بازی

Daedra ، لطفاً ، چند دقیقه باز کردن دروازه Oblivion را متوقف کنید ، من سعی می کنم ماجراجویی کنم

خوب ، من آن را دریافت می کنم ، جهان به پایان می رسد. دروازه به فراموشی باز شده است ، و ما تنها کسی هستیم که می توانیم با بستن دروازه ها و آوردن وارث بعدی یک بار دیگر ، آن را متوقف کنیم.

اما لطفا ، آیا می توانیم باز کردن این همه دروازه ها را متوقف کنیم؟ من فقط سعی می کردم از شهر امپریال راهی آنویل شوم و حدود هفت دروازه را بستم – در یک مقطع ، من سه دروازه مختلف در خط دید خود داشتم.

من فقط نمی توانم آنها را نادیده بگیرم

kvatch Gate Oblivion Remastered

Oblivion Remastered اولین بار نیست که من بازی می کنم. من قبلاً همه این کارها را انجام داده ام ، و بدون شک دوباره این کار را انجام خواهم داد. اما آیا این کافی نیست که به دلیل یک مینوتور ، هر 30 ثانیه اسب خود را از بین ببرم ، یا یک راهزن که سعی در سرقت من دارد پس از اینکه به معنای واقعی کلمه فقط تماشای من مینووتور را می کشد؟ نه ، در عوض ، در اینجا یک دروازه ، و یک دروازه دیگر و یک دروازه دیگر وجود دارد. به آخرالزمان خوش آمدید.

اما من دقیقاً نمی توانم آنها را نادیده بگیرم ، می توانم؟ “اوه ، قهرمان Kvatch در شهر است! آیا دروازه Oblivion را که در نزدیکی شهر باز شده است دیدید؟ چرا ، بله ، من ، شهروند عزیز ، و علی رغم اینکه شما را به عنوان فردی که توانسته است این دروازه ها را ببندد و این تهدید را خاموش کند ، من نمی توانم زحمت بکشم تا همین الان را مرتب کنم. ببخشید

نه ، در عوض ، من به طرز فجیعی می روم و یک بار دیگر با آن برخورد می کنم. منظور من این است که من سیاه چال های Oblivion را دوست دارم ، اما فکر می کنم قبلاً هر نوع نقشه Oblivion را در این نمایشنامه دیده ام ، و هنوز هم سه شهر دیگر برای بازدید دارم. در حالی که من همچنان از سفر سریع خودداری می کنم ، هنوز دروازه های بیشتری وجود خواهد داشت.

من فقط می خواهم سر و صدا کنم ، آیا اینقدر می خواهم بپرسم؟

دروازه های فراموشی در Oblivion Remastered باز می شوند.

شاید من فقط باید داستان را سرعتی کنم و زودتر از آن کار “پایان جهان” را متوقف کنم. یا بهتر است ، من فقط به سمت جزایر لرزیده به طور دائم حرکت می کنم و هرگز مجبور نیستم دوباره به دروازه فراموشی دیگری نگاه کنم. درعوض ، من مجبور به سفر به جاده های سیرودییل هستم و دائماً گرفتار می شوم و فریاد می زنم: “این است دیگر دروازه؟ “، قبل از سرگرم کردن مفهوم بازنشستگی راه های قهرمانانه من ، اما در نهایت تسلیم می شوید “این کار درستی است.”

من اینجا هستم تا زندگی خود را در دنیای خیالی زندگی کنم. یک خانه بخرید ، یک جنگل را کاوش کنید ، شمشیرهای خنک کنید و قبل از اینکه به ویرانه های حتی بیشتر آیلید بپردازید ، یک اسب شاخدار پیدا کنید ، یا به برخی از صلیب مقدس بروید تا فقط در یک صبح مشغول نگه دارید. من می دانم که وحشت و ترس و وحشت وجود دارد که توسط Daedra بلعیده می شوند ، و اینکه یکی از شهرها در حال حاضر یک تکه تحت اللفظی از آوار است ، اما آیا فکر کرده اید که چگونه این دروازه ها به فراموشی ممکن است کمی برای من ناراحتی باشند؟ از آنجا که آنها هستند ، و من از آنها بیمار هستم. اما خوب

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا