Ghost Of Yotei در حال جدا شدن از Tsushima با Atsu است
Summarize this content to 400 words in Persian Lang
Ghost of Tsushima همیشه جایگاه عجیبی را در کانن گیمرهای مدرن اشغال کرده است. اکثر روزنامه نگاران فکر می کنند خوب است (من خودم را در آن پرانتز حساب می کنم)، در حالی که عموم گیمرها کمی با آن برخورد می کنند. این کاملاً طبیعی است – بسیاری از بازیها بین اجماع انتقادی و افکار جامعه شکاف دارند، و این به هر دو صورت پیش میرود. Alien: Isolation، Dishonored و Disco Elysium این قطبیت را معکوس می کنند. اما با Ghost of Tsushima، این موضوع عمیقتر میشود. و به نظر می رسد که Ghost of Yotei مخالف این دانه است.
این پایه برای Ghost of Tsushima مهم است – بسیاری از مردم آن را سرگرم کننده می دانستند. منتقدان به دلیل اینکه یک جهان باز نسبتاً عمومی با کلکسیونهای متورم است که با پوششی از زیباییشناسی پنهان شده بود، به ملایمت مورد انتقاد قرار گرفت. اما بسیاری از مردم این زیباییشناسی را دوست داشتند، و (با توجه به اینکه اکثر مخاطبان عمومی بازیهای بسیار کمتری نسبت به منتقدان بازی میکنند) برای سختیهای دنیای باز آن به همان شیوه Horizon کمی پاس داده شد، زیرا در حین انجام بازی خوب به نظر میرسد. آن را لذت بخش تر از بسیاری دیگر از بازی های جهان باز متورم می کند.
Ghost Of Tsushima به نوعی به ضد TLOU تبدیل شد
با اکثر بازی ها، این پایان کار است. گروهی که از گلدستههای مهم استقبال نمیکند The Last of Us با آن آراسته شده است، اما همچنان مورد علاقه گیمرها است. اما در مورد Ghost of Tsushima اینطور نیست. همچنین به دلیل تصاحب فرهنگی فرهنگ ژاپنی توسط یک استودیوی غربی، کمتر مورد انتقاد قرار گرفت. اعتقاد اصلی من این است که گفتن داستانهایی درباره فرهنگهای دیگر تا حد زیادی خوب است، زیرا هنر نباید همگی جزیرهای و دروننگر باشد، اما حالت نابههنجار کوروساوا و استفاده نابهنگام از سنگهای آزمایشی ژاپنی مانند هایکو این تلاش جدی را برای تسخیر دوران سامورایی به چیزی آشفتهتر انجام داد. غیر معتبر
ما اکنون در حال فروپاشی هستیم، اما فیلتر سیاه و سفید این واقعیت را نیز نادیده گرفت که بسیاری احساس میکنند بهترین فیلم کوروساوا، ران جسورانه و رنگارنگ است.
سپس The Last of Us به مبارزه برمی گردد. Tsushima و TLOU2 تنها با فاصله یک ماه از هم منتشر شدند، و علیرغم اینکه توسط استودیوهای خواهر و با تمرکز مشابه سونی بر روی فوتورئالیسم عکسبرداری حرکتی، گیم پلی اکشن سوم شخص و وزن روایت ساخته شدند، در نهایت به عنوان دشمنان ایدئولوژیک قرار گرفتند. The Last of Us Part 2 با وجود اینکه آنقدر بیدار بود که یکی از شخصیت های اصلی خود را در یک آخرالزمان دیستوپیایی کشت و همچنین دارای دو زن قابل بازی (یکی لزبین) و یک شخصیت ترنس بود، مورد ستایش منتقدان قرار گرفت. همچنین – و این تنها انتقادی است که وزن کمی به آن وارد می شود – بازی با دیدگاه نیهیلیستی ترسناک آن نسبت به انسانیت و پایانی کشیده آنچنان سرگرم کننده نیست.
از طرف دیگر، Ghost of Tsushima شما را مجبور به بازی به عنوان یک مرد کرد، نه هر مردی، بلکه یک شورشی سامورایی خشن و رواقی. نمونه مردانگی او است. منتقدان به آن ضربه زدند – بخوانید: امتیاز 85 قابل احترامی را در OpenCritic کسب کرد – به دلیل سیاستهای بیدار پیرامون توسعه آن، و (باز هم، تنها نکته ارزشمند در اینجا) تاب خوردن از طنابها و بریدن دشمنان به روبانها لذتبخشتر است. کاتانای نادقیق تاریخی نسبت به حفظ مخفیانه گلوله ها و دست و پنجه نرم کردن با شرایط انسانی زمانی که به سمت افراط وحشیانه سوق داده می شود.
