زندگی عجیب است همیشه درباره چیزهای کوچک بود و نوردهی مضاعف دو برابر می شود

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
من همیشه یک بازیکن احساسی بودهام و همچنین در رویکردم به بازیها به شدت جزئیات محور بودم، بنابراین Life is Strange همیشه یکی از موارد مورد علاقه من بوده است. من سوال آیه کتاب مقدس را به هم ریختم و شخصاً کیت مارش را ناامید کردم، و به این افتخار می کنم که مجبور نشدم (حتی یک بار) در طول مکالمه سخت معروف با فرانک در قسمت سوم به عقب برگردم، زیرا بار اول آن را به سختی میخکوب کردم. وقتی فهمیدم گیاه آپارتمانی را زیاد آبیاری کرده ام ناراحتم کرد. هر چه شخصیتهای یک داستان زندهتر احساس کنند، سرمایهگذاری من بیشتر میشود، بنابراین سریع ثبتنام کردم تا پیشنمایش Life is Strange: Double Exposure در PAX West امسال را داشته باشم، مشتاق دوز دیگری از کارهای کوچکی که این بازیها به خوبی انجام میدهند. .
در پنجمین بازی، مکس کالفیلد، قهرمان بازگشته، در حال حاضر حدود یک دهه بزرگتر است، که به امید حل قتل دوستش صفی، بین دو واقعیت جابه جا می شود. مکس که یک هنرمند در دانشگاهی در نیوانگلند است، زمانی را در محوطه دانشگاه به شوخی با TA می گذراند، با رئیس مدرسه (که از قضا مادر صفی است) دوست می شود و مشخصاً از زمان وقایع اول از قدرت خود استفاده نمی کند. بازی سردبیر ما، استیسی هنلی، در مورد اینکه پس از مدت ها به جای مکس عقب نشینی کرد، نوشت، اما قبل از اینکه به کاوش در محوطه دانشگاه بپردازم، ابتدا باید می دانستم که قرار است با چه کسی آن را کاوش کنم. .
کارگردان بازی، جاناتان استرادر و کارگردان روایت، فلیس کوان، اشاره کردند که این بازی به دلیل تغییرات گسترده بین واقعیتها، تغییرات کوچک (اما نه همیشه ظریف) در متون تلفن مکس یا پستهای آنلاین خواهد داشت. مکس در حالی که سعی می کند قتل صفی را حل کند، در حالی که دوستش در یک واقعیت مرده، اما در واقعیت دیگر هنوز زنده و در خطر است، قدرت های در حال تغییر خود را کشف می کند.
به این ترتیب، به محض اینکه برای نسخه نمایشی نشستم، بیشتر جذب پیامهایی از طرف Safi و درباره آنها شدم. او شاعری بود (یا هست، بسته به واقعیت) عاشق هنر، طعنه و مرزها کردن. من باید ببینم که او قبل از مرگ چه چیزی در رسانه های اجتماعی پست می کرد، در مورد معامله کتاب در انتظار او و اینکه چقدر از دیدن یک بارش شهابی آتی هیجان زده بود، یاد گرفتم. او نظرات خندهداری را روی پستهای دوستانش گذاشت، به نظر میرسید که رابطهای ضعیف با مادرش دارد و تنها در چند لحظه احساس کردم که من هستم. می دانست Safiya Llewelyn-Fayad – به هر حال تا جایی که می توانید با کسی از اینترنت آشنا شوید.
دیدن او همانطور که در جدول زمانی “زنده” بود، تغییر واقعیت ها و بررسی مجدد تلفن مکس در جدول زمانی “مرده” بسیار تاثیرگذارتر شد. قطع ناگهانی پستها و متنهای صفی در حالی که بقیه به راهپیمایی ادامه میدهند، سیل یادبودها و توییتهای غمانگیز، و بسیاری از تفاوتهای ظریف در مکالمات، ارزش بررسی را دارد. متنها حتی بدتر بودند، صندوق پستی من مملو از دوستانی بود که خود را سرزنش میکردند، افرادی که نتوانستند با غم و اندوه بسیارشان کنار بیایند، افراد ناامیدی که بهتازگی کسی را که دوست داشتند از دست دادند و برای پاسخ دعا میکردند.
