برنامه نویسی

شکستن موانع: سفر من در فناوری

این یک ارسال برای چالش Wecoded است: Echoes of Experience

مقدمه

شما به اندازه کافی پیر هستید که به زندان بروید ،“پدرم قبل از لگد زدن من از خانه فریاد زد.

آن لحظه خود را به حافظه من حک کرد. نه به این دلیل که بلند بود ، بلکه به دلیل واقعی بودن بود. به عنوان یک نوجوان که سعی در ایجاد زندگی در اطراف کد دارد ، آن لحظه شروع نوع دیگری از آموزش را نشان می داد – چیزی که هیچ ارتباطی با نحو و همه چیز با بقا نداشت.

چالش های من

من همیشه درونگرا بوده ام. خجالتی نیست – فقط با طراحی یا به طور پیش فرض منزوی شده است. من دوستان زیادی نداشتم ، تا کالج ، تلفن هوشمند نداشتم و قطعاً در مورد فناوری رشد نکرد. جایی که من از آنجا هستم ، جوان بودن و برنامه نویسی اغلب به دلیل کلاهبرداری در اینترنت اشتباه می شود. اولین نبردهای من با اشکالات یا خطاها نبود – آنها با ادراک بودند.

در دبیرستان ، من شروع به جذب افرادی کردم که در مورد همان چیزهایی که من بودم کنجکاو بودند – چگونه کار می کند. ما از ابتدا یک دی آب بدن را ساختیم. من هرگز در زندگی خود یکی را ندیده بودم ، اما به هر کتاب درسی که می توانستم پیدا کنم حفر کردم. من یاد گرفتم که چگونه یک فن الکتریکی را از یک درایو CD شکسته بچرخانم. من هواپیماهای بدون سرنشین ، سودآوری مغناطیسی را تعقیب کردم و حتی در علوم موشک قرار گرفتم و فکر کردم که به یک مهندس مکانیک ختم می شوم.

سپس یک آموزش فنی 3 ماهه همه چیز را تغییر داد.

آنها به ما Python ، HTML ، CSS و برنامه نویسی بصری را آموختند. من حتی در ابتدا نمی خواستم دوره را طی کنم. قبلاً احساس می کردم جلوتر هستم. اما لحظه ای که چاپ را تایپ کردم (“سلام ، جهان”) ، چیزی کلیک کرد.

از آن روز ، من نتوانستم متوقف شوم. من شروع به نوشتن اسکریپت های کوچک ، ساخت یک ربات چت کردم تا اینکه کسی در مورد آن گفت گودالبشر من محوری کردم یک وب سایت هتل درست کرد. پس زمینه متحرک اضافه شد. یاد گرفت که چگونه از GitHub استفاده کنید. چیزی قفل شده بود

وقتی نوبت به ثبت نام در امتحانات نهایی رسید ، من اولین دانش آموز مدرسه خودم شدم که هم مطالعات رایانه و هم پردازش داده ها را انتخاب کردم. در روز فارغ التحصیلی ، در حالی که دیگران در خارج از خانه عکس می گرفتند و مهمانی می کردند ، من هنوز در سالن امتحان بودم. من در هر دو بالاتر از 95 ٪ گلزنی کردم. بالاترین در کلاس من بهترین در مطالعات رایانه ای. بهترین در پردازش داده ها. جایزه بهترین برنامه نویس.

این اولین باری بود که هر کسی به طور عمومی گفت من در چیزی خوب هستم.

من از مهندسی به علوم کامپیوتر تغییر کردم. اما زندگی آسان تر نشد. پدرم مرا به خاطر “کلاهبرداری” بیرون زد. اولین دوره کارآموزی من پس از قول دادن یک نقطه از بین رفت. من دزدی کردم – لپ تاپ و تلفن از بین رفت. دختری که دوست داشتم از من برای مهارت های برنامه نویسی خود استفاده کرد و مرا روح کرد. استخدام کنندگان یک توسعه دهنده وب JR را استخدام نمی کنند زیرا من هیچ تجربه کاری نداشتم. من هیچ پولی ، کمکی ، بدون وقفه ندارم.

پیروزی و دستاوردها

با وجود همه چیز ، من به نمایش خود ادامه می دادم. من فارغ التحصیل شدم من اولین تلفن هوشمند و لپ تاپ خود را در کالج گرفتم. این تنها مانند یک معجزه احساس می شد. من کدگذاری را ادامه می دادم. ساخته شده بیش از 100 مخزن GitHub ، امسال از 700+ تعهد عبور کرد. من تسلط یافتم پیتونبا HTMLبا CSSبا جاذببا mysql، و کاوش کرد اوپبا محاسبات ابریوت امنیت سایبریبشر

من هنوز درونگرا در کالج هستم. هنوز هم چیزها را کشف می کند. اما اکنون می دانم که من کی هستم.

من بیش از آنچه برنده شده ام شکست می خورم ، اما هر خطایی چیزی عمیق تر از آنچه موفقیت می تواند به من می آموزد. و من تمام نشده ام. حتی نزدیک نیست من تازه شروع می کنم

دروس آموخته شده

  1. ابتدا خود را باور کنید – سرنوشت کسانی را که به خودشان ایمان ندارند ، مورد اهانت قرار می دهد.
  2. 1 دوست واقعی را نگه دارید ، 100 دوست دروغین را برکنار کنید – کنار گذاشتن اعتبار اجتماعی برای کسی که واقعاً به پیشرفت شما اهمیت می دهد ، یک گوهر است که فقط معدودی از آنها می تواند داشته باشد.
  3. عشق نادر است – نبوغ نفرین همه درونگراها است ، بیشتر مردم آن را دوست ندارند.
  4. شما منحصر به فرد هستیدE – الماس به شدت می درخشد ، اما هرگز به شما استرس و خاک که از بین می رود به شما نمی گوید.
  5. بد شانس رایج است – یک منجنیق باید دوباره به سمت خود کشیده شود.
  6. هرچه بیشتر بدانید ، غمگین تر می شوید – دانستن همه چیز به جز ناتوانی در تغییر آنها ، خود یک بار برای قلب است.
  7. قربانی کردن همه برای کسانی که مهم هستند – به دست آوردن همه چیز به جز اینکه کسی برای زندگی در آن زندگی نکند دردناک است.

الهام بخشیدن به دیگران

برای دیگران که خطر بیشتری دارند یا کمتر از من هستند ، به یک خود اعتقاد داشته باشید و جهان با خواست شما همسو خواهد شد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا