آموزش فرار از جهنم – انجمن DEV

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
همه ما در شرایطی بودهایم که آموزشها، ایجاد رابط کاربری شیک، الگوریتمهای فوقالعاده و همه چیز را در هم شکستهایم. سپس وقتی تصمیم میگیریم پروژه خودمان یا حتی پروژههای مشابه را بسازیم، همه چیز خالی میشود، زیرا به دلایلی، به نظر نمیرسد که به یاد بیاوریم برخی چیزها چگونه اجرا شدهاند.
آنجا بودم، این کار را انجام دادم. وقتی در سال 2019 شروع به یادگیری نحوه نوشتن کد کردم، آموزش های زیادی برای انتخاب وجود داشت. من به تماشای آموزشها، ساختن پروژهها از آموزشها و نوشتن در مورد آنها به عنوان راهی برای یادگیری ادامه دادم. یک روز عصر، تصمیم گرفتم یک شمارشگر کلمات ساده بسازم. بدون آموزش، فقط من و VSCode من. یخ زدم صفحه خالی به من خیره شد و من نمی دانستم از کجا شروع کنم. در آن زمان بود که به من رسید – علیرغم ماه ها آموزش، نمی توانستم به تنهایی بدون دنبال کردن کد شخص دیگری کاری انجام دهم.
سندرم فریبنده بسیار قوی بود. هر بار که لپتاپم را باز میکردم، آن صدای آزاردهنده زمزمه میکرد: “شما واقعاً کدنویسی نمیکنید، فقط دارید کپی میکنید.” بدترین قسمت؟ صدا درست بود من در پیروی از دستورالعمل ها واقعاً خوب شده بودم، اما در حل مشکلات وحشتناک بودم.
چگونه فرار کردم؟ تصمیم گرفتم خودم چیزهایی بسازم. من 6 تا 8 ماه را صرف ساختن ساده ترین پروژه ها کردم تا اینکه از ظاهر و عملکرد آن راضی شدم. کسانی که روشنایی روز را دیدند، من در Github منتشر کردم و در مورد آنها نوشتم. آنهایی که نداشتند، آنها را دور انداختم. اما نکته ای که در مورد آن پروژه های “شکست خورده” وجود دارد – آنها بیش از هر دوره آموزشی موفق دیگری به من آموختند.
با گذشت زمان و بهتر شدنم، متوجه شکافی در مسیر یادگیری شدم. مطمئناً، چالشهای الگوریتم و آموزشهای «ساخت نمونه کارها» و انواع دیگر کلونها وجود داشت. اما تمرینهایی که این مفاهیم را با مسائل دنیای واقعی مرتبط میکرد کجا بودند؟ چگونه میتوانید از درک چیستی درخت باینری به استفاده واقعی از آن دانش در یک سناریوی عملی بروید؟
به سرعت به زمان فعلی، این شکاف پر نشده است، در واقع گویی گسترده تر شده است که واقعاً عجیب است. تصمیم گرفتم یک پروژه کوچک به نام PlayerOne بسازم.
PlayerOne چیست؟ PlayerOne پروژه حیوان خانگی من است که تلاش می کند شکاف یادگیری را که تجربه کرده ام پر کند. هر چالش، چکیده را به محرک عملی و حل مسئله میپیچد.
با نگاهی به گذشته، آن ماهها تلاش برای انجام پروژههای خودمدیریتی واقعاً برای من چشمگشا بود. نه به این دلیل که چیز خارقالعادهای ساختهام، بلکه به این دلیل که هر پیروزی کوچک – هر باگ رفع میشود، هر ویژگی پیادهسازی میشود، هر مفهوم واقعاً درک میشود – چیزی مهمتر از کد ایجاد میکند: اعتماد.
برای کسانی که در حال حاضر در جهنم آموزشی گیر کرده اند، بدانید که این مرحله ای است که بسیاری از ما از آن عبور می کنیم. نکته کلیدی این نیست که از یادگیری از دیگران دست بردارید، بلکه این است که در کنار این یادگیری شروع به ساختن کنید. از کوچک شروع کنید. چیزها را بشکن آنها را برطرف کنید. دوباره آنها را بسازید. کدی را که از آن خجالت میکشید بنویسید، سپس آن را بهتر کنید. زیرا یادگیری واقعی اینگونه اتفاق می افتد.
در نهایت، فرار از جهنم آموزشی به معنای دانستن ناگهانی همه چیز نیست. این در مورد این است که با ندانستن راحت شوید، اما به توانایی خود در فهمیدن چیزها اطمینان داشته باشید. این پیشرفت واقعی است.