این حتی به ارجاعات بازی اول هم اشاره نمی کند. در اوایل بازی Double Exposure یک انتخاب دارید که تصمیم شما را در پایان عنوان اول به عنوان جدید میآورد و در دمو، مکس به جای Bae، Bay را نجات داده بود. به این ترتیب، من یک پیام متنی از جویس در حوالی کریسمس دریافت کردم، که با ترس از او پرسیده بود که آیا او را به خاطر دارم قبل از اینکه عکسی برای من بفرستم قبل از اینکه در رسانه های اجتماعی درباره گرفتن چند گربه اکنون که او تنها است به اشتراک بگذارم. همچنین به صورت آنلاین، مکس دختر پست دبیرستانی ویکتوریا چیس را دنبال میکرد که عکسهای تیزری از شغلهای مدلینگ برجستهای را که اخیراً انتخاب کرده بود، منتشر میکرد.
بینی ام را آنقدر در گوشی مکس فرو کرده بودم که آخرین نفر از چهار خبرنگاری بودم که نسخه نمایشی را تمام کردم. استرادر و کوان متوجه شدند که من بعد از آن با آنها صحبت کردم، در حالی که هر دوی آنها هیجان زده به نظر می رسیدند که کسی را به طور کامل در دنیای مکس شیرجه می زنند. استرادر در مصاحبه ما گفت که همه اینها هدفمند بود، که آنها میدانستند که «مدت محدودی زمان برای وادار کردن شما به گذراندن وقت با آنها دارند. [Safi] قبل از اینکه او را از بین ببریم.
اگر شخصیتهای اولین Life is Strange اثر خود را روی شما گذاشتهاند، پس ارزش آن را دارد که Double Exposure در 29 اکتبر عرضه شود. مکس اکنون با بازگشت به سریال چند سال بزرگتر و بالغتر شده است، اما همینطور است. من و تو در حالی که دوباره به او ملحق می شویم. داستان بازی جدید ممکن است مانند داستان اول تلخ باشد، اما جزئیات کوچک آن مانند همیشه پر جنب و جوش و معنادار هستند.
من همیشه یک بازیکن احساسی بودهام و همچنین در رویکردم به بازیها به شدت جزئیات محور بودم، بنابراین Life is Strange همیشه یکی از موارد مورد علاقه من بوده است. من سوال آیه کتاب مقدس را به هم ریختم و شخصاً کیت مارش را ناامید کردم، و به این افتخار می کنم که مجبور نشدم (حتی یک بار) در طول مکالمه سخت معروف با فرانک در قسمت سوم به عقب برگردم، زیرا بار اول آن را به سختی میخکوب کردم. وقتی فهمیدم گیاه آپارتمانی را زیاد آبیاری کرده ام ناراحتم کرد. هر چه شخصیتهای یک داستان زندهتر احساس کنند، سرمایهگذاری من بیشتر میشود، بنابراین سریع ثبتنام کردم تا پیشنمایش Life is Strange: Double Exposure در PAX West امسال را داشته باشم، مشتاق دوز دیگری از کارهای کوچکی که این بازیها به خوبی انجام میدهند. .
در پنجمین بازی، مکس کالفیلد، قهرمان بازگشته، در حال حاضر حدود یک دهه بزرگتر است، که به امید حل قتل دوستش صفی، بین دو واقعیت جابه جا می شود. مکس که یک هنرمند در دانشگاهی در نیوانگلند است، زمانی را در محوطه دانشگاه به شوخی با TA می گذراند، با رئیس مدرسه (که از قضا مادر صفی است) دوست می شود و مشخصاً از زمان وقایع اول از قدرت خود استفاده نمی کند. بازی سردبیر ما، استیسی هنلی، در مورد اینکه پس از مدت ها به جای مکس عقب نشینی کرد، نوشت، اما قبل از اینکه به کاوش در محوطه دانشگاه بپردازم، ابتدا باید می دانستم که قرار است با چه کسی آن را کاوش کنم. .
