بهترین قسمت ها درباره کارآگاه پیکاچو
برای طولانیترین زمان، اقتباسهای سینمایی از بازیهای ویدیویی محبوب به نظر میرسید که با زنده کردن مطالب منبع در صفحه بزرگ مبارزه میکردند. بین فیلمهای لایو اکشن Super Mario Bros و برخی از فیلمهای فجیع هیتمن، این اقتباسها نمیتوانند ماهیت منبع را به تصویر بکشند و برای موفقیت به شدت به آشنایی شما با IP وابسته هستند.
پس از اینکه پروژههایی مانند Castlevania از نتفلیکس، فیلم Sonic the Hedgehog، و Detective Pikachu به موفقیتهای بینالمللی تبدیل شدند، روایت پیرامون اقتباسهای بازیهای ویدیویی در اواخر دهه ۲۰۱۰ شروع به تغییر کرد. هیچ کس انتظار نداشت که اولین فیلم لایو اکشن پوکمون بر اساس یک بازی اسپین آف برای 3DS ساخته شود، اما آنقدر کارها را درست انجام داد که سزاوار ستایش است.
به روز شده در 31 مارس 2023 توسط Kyle Chamaillard. بازی Detective Pikachu در سال 2019 به موفقیت بزرگی دست یافت و یکی از پردرآمدترین اقتباسهای ساخته شده از بازیهای ویدیویی است. همانطور که شایعات در مورد یک دنباله بالقوه شروع به چرخش می کنند، فکر می کنیم ایده خوبی است که دوباره نسخه اصلی را مرور کنیم و بررسی کنیم که چه چیزی باعث شده اولین پوکمون لایو اکشن به خوبی کار کند.
10 از جمله پوکمون های قدیمی
زمانی که Detective Pikachu برای اولین بار در سال 2019 راه اندازی شد، حدود 800 پوکمون در National Pokedex ثبت شده بود. بسیار عالی بود که همه آنها در لایو اکشن ظاهر شوند، اما خدمه تصمیم گرفتند که انتخاب 50 پوکمون برای قرار دادن در طول فیلم آسانتر باشد. کارآگاه پیکاچو به جای تمرکز بر جدیدترین موجودات، چهره های آشنا از نسل های اصلی را به نمایش می گذارد.
نوستالژی به فروش میرسد و دیدن پوکمونهایی مانند Bulbasaur، Charmander و Squirtle در اولین تریلر کارآگاه پیکاچو ممکن است به شما انگیزه داده باشد که بخواهید فیلم را در آخر هفته افتتاحیهاش ببینید. اگر با تماشای انیمه یا بازی پوکمون در Game Boy بزرگ شده اید، چیزی فوق العاده در مورد زنده شدن پوکمون اصلی شما در صفحه نمایش بزرگ وجود دارد.
پاشنه آشیل برای بسیاری از اقتباسهای بازیهای ویدئویی، تکیه بیش از حد به گگها و تخممرغهای عید پاک است که بیشتر حواسپرتکننده هستند تا سرگرمکننده. Detective Pikachu مملو از ارجاعات به سری Pokemon است، اما اکثر آنها به قدری سریع اتفاق میافتند که حتی اگر از زمان عرضه بازیها در حال انجام آنها بوده باشید، ممکن است آنها را از دست بدهید.
رایان رینولدز به خاطر بازی در نقش ددپول، شخصیتی که عاشق شکستن دیوار چهارم است، شناخته می شود. زمانی که رینولدز به عنوان کارآگاه پیکاچو انتخاب شد، شنیدن اینکه او عناصر کمدی بیشتری را به نقش اضافه کرد، مانند خواندن سرود انیمه پوکمون در یک صحنه، تعجب آور نبود. دیدن اینکه یک اقتباس ریشههای خود را میپذیرد، بدون نیاز به جا انداختن یک مرجع یا شوخی بین هر خط دیالوگ، شاداب است.
8 فیلم Noir Throwbacks
کارآگاه پیکاچو شرلوک هلمز پوکمون است و فیلم از ژانر فیلم نوآر الهام گرفته است که به ایجاد برخی از بزرگترین کارآگاهان سینما کمک کرد. کارآگاه پیکاچو به دلیل نورپردازی، دیالوگ ها و قهرمان بدبینانه اش به نوعی تداعی کننده فیلم هایی مانند Blade Runner، Knives Out، و Who Framed Roger Rabbit است.
