من امروز 5 ساعت صرف تلاش برای نصب Git کردم.

چه روزی
من بیش از 5 ساعت صرف تلاش برای نصب Git کردم. نه به این دلیل که بسیار پیچیده است – بلکه به این دلیل که لپ تاپ من کند است ، اینترنت من کندتر است ، و همه چیز احساس می کرد که با حرکت آهسته حرکت می کند. ناامید کننده بود ، اما من سرانجام این کار را کردم.
این یک کار من را به 25 ٪ از دوره بنیادهای پروژه ODIN سوق داد. این یک قدم کوچک است ، اما در حال حاضر احساس بزرگی می کند.
پس از آن ، من به موضوع بعدی نگاه کردم: اصول اولیه. و وای … خیلی زیاد است. مطالب بسیار خواندن ، درک و مفید وجود دارد. من می توانم بلافاصله بگویم که برای مقابله با آن به یک مغز تازه و استراحت نیاز دارم – و امروز قطعاً آن روز نبود.
صادقانه بگویم ، من کاملاً تخلیه شده ام. برنامه خواب من همه جا است. من به سختی می دانم که دیگر چه روزی است. من حتی خط دوینگو را از دست دادم – برنامه را باز کردم و به من ضربه زد:
“صبر کن … من یک روز کامل را از دست دادم؟ کجا بودم؟”
بدون سرنخ زمان فقط … از بین رفت.
من سعی می کنم چیزها را برنامه ریزی کنم ، اما سخت است. همه چیز بیش از حد انتظار طول می کشد ، و من به راحتی حواس پرت می شوم. من حتی استراحت واقعی نمی کنم – من فقط زمان را از دست می دهم ، پس به یاد داشته باشید که ساعاتی بعد به استراحت نیاز داشتم.
امروز یکی از آن روزهایی بود که ADHD واقعاً در راه بود.
به هر حال ، من نمی خواهم خودم را بر روی آن کتک بزنم. بعضی روزها فقط خشن است. بعضی روزها تمام کاری که می توانید انجام دهید یک چیز است – و این اشکالی ندارد.
من آنچه را که می توانستم انجام دادم. فردا ، من با یک سر واضح تر به آن برمی گردم (امیدوارم بعد از خواب واقعی).
و اگر چیزی مشابه را پشت سر می گذارید – فقط بدانید که تنها نیستید.