بازی

وای خدا، من چیزی در مورد آنچه بازی کرده ام به خاطر ندارم

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
من به شما نیاز دارم که حرف من را قبول کنید که من بازی های ویدیویی را دوست دارم. دلیل آن ممکن است در صدها ستون یا دهه‌ها خرج کردن پول باشد که تضمین می‌کند من هرگز صاحب خانه نخواهم شد یا تجربه کار کردن روی بازی‌ها. اما ممکن است این باشد! هفته گذشته یک پادکست ساختم – اگر تا به حال وجود داشته باشد افتخار بزرگی است – و یکی از میزبان ها درباره ماجراجویی صوتی صحبت می کند.
گفتم بازی را دوست دارم و سپس با وحشت کامل متوجه شدم که احتمالاً نمی توانم به بسیاری از سؤالات بعدی پاسخ دهم زیرا چیزی لعنتی به خاطر ندارم. در واقع، متوجه شدم که چیزی از آنچه بازی کرده‌ام به خاطر ندارم.

من (تقریبا) چیزی در مورد بازی های ویدیویی که بازی کرده ام به خاطر ندارم

خوب، شاید «هر چیزی» کمی دراماتیک باشد. اما شما روی تیتر کلیک کردید! با این حال، این وحشی است که چقدر از بازی‌هایی که سال‌ها پیش بازی کرده‌ام به یاد دارم. برخی از آثار کلاسیک خلأ کامل خاطره هستند. موضوع این است که من Sonic Adventure را در زمان انتشار در Dreamcast بازی کردم! من بازی را شکست دادم. اما به خدا قسم که چیزی برای تو ندارم.
می‌توانید به من بگویید که سونیک تصمیم می‌گیرد بازپرس کلاهبرداری بیمه شود و من می‌گویم: «این درست به نظر نمی‌رسد، اما احتمالاً اشتباه می‌کنم». فقط آنجا نیست. اوه یادمه خوش گذشت! من از آن زمان بازی را دوباره خریدم و چند ساعت اینجا یا آنجا بازی کردم، اما از آن گذشته – کاملاً خالی است.

مرتبط

تتریس برای همیشه لطفا برای همه چیز من در حال حاضر نیاز است

میدونی چیه، من الان هاتریس رو دوست دارم.

این موضوع به کیفیت یا ترجیح ربطی ندارد. سریال فاینال فانتزی یکی از مورد علاقه‌های من در تمام دوران است. و، بله، بازی‌هایی که من زیاد بازی کرده‌ام – اولین، 6، 7، 9 – به خوبی به یاد دارم. متوجه شدم! تا زمانی که مردم در مورد ماموریت‌های دیرهنگام بازی سؤالات زیادی نپرسند، این افراد در آنجا هستند. اما بازی های Final Fantasy I وجود دارد کاملا دوست داشتنی و بیشتر چیزها را به یاد نمی آورید. تاکتیک های فانتزی نهایی؟ درخشان! رعد خدا سید! دین! در غیر این صورت همه چیز یادگاری است.
من اخیراً ریمستر فاینال فانتزی 4 را مجدداً بازی کردم و متوجه شدم که به غیر از گسترده‌ترین سکته‌ها، تقریباً هیچ چیز در مورد آن چیز ندارم. اگر از من بخواهید که داستان را قبل از اجرای مجدد بازی توضیح دهم، می‌توانم بگویم شوالیه تاریکی بود که تبدیل به یک پالادین می‌شود که سپس با کوتوله‌ها ملاقات می‌کند و سپس به ماه می‌رود تا به دلیلی با کسی مبارزه کند. همه اینها تا حدودی درست است، اما اگر بگویید “یک شهر را نام ببرید”، من می خواهم بگویم “Mysidia؟” و سپس می‌گویید: «خوب، نام شهر دیگری غیر از شهری که در تعدادی از بازی‌ها بوده است را نام ببرید.» بدون پاسخ.
این بدترین مشکلی نیست که باید داشته باشید. من خیلی دوست داشتم همه چیزهایی را که در فاینال فانتزی 4 فراموش کرده بودم تجربه کنم. خیلی خوب است که چیزی را دوباره و دوباره به شیوه ای عجیب و کمی نگران کننده تجربه کنم. اما در عین حال، واقعاً چنین احساسی دارد خیلی از مردم می تواند به خاطر بسپارد همه چیز در مورد بازی هایی که دهه ها پیش انجام می دادند! مثلاً، برخی از شما عزیزان می‌توانید به شخصیت‌های با برش عمیق Skyrim و الگوهای دقیق روزانه آنها اشاره کنید. ناراحتم میکنه که نمیتونم!

