Monster Menu: The Scavenger’s Cookbook Review

منوی Monster: The Scavenger’s Cookbook به یک منظره تنهایی باز می شود. یک ماجراجوی مجرد که تنها لحظاتی قبل توسط شما خلق شده است، از گرسنگی و تشنگی می میرد. بدون ترس، آنها از طریق سیاه چال اسرارآمیز عبور می کنند – همان جایی که قرار بود “یک گردش آسان” باشد. در پایان یک سفر خسته کننده که HP آنها به لطف گرسنگی غیرقابل تحمل تک رقمی می شود، با یک لاشه عظیم روبرو می شوند. گرسنگی و کم آبی مقداری از آن را می خورند. به طور موقت دوباره تقویت شده اند، زمان زیادی نمی گذرد که آنها در نبرد له می شوند و باید توسط برخی از ماجراجویان دیگر که آنها نیز توسط شما سفارشی شده اند، نجات یابند. این سرگرم کننده از یک سکانس موثر است. اشتها را باز می کند و لحن را تنظیم می کند. منوی هیولا یک تجربه مهربان نیست. این یک سرکش استپسندیدن، نه یک سرکشساده، و انتظار دارد به این ترتیب مورد احترام قرار گیرد.
بیایید به سمت شروع حرکت کنیم: یادگیری طناب ها. آموزش Monster Menu به درستی شما را از چالش پیش روی شما آگاه نمی کند. به شما درسهای اساسی در مورد نحوه عملکرد مبارزات، چگونگی راهیابی به سیاهچال و جابجایی، و سپس نحوه استراحت و پختن غذا داده میشود. با این حال، آنقدر توضیح داده نشده است که ترجمه ویکی ژاپنی بازی و آزمون و خطای اولیه برای درک مکانیک های ابتدایی، مانند نحوه تهیه مواد تشکیل دهنده و نحوه یادگیری مهارت ها، طول کشید. هنگامی که سیستم های بازی را به دست می آورید، اوضاع به مراتب بهتر می شود، اما طعم تلخی در دهان من باقی گذاشت.
مرحله بعدی، گیم پلی است. به سرعت مشخص می شود که حلقه اصلی گیم پلی منوی Monster حول محور خزیدن در سیاهچال می چرخد و نه چیزهای دیگر. این یک مسیر اصلی از 100 طبقه است که مجدداً گرم شده است، و تیم شما از جنگجویان بی باک باید همه چیز را در یک حرکت ببلعد. هنگامی که یک بازی را به پایان می رسانید، پیشرفت شما بیشتر از بین می رود و تنها چند آمار و تجربه دست اول بین تلاش ها انجام می شود. این یک کار دلهره آور است و در بازاری پر از خزنده های سیاه چال که دارای عناصر متا پیشرفت هستند، مسیری خطرناک به نظر می رسد، به خصوص زمانی که خود گیم پلی پخته نشده باشد.
مسیر اصلی در هر مبارزه سرکش، یک امر بسیار اساسی و مبتنی بر نوبت است. نکات جالبی وجود دارد، مانند اینکه بتوانید آزادانه در حین چرخش خود حرکت کنید و به دشمنان خود غذا بدهید، اما اکثر درگیری ها چیزی بیشتر از آرایه استاندارد کلاس های RPG شما نخواهد بود تا زمانی که یک طرف بمیرد. گاهی اوقات با دشمنان غلبهشدهای مواجه میشوید که هدف آنها تجربه چالشبرانگیز است که به شما پاداش زیادی برای زنده ماندن میدهد، اما در بیشتر موارد، دشمنان قبل از سقوط یک یا دو ضربه میخورند و ماجرا را به جنگ فرسایشی تبدیل میکنند که شما را مجبور میکند برای پختن وعده های غذایی استراحت کنید.
Boss بسیار جالبتر است، زیرا برخوردها بهطور خاص ساخته شدهاند تا شما را سختتر در مورد استراتژی فکر کنید، اما این همچنین به این معنی است که شما اغلب از بازی در نهایت به اندازه کافی مراقبت میکنید که شما را به چالش بکشد، و به نظر ارزانتر است. این فقط به این دلیل است که منوی Monster از مکانیک منفور جهانی استفاده می کند: «اگر شخصیت اصلی شما بمیرد، بازی تمام می شود خودکار»، با وجود اینکه شخصیت اصلی هیچ ارتباط خاصی با داستان ندارد.