پر سر و صداترین طرفداران Ghost Of Tsushima آن را به چیزی تبدیل کردند که نبود
همه اینها در The Game Awards به نتیجه رسید. 2020 سالی پرنعمت بود، اما انتظار می رفت که The Last of Us Part 2 بهترین بازی سال را به خود اختصاص دهد، که در نهایت این اتفاق افتاد. هادس نزدیک ترین رقیب آن در نظر گرفته می شد و Animal Crossing: New Horizons کمترین شانس را داشت. Final Fantasy 7 Remake، Doom Eternal، و Ghost of Tsushima، دیگر بازیهایی که مجموعه را تکمیل میکنند، در نظر گرفته شدند.
همه کسانی که به اندازه کافی به The Game Awards اهمیت می دادند این را می دانستند، همانطور که سال گذشته همه می دانستند که بازی Baldur's Gate 3 شکست خورده است، در حالی که Tears of the Kingdom رقیب و Alan Wake 2 خارجی پیش از سه نفر دیگر بودند. و به همین دلیل، سمیت در هوا وجود داشت. The Last of Us به خاطر جنایت ابی به دشمن شماره یک گیمر تبدیل شد، و بنابراین در Player's Voice، تلاشی طراحی شده بود تا با تاج گذاری برنده Ghost of Tsushima، یکی در چشم منتقدان هیئت داوران باقی بماند.
این تلاش از این جهت موفقیت آمیز بود که تسوشیما برنده شد، اما از این جهت ناموفق بود که منتقدان اهمیت خاصی ندادند، زیرا بسیاری از ما علیرغم اینکه فکر می کنیم سقف بالاتری برای رسیدن به تسوشیما دارد، کاملاً به آن علاقه داریم. این پیروزی، و همچنین نزدیکی آن به The Last of Us، باعث شده است که تسوشیما در میان گیمرهایی که کمتر به بازیها اهمیت میدهند، به جایگاه خدایی برسد تا عصبانی شدن در اینترنت. چندی پیش نوشتم که این همه عصبانیت به این معنی است که Tsushima 2 سزاوار فشاری نیست که تحت آن قرار داشت، و اکنون Ghost of Yotei با قرار دادن یک زن در جلو و مرکز از این فشار استقبال کرده است.
من دوست ندارم به این گیمرهای مشابه کمک کنم، اما از آنجایی که میدانم به شدت خلاقیت ندارند، این یک Ghost of Two-She-Ma است. از آن عاقلانه در بدترین تصاویر کوچک YouTube شناخته شده برای بشر استفاده کنید.
من فکر نمیکنم که داشتن یک قهرمان زن ذاتاً بازی را بهتر میکند، اگرچه میدانم که افراد بلندگوی زیادی وجود دارند که احساس میکنند این کار باعث بدتر شدن بازی میشود. اما چیزی که ارائه می دهد دوگانه است. اولاً، دستی مطمئن از ساکر پانچ در راس را نشان میدهد و به جای رکود در امنیت آشنایی، سریال را به قلمروی تازه هدایت میکند. ثانیاً، این نشان میدهد که استودیو مشتاق است جانور خودش باشد، و میخواهد داستانی را تعریف کند که احساس میکند بهترین تجربه را ایجاد میکند، بدون توجه به اقلیت آوازی که ممکن است استودیوی دیگر، با اعتماد به نفس کمتر و خلاقانهای برای تحسین ارزانقیمت برای تجربههای پایینتر استخراج کرده باشد. .
Ghost of Yotei فقط به خاطر داشتن یک زن عالی نخواهد بود و ممکن است اصلا عالی نباشد. اما نشان دهنده ی Sucker Punch است که میخ گرد Ghost of Tsushima را از سوراخ مربعی تاریخ بازی که در آن پیدا کرده است، تکان می دهد، و این قابل تحسین است. اعتماد به نفس نشان داده شده با حرکت رو به جلو سری، و همچنین توانایی شروع تازه بدون ایرادات Tsushima، آن را تبدیل به یک بازی مورد انتظارتر از آنچه که در غیر این صورت میبود، کرده است.