همه ما در شرایطی بودهایم که آموزشها، ایجاد رابط کاربری شیک، الگوریتمهای فوقالعاده و همه چیز را در هم شکستهایم. سپس وقتی تصمیم میگیریم پروژه خودمان یا حتی پروژههای مشابه را بسازیم، همه چیز خالی میشود، زیرا به دلایلی، به نظر نمیرسد که به یاد بیاوریم برخی چیزها چگونه اجرا شدهاند.
آنجا بودم، این کار را انجام دادم. وقتی در سال 2019 شروع به یادگیری نحوه نوشتن کد کردم، آموزش های زیادی برای انتخاب وجود داشت. من به تماشای آموزشها، ساختن پروژهها از آموزشها و نوشتن در مورد آنها به عنوان راهی برای یادگیری ادامه دادم. یک روز عصر، تصمیم گرفتم یک شمارشگر کلمات ساده بسازم. بدون آموزش، فقط من و VSCode من. یخ زدم صفحه خالی به من خیره شد و من نمی دانستم از کجا شروع کنم. در آن زمان بود که به من رسید – علیرغم ماه ها آموزش، نمی توانستم به تنهایی بدون دنبال کردن کد شخص دیگری کاری انجام دهم.
سندرم فریبنده بسیار قوی بود. هر بار که لپتاپم را باز میکردم، آن صدای آزاردهنده زمزمه میکرد: “شما واقعاً کدنویسی نمیکنید، فقط دارید کپی میکنید.” بدترین قسمت؟ صدا درست بود من در پیروی از دستورالعمل ها واقعاً خوب شده بودم، اما در حل مشکلات وحشتناک بودم.
چگونه فرار کردم؟ تصمیم گرفتم خودم چیزهایی بسازم. من 6 تا 8 ماه را صرف ساختن ساده ترین پروژه ها کردم تا اینکه از ظاهر و عملکرد آن راضی شدم. کسانی که روشنایی روز را دیدند، من در Github منتشر کردم و در مورد آنها نوشتم. آنهایی که نداشتند، آنها را دور انداختم. اما نکته ای که در مورد آن پروژه های “شکست خورده” وجود دارد – آنها بیش از هر دوره آموزشی موفق دیگری به من آموختند.
با گذشت زمان و بهتر شدنم، متوجه شکافی در مسیر یادگیری شدم. مطمئناً، چالشهای الگوریتم و آموزشهای «ساخت نمونه کارها» و انواع دیگر کلونها وجود داشت. اما تمرینهایی که این مفاهیم را با مسائل دنیای واقعی مرتبط میکرد کجا بودند؟ چگونه میتوانید از درک چیستی درخت باینری به استفاده واقعی از آن دانش در یک سناریوی عملی بروید؟
به سرعت به زمان فعلی، این شکاف پر نشده است، در واقع گویی گسترده تر شده است که واقعاً عجیب است. تصمیم گرفتم یک پروژه کوچک به نام PlayerOne بسازم.
PlayerOne چیست؟ PlayerOne پروژه حیوان خانگی من است که تلاش می کند شکاف یادگیری را که تجربه کرده ام پر کند. هر چالش، چکیده را به محرک عملی و حل مسئله میپیچد.
با نگاهی به گذشته، آن ماهها تلاش برای انجام پروژههای خودمدیریتی واقعاً برای من چشمگشا بود. نه به این دلیل که چیز خارقالعادهای ساختهام، بلکه به این دلیل که هر پیروزی کوچک – هر باگ رفع میشود، هر ویژگی پیادهسازی میشود، هر مفهوم واقعاً درک میشود – چیزی مهمتر از کد ایجاد میکند: اعتماد.
برای کسانی که در حال حاضر در جهنم آموزشی گیر کرده اند، بدانید که این مرحله ای است که بسیاری از ما از آن عبور می کنیم. نکته کلیدی این نیست که از یادگیری از دیگران دست بردارید، بلکه این است که در کنار این یادگیری شروع به ساختن کنید. از کوچک شروع کنید. چیزها را بشکن آنها را برطرف کنید. دوباره آنها را بسازید. کدی را که از آن خجالت میکشید بنویسید، سپس آن را بهتر کنید. زیرا یادگیری واقعی اینگونه اتفاق می افتد.
در نهایت، فرار از جهنم آموزشی به معنای دانستن ناگهانی همه چیز نیست. این در مورد این است که با ندانستن راحت شوید، اما به توانایی خود در فهمیدن چیزها اطمینان داشته باشید. این پیشرفت واقعی است.