میزان کالری و هیدراتاسیون شخصیت ها آمار واقعی است که با گذشت زمان و با توجه به اقداماتی که انجام می دهند کاهش می یابد، که باعث می شود همه چیز جالب تر شود. کاراکترهای شما به جای مصرف چیزی به اندازه MP، انرژی بیشتری را صرف استفاده از مهارتهای خاص خود میکنند و این مکانیک بهخوبی تنظیم شده است تا شما را مجبور به استراحت مکرر برای پر کردن بدن شخصیتهایتان کند. این به نیمه “منو” منوی Monster وارد می شود.
این مکانیکهای آشپزی و کاردستی ظاهراً جذابیتهای اصلی بازی هستند، دسر خوشمزهای که غذا را به یاد ماندنی میکند و تنها دلیلی است که منوی Monster ارزش توصیه به دوستان را دارد. سیاهچال پر از نقاط منبع است که میتوان آنها را جمعآوری کرد و خود هیولاها آیتمها را رها میکنند. می توانید اینها را به صورت جداگانه در حال حرکت تهیه کنید یا صبر کنید تا به یک کمپ برسید و غذاهای پیچیده تری را کنار هم بچینید تا سلامت آنها را بازیابی کنید و مهارت های قوی تری به آنها بدهید.
این جذاب ترین بخش بازی است. پخت و پز استراتژیک برای تهیه وعده های غذایی برای مهمانی خود، با در نظر گرفتن نیازهای کالری آنها و نقش کلی آنها در نبرد، یک بازی پازل پیچیده را ایجاد می کند. وعدههای غذایی نیز بهطور واقعگرایانه تلخ هستند، و از موادی تهیه میشوند که در سیاهچالهای غولآسا پیدا میکنید – هیچ فروشگاهی برای خرید در اینجا وجود ندارد. در یک نقطه، به جادوی خود که با عشق اسمش را به نام شریک زندگیم گذاشته بودم، به قدری غذاهای مبتنی بر حشره خوردم که او استفراغ کرد. این احساس خوبی نداشت. اگرچه، یک لمس بسیار خوب این است که میتوانید بازی را سانسور کنید، که استفراغ را از بین میبرد و ظروفترین وعدههای غذایی را کمی برای چشم اشتها آورتر میکند.
پس از چهار دوره، شما باید احساس سیری کنید – در مورد یک هاضمه چطور؟ روایت Monster Menu مناسب است، زیرا پیچیده و گسترده و در عین حال کاملاً بی معنی است. شما تقریباً به طور کامل از طریق ژورنالها و یادداشتهایی که در سیاهچال جمعآوری شدهاند، دربارهی دنیا یاد میگیرید و در حین شکست دادن رئیسها، چند قطعه مبهم از یک داستان کلی برایتان گفته میشود، اما به نظر میرسد که یک فکر بعدی است. یادداشتهای فردی در ابتدا قانعکننده هستند، و بدیهی است که ملیلهای غنی از جهانسازی در اینجا وجود دارد، اما از طریق داستانهای پراکنده از شخصیتهایی که نمیبینید و مکانهایی که هرگز نخواهید دید، روایت میشود. پس از خواندن چند مورد، نادیده گرفتن بقیه بسیار آسان است. بازیهای Roguelike همیشه در اولویت گیمپلی بودهاند، و این امر دور از ذهن نیست.
Monster Menu در بهترین حالت یک بازی شایسته است. این به طرز شایسته ای از تجربه Rogue تقلید می کند و با مکانیک های مبتنی بر مواد غذایی خود کار بسیار جالبی انجام می دهد، اما زیاد طول نمی کشد. لذت بردن از جنبههای سختی و سختی بالا وجود دارد – اگر این مورد شماست، اما عمق یا پیچیدگی زیادی در اینجا پیدا نخواهید کرد. بیشتر از مکدونالدها تا میشلین، آرزو میکنید که ای کاش چیزی خوش طعمتر را انتخاب میکردید.
امتیاز: 2/5. کد بررسی توسط ناشر ارائه شده است.