همه چیز در همه جا به یکباره برای همه نبود، اما مطمئناً جهنم برای من بود

دلیلی وجود دارد که بر فصل جوایز، از جمله اسکار دیروز، که هفت جایزه از 11 نامزدی خود را برد، غالب شد. از زمان نمایش اولیه خاموش خود در SXSW، تقریباً به طور کامل تبلیغات دهان به دهان بیشتر و بیشتر شده است و باعث شده است که به عنوان پر جایزه ترین فیلم تمام دوران شناخته شود، و بسیار بالاتر از رکورددار قبلی، ارباب حلقه ها: بازگشت. پادشاه.
این سخنان شفاهی فقط توصیه های گاه به گاه نیست، بلکه اعلامیه های نبوغی مشتاقانه، با صدای بلند و عمومی است. این فیلم چنان تأثیری بر تماشاگران گذاشت که تبدیل به یک حس ویروسی شد، مردمی که دائماً درباره آن مینوشتند، صحبت میکردند و توییت میکردند، تأثیرات عاطفی آن را بر آنها منعکس میکردند و آنها را وادار به فکر کردن در مورد آنها در زندگی خود میکردند.
Everywhere Everywhere یک برنده معمولی اسکار نیست، اگرچه آنچه معمول است به تدریج در طول زمان در حال تغییر است. چیزی که صنعت فیلم آن را طعمه اسکار می نامد، فیلمی که به طور خاص برای دریافت جوایز ساخته شده است، یک فیلم بیش از حد احساساتی است که مسائل اجتماعی را به روشی نسبتاً ایمن مطرح می کند که سیستم هایی را که باعث ایجاد آنها می شوند خیلی عمیق مورد بازجویی قرار نمی دهد و درست قبل از اکران می شود. فصل اسکار برای استفاده از سوگیری اخیر – پسر و رهایی دو تلاش ناموفق امسال بودند زیرا آکادمی اوضاع را تغییر داد.
در مقابل، Everything Everywhere، به بیان تقلیلآمیز، یک کمدی پوچگرای علمی-تخیلی است، کمدی که از چند وجهی پرش میکند، با بازیگران آسیایی، داستانی از مهاجران آسیایی-آمریکایی در مورد نیهیلیسم، اگزیستانسیالیسم، و قدرت عشق برای بریدن بین نسلها را روایت میکند. ضربه. صحنههایی وجود دارد که تنها شخصیتها صخرهها هستند، صحنههای مبارزه با دیلدوها، مردم با هات داگ برای انگشتان دست، و صحبتهای زیادی در مورد مالیات. مردم به شکل کنفتی منفجر می شوند، یک شیرینی غول پیکر سیاهچاله است، و چشمان گوگولی به همه چیز، از جمله سر میشل یوه، گیر کرده است.
شاید طعمه اسکار نبود، اما برای من خیلی طعمه بود. کنجکاوی خود را در سال گذشته برانگیختم، وقتی دیدم توییتی از گروهی از نوجوانان آسیایی-آمریکایی بیرون از سینما که همه چیز را در همه جا تماشا میکردند فرو ریختند – فکر کردم این فقط یک پست خندهدار بود، اما پس از تماشای آن، یک پست داشتم. واکنش مشابه من در طول نمایش به قدری گریه کرده بودم که ماسکم را می پوشاندم که بعد از آن مجبور شدم یک ماسک جدید تهیه کنم، همانطور که کسی که با او تماشا کردم. به خانه رفتم و چند ساعت بعد دراز کشیدم و به طور متناوب گریه می کردم. حتی اکنون، ماهها پس از اولین و تنها تماشای من، هنگام تماشای کلیپهای فیلم به صورت آنلاین، و همچنین هر بار که ویدیویی از بازیگران و عوامل دریافت جایزه را میبینم، بهطور بازتابی اشک میریزم.
همه نسبت به این فیلم به اندازه من احساس نمیکنند – این مورد با بسیاری از منتقدان طنینانداز نشد، زیرا آنها خوشحال میشوند که مردم یک سال تمام در مورد این فیلم سکوت نکردهاند. برای این افراد، اسکار یک روز بزرگ برای حالات آزاردهنده مردم داشت. حتی من، مدافع معتمد همه چیز همه جا، شوکه شدم که بسیاری از فیلمهای عالی اسکار را به دلیل تأثیری که این فیلم بر مردم دارد، ناشناخته ماندند، اما نمیتوانم بگویم که شایسته نیست.
چرا من به شدت نسبت به این فیلم احساس کردم در حالی که دیگران این کار را نکردند؟ همه چیز در همه جا و به یکباره با بیماری روانی، عجیب و غریب، دیاسپورای آسیایی، نیهیلیسم و اگزیستانسیالیسم مواجه می شود. بهعنوان یک چینی عجیب، سخت است که خانوادهام را در جای جوی نبینم، بنابراین سطحی از فرافکنی وجود داشت، میل به تصور اینکه مادرم به من میگفت همیشه من را انتخاب خواهد کرد. این تمایلی است که با مردم آسیایی در جمعیت من طنین انداز می شود، به همین دلیل است که من افراد زیادی را می شناسم که تماشای خود را به طور مطلق به هم ریخته اند.
یک ویژگی اساسی در این فیلم وجود دارد که اگر درک فرهنگی از معنای بزرگ شدن آسیایی در دنیایی که به طور فزاینده غرب زده شده را نداشته باشید، نمی توانید آن را درک کنید. چیزهایی بود که بالای سر تماشاگران غربی پرواز می کرد، مانند اینکه اولین دخترش را چاق خطاب کرد به جای اینکه بگوید دوستش دارد، حرامزاده شدن راتاتویی به راکاکونی، و صحنه ای که جوی سعی می کند لباسشویی را ترک کند و اولین با تنظیم یک مونولوگ او را متوقف می کند. همه چیز اشتباه دخترش را شرح می دهد.
روشهایی وجود دارد که اولین در آن عمل میکند که برای مخاطب غربی بیرحمانه به نظر میرسد، و این همان جایی است که شکاف نژادی است و شکاف نسلی به وجود آمده است. با قرار گرفتن بیشتر در معرض فرهنگ غربی، جوانان آسیایی شروع به درک این موضوع کرده اند که راه های دیگری برای نشان دادن عشق وجود دارد، اما والدین ما هنوز آن را کاملا درک نکرده اند. جوی از چیزی که او را طرد میداند پریشان است، در حالی که اولین نمیداند چگونه به او بگوید که دوستش دارد. این درست نیست، اما در زندگی صادق است. جایی که مخاطبان غربی ممکن است کمبود مهربانی و محبت را ببینند، مردم آسیایی مادری را می بینند که تلاش می کند شکاف ایجاد شده توسط سال ها سنت را پر کند.
اما این بدان معنا نیست که فیلم خود را به تماشاگران آسیایی محدود میکند – در غیر این صورت، آنقدر که دارد شناخته نمیشد. مضامین اگزیستانسیالیسم آن شیمی مغز من را تغییر داد و مرا از پوچ گرایی به ظاهر بی پایان به سمت امیدواری سوق داد. حتی الان، وقتی در مورد چگونگی مبارزه با احساس ناامیدی صحبت میکنم، در مورد نان شیرینی و چشمهای گوگولی فیلم صحبت میکنم، و اینکه چگونه با وجود اینکه هیچ چیز واقعاً مهم نیست، هنوز شادی وجود دارد. من اغلب به مهربانی و خوش بینی افراطی ویموند فکر می کنم و اینکه چگونه عشق والدین جوی را از افسردگی نجات داد. این مضامین جهانی هستند و در فضای اجتماعی که با ناامیدی از سیاست، تغییرات آب و هوا، خشونت و جنگ مواجه است، بسیار قدرتمند هستند. در دنیایی که هر روز شاهد ظلم و ستم هستیم، فیلم هایی مانند این از اهمیت بیشتری برخوردارند.
اگر همه چیز را به یکباره در همه جا دوست نداشتید، نگران نباشید – این فقط به این معنی است که فیلم برای شما مناسب نبوده است. بالاخره هر فیلمی با هر مخاطبی طنین انداز نمی شود. اما این فیلم برای من بود و امثال من که خود و زندگیشان را روی پرده نمایش میدیدند. این برای افراد عجیب و غریب، و مردم آسیایی، و افراد مبتلا به ADHD، و افرادی بود که معتقدند هیچ چیز مهم نیست، و افرادی که معتقدند اگر هیچ چیز مهم نباشد، میتوانیم خود را از محدودیتهای خودمان رها کنیم. شاید شما این را باور نکنید و آرزو می کنید که مردم فقط در مورد همه چیز در همه جا سکوت کنند، اما من فکر نمی کنم مردم برای مدت طولانی و طولانی صحبت در مورد این فیلم را متوقف کنند. من قطعا نمی خواهم.