Ghost of Tsushima همیشه جایگاه عجیبی را در کانن گیمرهای مدرن اشغال کرده است. اکثر روزنامه نگاران فکر می کنند خوب است (من خودم را در آن پرانتز حساب می کنم)، در حالی که عموم گیمرها کمی با آن برخورد می کنند. این کاملاً طبیعی است – بسیاری از بازیها بین اجماع انتقادی و افکار جامعه شکاف دارند، و این به هر دو صورت پیش میرود. Alien: Isolation، Dishonored و Disco Elysium این قطبیت را معکوس می کنند. اما با Ghost of Tsushima، این موضوع عمیقتر میشود. و به نظر می رسد که Ghost of Yotei مخالف این دانه است.
این پایه برای Ghost of Tsushima مهم است – بسیاری از مردم آن را سرگرم کننده می دانستند. منتقدان به دلیل اینکه یک جهان باز نسبتاً عمومی با کلکسیونهای متورم است که با پوششی از زیباییشناسی پنهان شده بود، به ملایمت مورد انتقاد قرار گرفت. اما بسیاری از مردم این زیباییشناسی را دوست داشتند، و (با توجه به اینکه اکثر مخاطبان عمومی بازیهای بسیار کمتری نسبت به منتقدان بازی میکنند) برای سختیهای دنیای باز آن به همان شیوه Horizon کمی پاس داده شد، زیرا در حین انجام بازی خوب به نظر میرسد. آن را لذت بخش تر از بسیاری دیگر از بازی های جهان باز متورم می کند.
Ghost Of Tsushima به نوعی به ضد TLOU تبدیل شد
با اکثر بازی ها، این پایان کار است. گروهی که از گلدستههای مهم استقبال نمیکند The Last of Us با آن آراسته شده است، اما همچنان مورد علاقه گیمرها است. اما در مورد Ghost of Tsushima اینطور نیست. همچنین به دلیل تصاحب فرهنگی فرهنگ ژاپنی توسط یک استودیوی غربی، کمتر مورد انتقاد قرار گرفت. اعتقاد اصلی من این است که گفتن داستانهایی درباره فرهنگهای دیگر تا حد زیادی خوب است، زیرا هنر نباید همگی جزیرهای و دروننگر باشد، اما حالت نابههنجار کوروساوا و استفاده نابهنگام از سنگهای آزمایشی ژاپنی مانند هایکو این تلاش جدی را برای تسخیر دوران سامورایی به چیزی آشفتهتر انجام داد. غیر معتبر
ما اکنون در حال فروپاشی هستیم، اما فیلتر سیاه و سفید این واقعیت را نیز نادیده گرفت که بسیاری احساس میکنند بهترین فیلم کوروساوا، ران جسورانه و رنگارنگ است.
سپس The Last of Us به مبارزه برمی گردد. Tsushima و TLOU2 تنها با فاصله یک ماه از هم منتشر شدند، و علیرغم اینکه توسط استودیوهای خواهر و با تمرکز مشابه سونی بر روی فوتورئالیسم عکسبرداری حرکتی، گیم پلی اکشن سوم شخص و وزن روایت ساخته شدند، در نهایت به عنوان دشمنان ایدئولوژیک قرار گرفتند. The Last of Us Part 2 با وجود اینکه آنقدر بیدار بود که یکی از شخصیت های اصلی خود را در یک آخرالزمان دیستوپیایی کشت و همچنین دارای دو زن قابل بازی (یکی لزبین) و یک شخصیت ترنس بود، مورد ستایش منتقدان قرار گرفت. همچنین – و این تنها انتقادی است که وزن کمی به آن وارد می شود – بازی با دیدگاه نیهیلیستی ترسناک آن نسبت به انسانیت و پایانی کشیده آنچنان سرگرم کننده نیست.
از طرف دیگر، Ghost of Tsushima شما را مجبور به بازی به عنوان یک مرد کرد، نه هر مردی، بلکه یک شورشی سامورایی خشن و رواقی. نمونه مردانگی او است. منتقدان به آن ضربه زدند – بخوانید: امتیاز 85 قابل احترامی را در OpenCritic کسب کرد – به دلیل سیاستهای بیدار پیرامون توسعه آن، و (باز هم، تنها نکته ارزشمند در اینجا) تاب خوردن از طنابها و بریدن دشمنان به روبانها لذتبخشتر است. کاتانای نادقیق تاریخی نسبت به حفظ مخفیانه گلوله ها و دست و پنجه نرم کردن با شرایط انسانی زمانی که به سمت افراط وحشیانه سوق داده می شود.