کارگردان بازی، جاناتان استرادر و کارگردان روایت، فلیس کوان، اشاره کردند که این بازی به دلیل تغییرات گسترده بین واقعیتها، تغییرات کوچک (اما نه همیشه ظریف) در متون تلفن مکس یا پستهای آنلاین خواهد داشت. مکس در حالی که سعی می کند قتل صفی را حل کند، در حالی که دوستش در یک واقعیت مرده، اما در واقعیت دیگر هنوز زنده و در خطر است، قدرت های در حال تغییر خود را کشف می کند.
به این ترتیب، به محض اینکه برای نسخه نمایشی نشستم، بیشتر جذب پیامهایی از طرف Safi و درباره آنها شدم. او شاعری بود (یا هست، بسته به واقعیت) عاشق هنر، طعنه و مرزها کردن. من باید ببینم که او قبل از مرگ چه چیزی در رسانه های اجتماعی پست می کرد، در مورد معامله کتاب در انتظار او و اینکه چقدر از دیدن یک بارش شهابی آتی هیجان زده بود، یاد گرفتم. او نظرات خندهداری را روی پستهای دوستانش گذاشت، به نظر میرسید که رابطهای ضعیف با مادرش دارد و تنها در چند لحظه احساس کردم که من هستم. می دانست Safiya Llewelyn-Fayad – به هر حال تا جایی که می توانید با کسی از اینترنت آشنا شوید.
دیدن او همانطور که در جدول زمانی “زنده” بود، تغییر واقعیت ها و بررسی مجدد تلفن مکس در جدول زمانی “مرده” بسیار تاثیرگذارتر شد. قطع ناگهانی پستها و متنهای صفی در حالی که بقیه به راهپیمایی ادامه میدهند، سیل یادبودها و توییتهای غمانگیز، و بسیاری از تفاوتهای ظریف در مکالمات، ارزش بررسی را دارد. متنها حتی بدتر بودند، صندوق پستی من مملو از دوستانی بود که خود را سرزنش میکردند، افرادی که نتوانستند با غم و اندوه بسیارشان کنار بیایند، افراد ناامیدی که بهتازگی کسی را که دوست داشتند از دست دادند و برای پاسخ دعا میکردند.
این حتی به ارجاعات بازی اول هم اشاره نمی کند. در اوایل بازی Double Exposure یک انتخاب دارید که تصمیم شما را در پایان عنوان اول به عنوان جدید میآورد و در دمو، مکس به جای Bae، Bay را نجات داده بود. به این ترتیب، من یک پیام متنی از جویس در حوالی کریسمس دریافت کردم، که با ترس از او پرسیده بود که آیا او را به خاطر دارم قبل از اینکه عکسی برای من بفرستم قبل از اینکه در رسانه های اجتماعی درباره گرفتن چند گربه اکنون که او تنها است به اشتراک بگذارم. همچنین به صورت آنلاین، مکس دختر پست دبیرستانی ویکتوریا چیس را دنبال میکرد که عکسهای تیزری از شغلهای مدلینگ برجستهای را که اخیراً انتخاب کرده بود، منتشر میکرد.
بینی ام را آنقدر در گوشی مکس فرو کرده بودم که آخرین نفر از چهار خبرنگاری بودم که نسخه نمایشی را تمام کردم. استرادر و کوان متوجه شدند که من بعد از آن با آنها صحبت کردم، در حالی که هر دوی آنها هیجان زده به نظر می رسیدند که کسی را به طور کامل در دنیای مکس شیرجه می زنند. استرادر در مصاحبه ما گفت که همه اینها هدفمند بود، که آنها میدانستند که «مدت محدودی زمان برای وادار کردن شما به گذراندن وقت با آنها دارند. [Safi] قبل از اینکه او را از بین ببریم.
اگر شخصیتهای اولین Life is Strange اثر خود را روی شما گذاشتهاند، پس ارزش آن را دارد که Double Exposure در 29 اکتبر عرضه شود. مکس اکنون با بازگشت به سریال چند سال بزرگتر و بالغتر شده است، اما همینطور است. من و تو در حالی که دوباره به او ملحق می شویم. داستان بازی جدید ممکن است مانند داستان اول تلخ باشد، اما جزئیات کوچک آن مانند همیشه پر جنب و جوش و معنادار هستند.