در حالی که بازی 3DS بیشتر یک ماجراجویی دلپذیر بود، اقتباس فیلم به بسیاری از موضوعاتی که فیلم نوآر را تعریف می کنند متمایل است و سبک و لحن آن را به خوبی اجرا می کند. به نظر می رسد بازگشتی به یک دوران گمشده است، اما کارآگاه پیکاچو با اضافه کردن ایده ها و پیچش های اصلی برای کمک به تازه نگه داشتن ماجراجویی، آن را به کار می اندازد.
7 ریخته گری
بازیگران فیلم کارآگاه پیکاچو فوقالعاده با استعداد هستند و دیدن اینکه این فیلم چقدر قدرت ستارهای را به دست آورد هنوز هم تکان دهنده است. بازیگران باسابقه ای مانند رایان رینولدز و بیل نای به اجرای بخش های دراماتیک فیلم کمک کردند، در حالی که ستارگان جوان تری مانند کاترین نیوتن و جاستیس اسمیت – که در سال 2022 در فیلم عالی The Quarry ایفای نقش کردند – عشق خود را به سریالی که با آن بزرگ شده اند روی پرده آوردند.
تصور موفقیت فیلم بدون رینولدز سخت است، اما سبک کمدی تند صحبت کردنش برای پوکمون هایی که نمی توانند قهوه ننوشند مناسب است. مطمئناً، شاید بازیگر دیگری مانند چارلی دی میتوانست نقش کارآگاه پیکاچو را بازی کند، اما رایان رینولدز نیز بخش مهمی از بازاریابی برای فیلم بود و برای این نقش فراتر رفت.
6 موسیقی
از زمانی که در اواخر دهه 90 عرضه شد، موسیقی یکی از عناصر سازنده سری پوکمون بوده است. هر شهر در Pokemon Red and Blue موضوعی مجزا داشت و انیمه ها و فیلم ها حاوی موسیقی اصلی عالی مانند PokeRap و ‘Polkamon’ توسط Weird Al Yankovic بودند. کارآگاه پیکاچو این روند را با ارائه ریمیکس آهنگ های کلاسیک و آهنگ های جدید فوق العاده توسط هنرمندانی مانند ریتا اورا و فارل ویلیامز ادامه می دهد.
موسیقی سرتاسر Detective Pikachu کاملاً لحن ماجراجویی را تنظیم میکند و ملودیهای آشنا را با ملودیهای جدیدتر ترکیب میکند تا یک موسیقی متن پویا برای هر موقعیتی ایجاد کند. موسیقی آنقدر جنبه اساسی سریال است که برخی از نوازندگان – مانند ریتا اورا و دیپلو – در فیلم نقش آفرینی می کنند.
5 تصاویری
پس از تریلر بدنام فیلم Sonic the Hedgehog که اینترنت را شوکه کرد و باعث شد استودیو این شخصیت را دوباره طراحی کند، تیم کارآگاه پیکاچو مطمئن شد پوکمون لایو اکشن آن بدون ایجاد کابوس برای ملت، واقعی به نظر می رسد. با استفاده از ترکیبی از جلوههای کاربردی و رایانهای، موجودات در سراسر فیلم بسیار باورنکردنی به نظر میرسند و به شما کمک میکنند در دنیایی غوطهور شوید که در آن افراد و پوکمونها میتوانند با هم زندگی کنند.
پوکمونهایی مانند Cubone و Psyduck دقیقاً مانند بازیها به نظر میرسند، در حالی که دیگران مانند Snubbull و حتی Pikachu دارای بافت و موهایی هستند که دیدن آنها در یک اسپریت 16 بیتی غیرممکن است. تنها پوکمونی که از نظر ظاهری به خوبی بقیه نیست، Mewtwo است. در حالی که در ابتدا عالی به نظر می رسد، دیدن آن که با دهان خود صحبت می کند و بعد از تبدیل شدن به میزبان ذهن هاوارد، حالات انسانی بیشتری دارد، کمی ناراحت کننده است.
4 آقای میم
با حضور بیش از 50 پوکمون در کارآگاه پیکاچو، غیرممکن بود که به هر یک از آنها در کانون توجه قرار دهیم تا در زیر آن بدرخشند. به غیر از Pikachu، Mewtwo و Psyduck، تنها موجود دیگری که زمان مناسبی از صفحه نمایش دارد، Mr. Mime است، یکی از پوکمون های اصلی که همیشه به دلیل ویژگی های انسان مانند و توانایی ایجاد دیوارهای نامرئی برجسته بوده است.