پر سر و صداترین طرفداران Ghost Of Tsushima آن را به چیزی تبدیل کردند که نبود
همه اینها در The Game Awards به نتیجه رسید. 2020 سالی پرنعمت بود، اما انتظار می رفت که The Last of Us Part 2 بهترین بازی سال را به خود اختصاص دهد، که در نهایت این اتفاق افتاد. هادس نزدیک ترین رقیب آن در نظر گرفته می شد و Animal Crossing: New Horizons کمترین شانس را داشت. Final Fantasy 7 Remake، Doom Eternal، و Ghost of Tsushima، دیگر بازیهایی که مجموعه را تکمیل میکنند، در نظر گرفته شدند.
همه کسانی که به اندازه کافی به The Game Awards اهمیت می دادند این را می دانستند، همانطور که سال گذشته همه می دانستند که بازی Baldur's Gate 3 شکست خورده است، در حالی که Tears of the Kingdom رقیب و Alan Wake 2 خارجی پیش از سه نفر دیگر بودند. و به همین دلیل، سمیت در هوا وجود داشت. The Last of Us به خاطر جنایت ابی به دشمن شماره یک گیمر تبدیل شد، و بنابراین در Player's Voice، تلاشی طراحی شده بود تا با تاج گذاری برنده Ghost of Tsushima، یکی در چشم منتقدان هیئت داوران باقی بماند.
این تلاش از این جهت موفقیت آمیز بود که تسوشیما برنده شد، اما از این جهت ناموفق بود که منتقدان اهمیت خاصی ندادند، زیرا بسیاری از ما علیرغم اینکه فکر می کنیم سقف بالاتری برای رسیدن به تسوشیما دارد، کاملاً به آن علاقه داریم. این پیروزی، و همچنین نزدیکی آن به The Last of Us، باعث شده است که تسوشیما در میان گیمرهایی که کمتر به بازیها اهمیت میدهند، به جایگاه خدایی برسد تا عصبانی شدن در اینترنت. چندی پیش نوشتم که این همه عصبانیت به این معنی است که Tsushima 2 سزاوار فشاری نیست که تحت آن قرار داشت، و اکنون Ghost of Yotei با قرار دادن یک زن در جلو و مرکز از این فشار استقبال کرده است.
من دوست ندارم به این گیمرهای مشابه کمک کنم، اما از آنجایی که میدانم به شدت خلاقیت ندارند، این یک Ghost of Two-She-Ma است. از آن عاقلانه در بدترین تصاویر کوچک YouTube شناخته شده برای بشر استفاده کنید.
من فکر نمیکنم که داشتن یک قهرمان زن ذاتاً بازی را بهتر میکند، اگرچه میدانم که افراد بلندگوی زیادی وجود دارند که احساس میکنند این کار باعث بدتر شدن بازی میشود. اما چیزی که ارائه می دهد دوگانه است. اولاً، دستی مطمئن از ساکر پانچ در راس را نشان میدهد و به جای رکود در امنیت آشنایی، سریال را به قلمروی تازه هدایت میکند. ثانیاً، این نشان میدهد که استودیو مشتاق است جانور خودش باشد، و میخواهد داستانی را تعریف کند که احساس میکند بهترین تجربه را ایجاد میکند، بدون توجه به اقلیت آوازی که ممکن است استودیوی دیگر، با اعتماد به نفس کمتر و خلاقانهای برای تحسین ارزانقیمت برای تجربههای پایینتر استخراج کرده باشد. .
Ghost of Yotei فقط به خاطر داشتن یک زن عالی نخواهد بود و ممکن است اصلا عالی نباشد. اما نشان دهنده ی Sucker Punch است که میخ گرد Ghost of Tsushima را از سوراخ مربعی تاریخ بازی که در آن پیدا کرده است، تکان می دهد، و این قابل تحسین است. اعتماد به نفس نشان داده شده با حرکت رو به جلو سری، و همچنین توانایی شروع تازه بدون ایرادات Tsushima، آن را تبدیل به یک بازی مورد انتظارتر از آنچه که در غیر این صورت میبود، کرده است.