من مطمئناً می‌توانم چیزهای تصادفی را از حافظه خود بیرون بیاورم، اما احساس می‌کنم بیشتر از اطلاعات مربوط به اتفاقات بازی‌ها، حقایق بازی‌ها را به خاطر می‌آورم. بدیهی است که ربط زیادی به تکرار یک بازی مشابه دارد. طرفداران سونیک احتمالاً Sonic Adventure را بهتر از من می‌شناسند زیرا از سال 1999 بیش از یک بار آن را به پایان رسانده‌اند. مثل یک فیلم است که یک نفر در مورد داشتن دوست دختر در کانادا دروغ می گوید.
باز هم، این یک مسئله بزرگ نیست. هیچ کس از آن صدمه نمی بیند فقط واقعا شرمنده من بیشتر بازی‌های تک نفره بازی می‌کنم که در آن شخصیت‌ها برنامه‌ریزی شده و نوشته شده‌اند تا فکر کنند من یک فرد شایسته هستم. و خواندن یک ویکی برای پی بردن به جزئیات دقیق یک بازی کار سختی نیست.
با این حال، عجیب است که من صدها ساعت را صرف بازی StarCraft کرده ام، اما شاید بتوانم دو چیز را که در طول کمپین انفرادی اتفاق می افتد به شما بگویم. آزاردهنده است که می‌توانم بیشتر Chrono Trigger را به خاطر بیاورم، اما چیزی در مورد Chrono Cross – حتی بعد از گذراندن نیمه راه ریمستر. مغز من تقریباً هیچ سابقه‌ای از Grand Theft Auto 4 در خارج از «دنیای افسرده‌کننده» و «کلاب کمدی حتی افسرده‌کننده‌تر» ندارد. من روزها را مرخصی گرفتم تا آن را بازی کنم! هیچ حواس پرتی وجود نداشت!

برخی از شما عزیزان می‌توانید به شخصیت‌های Skyrim با برش عمیق و الگوهای روزانه دقیق آنها اشاره کنید. ناراحتم میکنه که نمیتونم!

اینطور نیست که این کاملاً به بازی ها هم محدود شود. می‌گفتم Oryx and Crake اثر مارگارت اتوود یکی از رمان‌های مورد علاقه من بود. تنها چیزی که الان به یاد دارم این است که یک نفر اسمش آدم برفی است. من فکر می کنم. من قصد ندارم آن را جستجو کنم. من نمی‌توانم چیزی را که در سوپرانوها اتفاق می‌افتد، خارج از لحظات بزرگی که همه درباره آن صحبت می‌کنند، به شما بگویم. جهنم، رستاخیز ماتریکس بیرون آمد اخیرا و… نمی دانم. صحنه شدید کافی شاپ؟ یک قطار؟ نیل پاتریک هریس؟
همانطور که گفتم، یکی از کلیدهای اینجا خواندن، تماشا کردن و بازی کردن چیزها بیش از یک بار است. من واقعاً این را می فهمم. و همچنین می‌دانم که احمقانه است که از احساس اینکه مردان سیاه‌پوش پنج تا شش ماه پس از اتمام کارم از دستگاه عصبی‌کننده استفاده می‌کنند، شکایت می‌کنم. همه مشکلات به مراتب بدتری دارند و صنعت بازی مشکلات بسیار بدتری دارد. فقط کمی ناامید کننده است. و برای روشن شدن، بر عهده من است. واضح است که این یک مشکل مهارتی است که تقصیر من است. من حتی شروع به نگه‌داشتن دفترچه‌های یادداشت کرده‌ام تا به من کمک کند بزرگ‌ترین لحظات بازی‌هایی را که انجام می‌دهم به یاد بیاورم – اگرچه خدا کمکم کند اگر بعداً مجبور شدم بفهمم که از چه جهنمی صحبت می‌کردم.
شاید لازم باشد به خاطر تایید عمومی از استرس کاری که انجام می دهم و به یاد نمی آورم دست بردارم و فقط اوقات خوشی داشته باشم. شاید لازم باشد در هنگام تجربه هنر حضور و تمرکز بیشتری داشته باشم. شاید مغزم شکسته است. در هر صورت، من واقعا باید Sonic Adventure را دوباره بازی کنم.

بعدی

آنها باید یک هدست VR بسازند که به من اجازه دهد غذا بخورم تا مجبور نباشم هر روز با آن روبرو شوم

یک قدم به پشت سر گذاشتن دنیای واقعی وحشتناک نزدیکتر شد.

