من وضعیت واقعی مشکل بقا دارم

به نظر نمیرسد که نمیتوانم از بررسی اجباری بازی دست بردارم، حتی اگر آنقدر هم دوست ندارم.
این برای من بسیار شرم آور است که اعتراف کنم، اما یکی از اولین کارهایی که وقتی از خواب بیدار میشوم انجام میدهم وضعیت باز ماندن و بررسی وضعیت تسویه حسابم است. من سربازانی را که یک شبه آموزش دادهام جمعآوری میکنم، پاداشهای انرژی جمعآوری میکنم تا سربازانم بتوانند به بیابان پر از زامبیها بروند و اطلاعات جمعآوری کنند، که فقط چیزهایی در رادار است که میتوانید سربازان خود را برای جمعآوری یا مبارزه بفرستید. من اطلاعات روشن در طول شب بلافاصله جمع آوری شده است. من مطمئن می شوم که ایستگاه تحقیقاتی من کار می کند. من مطمئن هستم که نیروها در حال آموزش هستند. من تمام جوایز مختلف قابل مطالبه آن روز را جمع آوری می کنم.
من آن را در حالی پخش می کنم که قبل از خواب به پادکست گوش می دهم. هنگام رفت و آمد در قطار آن را بازی می کنم. زمانی که در یک سالن آرایشگاه مسئول پذیرش بودم، یواشکی آن را در محل کارم بازی میکردم، فقط وقتی کسی پشت سرم میآمد از ترس اینکه متوجه لذت گناه من شود، تلفنم را با صورت به میز میکوبیدم. این واقعاً برای من مایه شرمساری است که به نظر نمیرسد نمیتوانم این بازی را بدون هدف، طرح کوچک و ویژگیهای بسیار کمی برای نوشتن در مورد آن (در صورت وجود) متوقف کنم. حتی نپرسید که چگونه این بازی را شروع کردم، اما قول می دهم قبل از شروع تبلیغات عجیب و غریب روی همه چیز بود.
اگر این کارها را انجام ندهم، در نقطهای از روز با یک شوک ناخوشایند به حالت ایستاده تکان میخورم، زیرا متوجه شدم فراموش کردهام که برای استریک خود وارد شوم. من از زمانی که شروع کردم هر روز بازی کرده ام – این 208 روز است و همچنان ادامه دارد. چند روزی بود که داشتم به رختخواب می رفتم تا بخوابم قبل از اینکه متوجه شدم اصلاً بازی را بررسی نکرده بودم. این روزها احساس گناه واقعی کردم – به استقامت هدر رفته ای که می توانستم برای کشتن شیطان های آلوده استفاده کنم، پاداش هایی که می توانستم جمع آوری کنم، چالش هایی که می توانستم تکمیل کنم فکر می کنم.
من نمی توانم دروغ بگویم، رابطه من با این بازی بیکار باعث ناراحتی من می شود. من از بازی کردن آن لذت نمی برم، بیشتر به این موضوع مربوط می شود که احساس کنم مجبور هستم سطح فعالیت خود را حفظ کنم. بالا رفتن سطح دفتر مرکزی من کمی اندورفین به من می دهد، اما رسیدن به هر سطح بیشتر و بیشتر طول می کشد – اکنون برای هر سطح بیش از دو هفته طول می کشد، زیرا من در سطح 30 هستم و سطح بعدی بالاتر می رود. من در لیگ های پلاسما با پسران بزرگ. اگر مانند بسیاری از بازیکنان راهم را جبران میکردم، احتمالاً میتوانستم سریعتر به آنجا برسم، اما از نظر اخلاقی مخالف خرج کردن پول برای بازیهایی هستم که حتی آنقدرها هم دوست ندارم.
من می دانم که چیزی در مورد بازی های بیهوده و سرمایه داری وجود دارد. من از طریق حرکات حرکت می کنم، منابعم را جمع می کنم، شب می خوابم، بیدار می شوم، همه این کارها را دوباره انجام می دهم. ضربه می زنم، ضربه می زنم، ضربه می زنم. این هیچ ارزشی به زندگی من اضافه نمی کند، اما وقتی می بینم سطح بالاتری نسبت به دیگران دارم، کمی احساس رضایت می کنم. و شاید کمی رضایت بیشتر وقتی بی دلیل سکونتشان را با خاک یکسان کنم. من به دنبال یک سطح بالاتر و منابع بیشتر هستم، به خوبی می دانم که با دنبال کردن این چیزها چیزی به زندگی من اضافه نشده است. پس چرا به این کار ادامه می دهم؟ آیا من چیزی جز یک همستر روی چرخ نیستم که مصمم به رسیدن به اوج موفقیت در آخرالزمان زامبی مجازی هستم؟
فکر میکنم زمان حذف برنامه فرا رسیده است، اما مغز پر از ADD من به کاری بیاهمیت نیاز دارد تا زمانی که رسانهای را مصرف میکنم که واقعا برایم مهم است. شاید فردا روزی باشد که اراده کنم تا از این چرخه بی پایان جمع آوری و خرج کردن استفاده کنم. احتمالا نه.