ای کاش برای اشک های پادشاهی چیزی را احساس می کردم

دیشب روی مبلم نشستم و The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom را بازی کردم و یک هشدار کوچک در گوشه ای ظاهر شد و به من گفت که یکی از دوستانم وارد شده است. آنها هم داشتند بازی Tears of the Kingdom را بازی می کردند. در واقع وقتی پروفایلم را چک کردم 13 دوست آنلاین بودند. همه با هم Tears of the Kingdom را بازی می کنند. همه ما در یک زمان یک کار را انجام می دهیم، اما من با آن احساس تنهایی می کردم. من فقط اشک های پادشاهی را دریافت نمی کنم.
این به عنوان یک قطعه موفق در نظر گرفته نشده است. شاید اگر بیشتر بازی را انجام دهم، که هنوز هم ممکن است، در موقعیتی باشم که به طور کامل از منظری متفاوت از آنهایی که در شگفتی آن پیچیده شده اند، نقد کنم. اما این برای از بین بردن بازی نیست، فقط برای ناامیدی من در ارتباط با آن است. من نه از اشک پادشاهی متنفرم و نه از آن احساس ناامیدی می کنم. چیزی احساس نمیکنم. وقتی همه تحت تأثیر آن قرار می گیرند، ممکن است بدتر باشد.
من با این احساس غریبه نیستم. به یاد دارم فوریه گذشته که علیرغم انبوه بازی هایی که در یک بازه زمانی دو هفته ای منتشر شدند، تمام چیزی که دنیا می توانست در مورد آن صحبت کند Elden Ring بود. دوباره احساس کردم یک میدان نیروی نامرئی مرا دور می کند، مقداری مغناطیس کیهانی که وقتی هر چیز دیگری را جذب می کند چیزی را در من دفع می کند. اما درک آن بسیار ساده تر بود – من فقط به اندازه کافی خوب نبودم.
من برای الدن رینگ “هیچی احساس” نکردم. من را ناامید کرد و حوصله کاوش کامل در اعماق آن را نداشتم. با این حال، یک بیرون وجود دارد. من یک احمق مغرور یا ناامن نیستم که ارزش خود را از توانایی هایم در یک بازی ویدیویی می گیرد، بنابراین می توانم قبول کنم که در الدن رینگ خوب نباشم. حتی به این معنی نیست که من در بازی های ویدیویی بد هستم، فقط در آن بد هستم این نوع از بازی ویدیویی
اما با زلدا اینطور نیست. سقف مهارت واقعی وجود ندارد. بچه ها این بازی را انجام می دهند. بد بودن در یک بازی، نداشتن مهارت کافی برای تکمیل آن یک چیز است. وقتم را به آن اختصاص ندادم، اما می دانم اگر به اندازه کافی با الدن رینگ بنشینم، نکاتی را دنبال کنم و ساختم را یاد بگیرم، در آن بهتر می شوم. شما همیشه می توانید میزان مهارت خود را در کاری بهبود بخشید. اما اینکه چقدر چیزی را «به دست می آورید»، چقدر به شما می رسد و شما را لمس می کند، احساسی ذاتی دارد. شما آن را دریافت می کنید یا نمی کنید. و من این کار را نمی کنم.
چند سال پیش، قبل از اینکه حتی نام Tears of the Kingdom را بدانیم، نوشتم که امیدوارم از آن متنفر باشم. اکنون، اینجاست، و من از پشیمانی ام می نویسم که انجام دادم. این ممکن است ریاکارانه به نظر برسد، اما آنها دو روی یک سکه هستند. امیدوارم ازش متنفر باشم چون اصلا با Breath of the Wild ارتباط برقرار نکردم. 15-20 ساعت گذاشتم ولی تاثیری روی من نداشت. با این حال، میدانستم که BOTW تلاشی جسورانه برای تازهبودن است، به بازیکنان اعتماد میکند و چیزی با اصالت را در ژانری پر از ایدههای قدیمی که در جهانهای بیتفاوت و پف کرده رانده میشود، ارائه میدهد.
میخواستم اشکهای پادشاهی درست مثل اشکهای پادشاهی باشد. آرزوی من در آن مقاله اصلی برآورده شد. من از این موضوع عصبانی و حتی انتقادی ندارم که سریال این مسیر را ادامه داده است. این دقیقاً همان کاری است که باید انجام می داد و دقیقاً همان چیزی است که بازی به آن نیاز دارد. من فقط ناراحتم که نمی توانم برای سواری بیایم.
من اهمیت Zelda را، قبل از هر چیز به عنوان یک بازی درک میکنم – ایدههای تازهای (یا تفسیرهای تازه از ایدههای جا افتاده) دارد که بازیهای دیگر به زودی از آنها کپی خواهند کرد. اما همچنین به عنوان یک قطعه هنری که باعث می شود چیزی احساس کنیم، و به عنوان غذا برای روح. احتمالاً نباید با آن مرد غمگینی که دیر از سر کار به خانه می آید، از یک لیوان آب لوله کشی لذت می برد و از طریق زلدا در زندگی اش شادی پیدا می کند، رابطه سختی برقرار می کردیم، اما این کار را کردیم. می دانم که این بازی مهم است و نمی خواهم تغییر کند. فقط کاش می فهمیدمش، حتی کمی.
من مدتی دیگر با زلدا می مانم. بر خلاف الدن رینگ، بعید است که به یک سنبله غیرقابل عبور برسم. در عوض، علاقه من به تدریج محو خواهد شد. شاید همانطور که سیستم ها و دنیای بازی را بیشتر درک می کنم، بتوانم انتقاد کنم که چرا این بازی برای من قابل توجه تر نیست. شاید بتوانم یک بار دیگر بدون احساس سردتر به آن نگاه کنم و به صورت بالینی توضیح دهم که چرا بازی ای که افراد زیادی را برای سواری به همراه دارد، برخی از ما را پشت سر می گذارد. شاید در یک هفته، یک ماه، یک سال، چیزی کلیک کند، و چرخ دندهها به صدا درآیند، و من دارم مینویسم I Fund Get Tears Of The Kingdom. ولی یه جورایی بهش شک دارم