من به شما نیاز دارم که حرف من را قبول کنید که من بازی های ویدیویی را دوست دارم. دلیل آن ممکن است در صدها ستون یا دهه‌ها خرج کردن پول باشد که تضمین می‌کند من هرگز صاحب خانه نخواهم شد یا تجربه کار کردن روی بازی‌ها. اما ممکن است این باشد! هفته گذشته یک پادکست ساختم – اگر تا به حال وجود داشته باشد افتخار بزرگی است – و یکی از میزبان ها درباره ماجراجویی صوتی صحبت می کند.

گفتم بازی را دوست دارم و سپس با وحشت کامل متوجه شدم که احتمالاً نمی توانم به بسیاری از سؤالات بعدی پاسخ دهم زیرا چیزی لعنتی به خاطر ندارم. در واقع، متوجه شدم که چیزی از آنچه بازی کرده‌ام به خاطر ندارم.

من (تقریبا) چیزی در مورد بازی های ویدیویی که بازی کرده ام به خاطر ندارم

سونیک در مقابل یک ماشین پلیس از Sonic Adventure DX ایستاده است.

خوب، شاید «هر چیزی» کمی دراماتیک باشد. اما شما روی تیتر کلیک کردید! با این حال، این وحشی است که چقدر از بازی‌هایی که سال‌ها پیش بازی کرده‌ام به یاد دارم. برخی از آثار کلاسیک خلأ کامل خاطره هستند. موضوع این است که من Sonic Adventure را در زمان انتشار در Dreamcast بازی کردم! من بازی را شکست دادم. اما به خدا قسم که چیزی برای تو ندارم.

می‌توانید به من بگویید که سونیک تصمیم می‌گیرد بازپرس کلاهبرداری بیمه شود و من می‌گویم: «این درست به نظر نمی‌رسد، اما احتمالاً اشتباه می‌کنم». فقط آنجا نیست. اوه یادمه خوش گذشت! من از آن زمان بازی را دوباره خریدم و چند ساعت اینجا یا آنجا بازی کردم، اما از آن گذشته – کاملاً خالی است.

مرتبط

تتریس برای همیشه لطفا برای همه چیز من در حال حاضر نیاز است

میدونی چیه، من الان هاتریس رو دوست دارم.

این موضوع به کیفیت یا ترجیح ربطی ندارد. سریال فاینال فانتزی یکی از مورد علاقه‌های من در تمام دوران است. و، بله، بازی‌هایی که من زیاد بازی کرده‌ام – اولین، 6، 7، 9 – به خوبی به یاد دارم. متوجه شدم! تا زمانی که مردم در مورد ماموریت‌های دیرهنگام بازی سؤالات زیادی نپرسند، این افراد در آنجا هستند. اما بازی های Final Fantasy I وجود دارد کاملا دوست داشتنی و بیشتر چیزها را به یاد نمی آورید. تاکتیک های فانتزی نهایی؟ درخشان! رعد خدا سید! دین! در غیر این صورت همه چیز یادگاری است.

من اخیراً ریمستر فاینال فانتزی 4 را مجدداً بازی کردم و متوجه شدم که به غیر از گسترده‌ترین سکته‌ها، تقریباً هیچ چیز در مورد آن چیز ندارم. اگر از من بخواهید که داستان را قبل از اجرای مجدد بازی توضیح دهم، می‌توانم بگویم شوالیه تاریکی بود که تبدیل به یک پالادین می‌شود که سپس با کوتوله‌ها ملاقات می‌کند و سپس به ماه می‌رود تا به دلیلی با کسی مبارزه کند. همه اینها تا حدودی درست است، اما اگر بگویید “یک شهر را نام ببرید”، من می خواهم بگویم “Mysidia؟” و سپس می‌گویید: «خوب، نام شهر دیگری غیر از شهری که در تعدادی از بازی‌ها بوده است را نام ببرید.» بدون پاسخ.

این بدترین مشکلی نیست که باید داشته باشید. من خیلی دوست داشتم همه چیزهایی را که در فاینال فانتزی 4 فراموش کرده بودم تجربه کنم. خیلی خوب است که چیزی را دوباره و دوباره به شیوه ای عجیب و کمی نگران کننده تجربه کنم. اما در عین حال، واقعاً چنین احساسی دارد خیلی از مردم می تواند به خاطر بسپارد همه چیز در مورد بازی هایی که دهه ها پیش انجام می دادند! مثلاً، برخی از شما عزیزان می‌توانید به شخصیت‌های با برش عمیق Skyrim و الگوهای دقیق روزانه آنها اشاره کنید. ناراحتم میکنه که نمیتونم!