آقای میم پس از حضور در صحنه ای که تیم و پیکاچو سعی می کنند او را برای پاسخ بازجویی کنند، تقریباً کل فیلم را می دزدد. این دو که یادآور صحنههای Seven و The Dark Knight هستند، حاضرند هر کاری که لازم است انجام دهند تا به آنچه میخواهند برسند، از جمله ریختن بنزین نامرئی روی پوکمون و تهدید به آتش زدن آن. این یکی از تاریک ترین و خنده دارترین صحنه های فیلم است و توانایی های مستر میم را به گونه ای به نمایش می گذارد که قبلا غیرقابل تصور بود.
3 قدم زدن
برای برخی از فیلمها دشوار است که شروع، میانه و پایان جذابی داشته باشند بدون اینکه حداقل یک بخش نسبت به بقیه کندتر باشد. کارآگاه پیکاچو بلافاصله شما را با یک صحنه آغازین پرچرب جذب میکند، سپس شخصیتهای اصلی را به روشهای جالبی قبل از ادامه داستان معرفی میکند. به نظر نمی رسد که صحنه ای هدر رفته در طول فیلم وجود داشته باشد و تا زمانی که تیتراژ فیلم منتشر نشود، جذاب می ماند.
قدم زدن یکی از مهمترین عناصر یک فیلم است و کارآگاه پیکاچو کاملاً تعادل را در پیشبرد طرح ایجاد میکند و زمانی را برای فشردگی در یک یا دو شوخی بین لحظههای مهم پیدا میکند. در پایان فیلم، احساس خواهید کرد که به اندازه کافی با تمام شخصیت های اصلی آشنا شده اید تا انگیزه های آن ها را درک کنید، و این به خوبی بیشتر قسمت های آزاد را به هم پیوند می دهد، بنابراین از پرسیدن ده ها سوال درباره پایان دادن
2 پیچ و تاب
بیشتر داستانها به پیچ و تابها تکیه میکنند تا شما را سرپا نگه دارند، اما کل روایت میتواند با استفاده بیش از حد یا ایجاد احساس غیرقابل باوری در آنها خراب شود. کارآگاه پیکاچو در نیمه اول خود سوالات بیپاسخ زیادی را مطرح میکند، با موفقیت انتظارات شما را زیر سوال میبرد و شما را تا پایان حدس زدن نگه میدارد. اولین چرخش مربوط به نیات واقعی میوتو راضی کننده است، اما مکان پدر گمشده تیم حتی بهتر است.
معلوم شد که برای نجات هری، میوتو مجبور شد روحش را با روح پیکاچو ادغام کند تا او را تا رسیدن تیم زنده نگه دارد. معلوم می شود که پیکاچوی صحبت کننده تمام مدت پدر تیم بوده است و آنها بدون اینکه بدانند موفق شده اند رابطه بیگانه خود را درست کنند. این با پایان بازی Detective Pikachu بسیار متفاوت است، اما یک پیچ و تاب عالی است که وقتی برای بار دوم فیلم را تماشا می کنید، دیدگاه جدیدی به شما می دهد.
1 قلب
انیمه ها و فیلم های پوکمون همیشه به اندازه کافی دل داشته اند که باعث شوند احساس کنید از نظر عاطفی روی شخصیت های اصلی و دوستان پوکمون آنها سرمایه گذاری می کنید. لحظاتی مانند خداحافظی Ash با Butterfree یا گریه Pikachu برای احیای Ash در Pokemon: The First Movie با یک نسل طنین انداز شد، و اگرچه کارآگاه Pikachu گاهی اوقات ممکن است احمقانه باشد، اما هنوز آنقدر قلب دارد که شما را هنگام تماشای مجموعه ای از احساسات احساس کند. آی تی.
صحنهای تقریباً در نیمهی راه فیلم وجود دارد که در آن تیم سرانجام با پیکاچو احساسات متناقضش را درباره پدرش باز میکند. پس از از دست دادن مادرش، او احساس کرد که پدرش آنقدر درگیر کار شده است که به او اهمیت نمی دهد، و زمانی که او به او نزدیک شد، تیم احساس کرد که دیگر به او نیازی ندارد. کارآگاه پیکاچو پر از شگفتی است، اما این واقعیت که لحظه ای بین یک مرد و یک موش زرد صحبت می کند می تواند چشمان شما را متورم کند، می تواند بزرگترین دستاورد آن باشد.