لذت بزرگ یاکوزا این است که چقدر کمپی است

پوچ بودن Yakuza چیزی است که آن را بسیار سرگرم کننده می کند
به نظر می رسد سریال Yakuza بسیار جدی باشد. بر اساس یاکوزاهای دنیای واقعی، اعضای سندیکای جرایم سازمانیافته که به داشتن قوانین سختگیرانه رفتار و شیوههای آیینی غیر متعارف معروف هستند، هر بازی معمولاً حول یک خط داستانی درام جنایی است. در این بازی، قتل های خونسرد، توطئه ها، مبارزات قدرت و موضوعات غم و اندوه و از دست دادن را خواهید دید. با وجود این، در واقع انجام بازی احتمالاً شما را در خندههای خندهدار میاندازد – من مطمئناً چندین بار در حین بازی از خنده گریه کردهام.
این سریال بسیار قانع کننده است زیرا به راحتی بین موضوعات جدی و عمیقا گیم پلی غیر جدی و داستان های فرعی به دلیل تمام موقعیتهای پوچ و بیمعنی که او را درگیر میکنید و واکنش او به آنها، سرمایهگذاری زیادی در فرارهای کازوما کیریو میکنید. در Yakuza 0، یک داستان فرعی باورنکردنی وجود دارد که در آن او در نهایت جذب کار به عنوان تهیه کننده در یک فیلمبرداری ویدیویی می شود – من قبلاً به عنوان تهیه کننده کار می کردم و تماشای خدمه که از اصطلاحات کاملاً ساختگی استفاده می کردند در حالی که Kiryu تلاش می کرد بفهمد آنها چه می کنند. درخواست سرنخ هایی از طریق زمینه باعث شد فکر کنم، “اوه، او دقیقاً مثل من است”.
سوزان سونتاگ در یادداشتهایی در مورد کمپ میگوید کمپ درباره هنر و سبکسازی، عشق به اغراقآمیز و «خاموش» است، حتی این اردوگاه دورترین بسط استعاره از زندگی به عنوان تئاتر است. چه چیزی فرانشیز Yakuza را بهتر توصیف می کند؟ زندگی در این بازی ها تئاتر است. واضح است که بازیها خودشان را خیلی جدی نمیگیرند، که زیبایی واقعی آنهاست. معرفی گورو ماجیما در Yakuza 0 یکی از مضحک ترین و شگفت آورترین معرفی شخصیت هایی است که تا به حال در یک بازی دیده ام، یک قبیله با فتیش پوشک در بیش از یک بازی وجود دارد، حتی یک سبک حمله در Yakuza 0 به نام Breaker وجود دارد که شما از یک بریک دانسر یاد می گیرید که شامل چرخیدن روی سر شما می شود. این بی شرمانه است، با اجراهای بسیار دراماتیک کارائوکه که می توانید هنگام انتخاب آهنگ در یک بار کارائوکه باعث ایجاد آن شوید.
شخصیت های بازی به همان اندازه که شن و ماسه و سخت هستند، اغراق آمیز و کمدی هستند. بازیهای یاکوزا معمولاً به دلیل سبک بودنشان، که از ویژگیهای کمپ است، هنر بالایی در نظر گرفته نمیشوند. بهترین بخش یاکوزا همین است می داند اردوگاه است – من با ادعای سونتاگ موافق نیستم که اردویی که خود را کمپ می داند، در این مورد رضایت کمتری دارد. یاکوزا به کمپینگی خود متمایل می شود – بی عذرخواهی و به شدت زیاده خواه است. از طریق امتناع از جدی بودن، خود را بالا می برد. داستانهای فرعی بیپایانی در میان این بازیها وجود دارد، برخی آنقدر بیمعنی هستند که فقط پیشفرض به تنهایی باعث خنده میشود، و آنقدر انسانساز هستند و آنقدر مهارت دارند که دنیای اطراف قهرمانها را به تصویر بکشند که نمیتوانم بازی را بدون آنها تصور کنم. این یادآوری است که بیش از عوامل خشونت، قهرمانهای داستان افرادی هستند که در دنیایی زندگی میکنند که پر از برخوردهای انسانی است.
من در مورد یاکوزا همان احساسی را دارم که در مورد جنیفر کولیج یا RRR احساس میکنم – گاهی اوقات آنها را در حال تماشا میکنم و از خوشحالی دستهایم را به هم میکوبم. آنها سرگرم کننده هستند، بدون تسلیم شدن، و من آنها را به عنوان آثار هنری و هنرمندان جدی می گیرم. همانطور که سونتاگ می گوید، “کمپ سخاوتمندانه است. می خواهد لذت ببرد.» اینجا نیازی به بدبینی نیست، فقط قدردانی است. کمپ یک احساس لطیف است و من نسبت به سریال Yakuza همه نوع حساسیت را احساس می کنم. فوراً برو این بازی ها را انجام بده.