من مطمئناً می‌توانم چیزهای تصادفی را از حافظه خود بیرون بیاورم، اما احساس می‌کنم بیشتر از اطلاعات مربوط به اتفاقات بازی‌ها، حقایق بازی‌ها را به خاطر می‌آورم. بدیهی است که ربط زیادی به تکرار یک بازی مشابه دارد. طرفداران سونیک احتمالاً Sonic Adventure را بهتر از من می‌شناسند زیرا از سال 1999 بیش از یک بار آن را به پایان رسانده‌اند. مثل یک فیلم است که یک نفر در مورد داشتن دوست دختر در کانادا دروغ می گوید.

باز هم، این یک مسئله بزرگ نیست. هیچ کس از آن صدمه نمی بیند فقط واقعا شرمنده من بیشتر بازی‌های تک نفره بازی می‌کنم که در آن شخصیت‌ها برنامه‌ریزی شده و نوشته شده‌اند تا فکر کنند من یک فرد شایسته هستم. و خواندن یک ویکی برای پی بردن به جزئیات دقیق یک بازی کار سختی نیست.

با این حال، عجیب است که من صدها ساعت را صرف بازی StarCraft کرده ام، اما شاید بتوانم دو چیز را که در طول کمپین انفرادی اتفاق می افتد به شما بگویم. آزاردهنده است که می‌توانم بیشتر Chrono Trigger را به خاطر بیاورم، اما چیزی در مورد Chrono Cross – حتی بعد از گذراندن نیمه راه ریمستر. مغز من تقریباً هیچ سابقه‌ای از Grand Theft Auto 4 در خارج از «دنیای افسرده‌کننده» و «کلاب کمدی حتی افسرده‌کننده‌تر» ندارد. من روزها را مرخصی گرفتم تا آن را بازی کنم! هیچ حواس پرتی وجود نداشت!

برخی از شما عزیزان می‌توانید به شخصیت‌های Skyrim با برش عمیق و الگوهای روزانه دقیق آنها اشاره کنید. ناراحتم میکنه که نمیتونم!

اینطور نیست که این کاملاً به بازی ها هم محدود شود. می‌گفتم Oryx and Crake اثر مارگارت اتوود یکی از رمان‌های مورد علاقه من بود. تنها چیزی که الان به یاد دارم این است که یک نفر اسمش آدم برفی است. من فکر می کنم. من قصد ندارم آن را جستجو کنم. من نمی‌توانم چیزی را که در سوپرانوها اتفاق می‌افتد، خارج از لحظات بزرگی که همه درباره آن صحبت می‌کنند، به شما بگویم. جهنم، رستاخیز ماتریکس بیرون آمد اخیرا و… نمی دانم. صحنه شدید کافی شاپ؟ یک قطار؟ نیل پاتریک هریس؟

همانطور که گفتم، یکی از کلیدهای اینجا خواندن، تماشا کردن و بازی کردن چیزها بیش از یک بار است. من واقعاً این را می فهمم. و همچنین می‌دانم که احمقانه است که از احساس اینکه مردان سیاه‌پوش پنج تا شش ماه پس از اتمام کارم از دستگاه عصبی‌کننده استفاده می‌کنند، شکایت می‌کنم. همه مشکلات به مراتب بدتری دارند و صنعت بازی مشکلات بسیار بدتری دارد. فقط کمی ناامید کننده است. و برای روشن شدن، بر عهده من است. واضح است که این یک مشکل مهارتی است که تقصیر من است. من حتی شروع به نگه‌داشتن دفترچه‌های یادداشت کرده‌ام تا به من کمک کند بزرگ‌ترین لحظات بازی‌هایی را که انجام می‌دهم به یاد بیاورم – اگرچه خدا کمکم کند اگر بعداً مجبور شدم بفهمم که از چه جهنمی صحبت می‌کردم.

شاید لازم باشد به خاطر تایید عمومی از استرس کاری که انجام می دهم و به یاد نمی آورم دست بردارم و فقط اوقات خوشی داشته باشم. شاید لازم باشد در هنگام تجربه هنر حضور و تمرکز بیشتری داشته باشم. شاید مغزم شکسته است. در هر صورت، من واقعا باید Sonic Adventure را دوباره بازی کنم.

بعدی

آنها باید یک هدست VR بسازند که به من اجازه دهد غذا بخورم تا مجبور نباشم هر روز با آن روبرو شوم

یک قدم به پشت سر گذاشتن دنیای واقعی وحشتناک نزدیکتر شد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا