برنامه نویسی
برنامه نویسی اعلانی در مقابل برنامه نویسی ضروری
امری ضروری: گربه من گرسنه است. من میرم انباری و یه قوطی برمیدارم. بالا را باز می کنم و به سمت سطل زباله می روم. در سطل زباله درب را با پایم باز می کنم و رویه باز شده را به راحتی داخل قوطی می گذارم. گربه به من نگاه می کند. من به گربه نگاه می کنم. دوباره رفتم انباری یک ظرف یکبار مصرف را از قفسه برمی دارم. قوطی گربه را در ظرف می اندازم. قوطی تازه تقریبا خالی گربه را در دست میگیرم و با دست دیگر ظرف یکبار مصرف را روی زمین میگذارم. به سمت سطل زباله می روم. با پا بازش میکنم قوطی را می زنم به گربه زنگ می زنم گربه وارد می شود. گربه من اکنون در حال غذا خوردن است.
اعلامی: من به گربه ام غذا می دهم