها ایجاد کنند. این یک بازی رومیزی فوقالعاده خلاقانه است که با استفاده از عمل ساختن فیزیکی جهانهای خود برای متمایز شدن از D&D مبتنی بر پیشرفت و تخیل.
اما قبل از اینکه بتوان این مینیاتورها را در این صحنه های زیبا روی میز قرار داد، بازیکنان باید آنها را نقاشی کنند. در ابتدا، آنها بدون بافت و فیگورهای خاکستری هستند. رنگ و چسب اکریلیک نه تنها رنگ می بخشد، بلکه درخشندگی فلزی، سایش و پارگی و لکه های جزئی، گل و لای یا حتی پاشیده شدن خون به آنها با عشق اعمال می شود.
این بخش مهمی از Warhammer، پایه و اساس هر بازی، و برای بسیاری از مردم بخش اصلی سرگرمی است. همه چیز از جایی شروع می شود که بازیکنان با دقت هر یک از چهره ها را نقاشی می کنند. بنابراین، اگر بازیهای Warhammer به شما این امکان را میدادند که صیقلدهنده را از بین ببرید و دنیا را آنطور که هست ببینید، ادای احترام شگفتانگیزی خواهد بود. قبل از تمام این تلاشها، برمیگردد به استخوانهای لخت، تازه از جعبه.
این حالت مشابه حالت سیاه و سفید خواهد بود، البته با چند تغییر محسوس تر. به عنوان مثال، شما فاقد هرگونه بافت اضافه شده به مدل ها هستید، و باعث می شود شخصیت ها و حتی محیط بیشتر شبیه رزین پلی استایرن و اپوکسی آنها باشد تا گوشت و خون و چینی.
آن را مانند حالت آکیرا کوروساوا در Ghost of Tsushima در نظر بگیرید که نه تنها رنگ بازی را از بین می برد، بلکه کیفیت صدا و نمایشگر را کاملاً تغییر می دهد تا با فیلم های سامورایی دهه 50 مطابقت داشته باشد و به ریشه های بازی احترام بگذارد.
دیدن تفنگداران فضایی غول پیکر و غول پیکر با طرح های فوتورئالیستی که به طور ناگهانی به پایه های مدل خود باز می گردند، راهی عالی برای انجام همین کار برای چهار دهه تاریخ غنی وارهمر خواهد بود. مدتهاست که بین بازیهای ویدیویی 40K و عرضههای رومیزی آن قطع شده است، اما همیشه منبع بسیاری از تصاویر نمادین است که Warhammer را روی نقشه قرار میدهد. بنابراین، چه راه بهتری برای تجلیل از تداوم ردپای فرهنگی سریال به جز بالا بردن چیزی که ما را در وهله اول به اینجا رسانده است؟
Warhammer 40K اخیراً در حال کاوش انبوهی از ژانرهای مختلف است، از شوتر بومر گرفته تا cRPG و بقای گروهی، اما، با همه وسعتش، چیزی از هر کدام کم است.
این مجموعه در سال 1983 با Warhammer: First Edition که توسط طراحان Citadel Miniatures برایان آنسل، ریچارد هالیول و ریک پریستلی توسعه یافت آغاز شد. به دنبال موفقیت عظیم Games Workshop در توزیع Dungeons & Dragons در بریتانیا، این سه نفر بازی خود را با ترکیب D&D با بازیهای جنگی کلاسیک رومیزی گردآوری کردند و Warhammer متولد شد.
سه سال بعد، مینیاتور نمادین Space Marine ساخته شد.
تا اینکه در سال 1987، زمانی که Priestly با Rogue Trader: Warhammer 40,000 آن را یک چرخش علمی تخیلی ارائه کرد، تاریکی تلخ آینده دور معرفی شد و 40K به عنوان نمادی در میان نمادها تثبیت شد.
41 سال بعد، این غول رومیزی غالب شد – 135 فروشگاه Games Workshop تنها در سراسر بریتانیا وجود دارد، هر سال بازیهای ویدیویی جدید Warhammer و صحبتهایی درباره اقتباس فیلم جدید وجود دارد. این ترکیب خیرهکننده از علمی تخیلی گوتیک و جنگهای صلیبی قرون وسطایی در حال رونق است، بنابراین مایه شرمساری است که بازیها برای ادای احترام به جایی که همه چیز شروع شد، عمل نمیکند.
ریشه اصلی Warhammer مینیاتورهای آن است. به هر کارگاه بازی بروید و میزهای وسیعی را با سربازان و تانکهای بسیار پیچیده در میان میدانهای جنگی که بهدقت طراحی شدهاند، در انتظار بازیکنان هستند تا تفسیرهای خود را از درگیریها و درگیریها ایجاد کنند. این یک بازی رومیزی فوقالعاده خلاقانه است که با استفاده از عمل ساختن فیزیکی جهانهای خود برای متمایز شدن از D&D مبتنی بر پیشرفت و تخیل.
اما قبل از اینکه بتوان این مینیاتورها را در این صحنه های زیبا روی میز قرار داد، بازیکنان باید آنها را نقاشی کنند. در ابتدا، آنها بدون بافت و فیگورهای خاکستری هستند. رنگ و چسب اکریلیک نه تنها رنگ می بخشد، بلکه درخشندگی فلزی، سایش و پارگی و لکه های جزئی، گل و لای یا حتی پاشیده شدن خون به آنها با عشق اعمال می شود.
این بخش مهمی از Warhammer، پایه و اساس هر بازی، و برای بسیاری از مردم بخش اصلی سرگرمی است. همه چیز از جایی شروع می شود که بازیکنان با دقت هر یک از چهره ها را نقاشی می کنند. بنابراین، اگر بازیهای Warhammer به شما این امکان را میدادند که صیقلدهنده را از بین ببرید و دنیا را آنطور که هست ببینید، ادای احترام شگفتانگیزی خواهد بود. قبل از تمام این تلاشها، برمیگردد به استخوانهای لخت، تازه از جعبه.
این حالت مشابه حالت سیاه و سفید خواهد بود، البته با چند تغییر محسوس تر. به عنوان مثال، شما فاقد هرگونه بافت اضافه شده به مدل ها هستید، و باعث می شود شخصیت ها و حتی محیط بیشتر شبیه رزین پلی استایرن و اپوکسی آنها باشد تا گوشت و خون و چینی.
آن را مانند حالت آکیرا کوروساوا در Ghost of Tsushima در نظر بگیرید که نه تنها رنگ بازی را از بین می برد، بلکه کیفیت صدا و نمایشگر را کاملاً تغییر می دهد تا با فیلم های سامورایی دهه 50 مطابقت داشته باشد و به ریشه های بازی احترام بگذارد.
دیدن تفنگداران فضایی غول پیکر و غول پیکر با طرح های فوتورئالیستی که به طور ناگهانی به پایه های مدل خود باز می گردند، راهی عالی برای انجام همین کار برای چهار دهه تاریخ غنی وارهمر خواهد بود. مدتهاست که بین بازیهای ویدیویی 40K و عرضههای رومیزی آن قطع شده است، اما همیشه منبع بسیاری از تصاویر نمادین است که Warhammer را روی نقشه قرار میدهد. بنابراین، چه راه بهتری برای تجلیل از تداوم ردپای فرهنگی سریال به جز بالا بردن چیزی که ما را در وهله اول به اینجا رسانده است؟