سخت ترین چالش پروژه Zomboid یک کابوس مطلق است

به نظر من پروژه زومبوئید ، تاج را به عنوان بهترین بازی بقا که تاکنون ساخته شده است ، می گیرد. شخصیت طولانی ترین زندگی من ، تامارا بیلی ، قبل از سقوط از پشت بام ، در حالی که من در حال ساخت یک باغ در بالای پایگاه ایستگاه آتش نشانی خود بودم ، به مدت 376 روز زنده ماند. او لیاقت این را نداشت که مانند آن هلاک شود ، اما Project Zomboid یک بازی است که داستان نحوه مرگ شما را روایت می کند. در نهایت ، چیزی شما را به دست می آورد ، خواه این یک حادثه زامبی باشد یا حادثه دست و پا چلفتی.
در سال 1993 کنتاکی روستایی در منطقه اطراف لوئیزویل – این یک جهنم است ، هرگز به آنجا بروید – Project Zomboid یک شبیه سازی بیش از حد واقعی است که آخرین بازمانده روی زمین است. این بازی در یکی از اولین ساختهای خود دارای NPC بود ، اما در آخرین بروزرسانی ، ساخت 42 ، شما هنوز هم کاملاً تنها هستید – به جز اضافه کردن حیوانات مزرعه مانند گاوها ، مرغ و گوسفند ، که حداقل هدف وجودی بیشتری را به شما می دهد.
هنگامی که اساساً بازی را در تنظیمات پیش فرض آخرالزمان خود فتح کردید ، بخش اعظم بازی انتهایی همان چیزی است که شما از آن درست می کنید – از این رو من Tamara را در پشت بام او ساختم. هیچ هدف endgame در سنگ تنظیم نشده است. بخش اعظم لذت شما به توانایی خود در نقش آشنایی و لذت بردن از انجام وظایف مأموریت ، مانند جمع آوری هر مانکن در بازی ، ایجاد یک مزرعه عظیم مانند نوع کشتی آخرالزمانی نوح (این یک نوع آخرالزمان؟ بله ، من حدس می زنم) ، یا اینکه پایه خود را با Booze و Art Yoisville از Louisville Gallery استفاده کنید.
برخی دیگر راه حل دیگری دارند: سخت ترین سناریوی شروع زومبوید ، چالش CDDA.
اوه نه ، خدایا ، اینگونه نیست
بگذارید داستانی برای شما تعریف کنم. CDDA Challenge شخصیت شما را در یک ساختمان سوزاننده ، مست ، برهنه ، سرفه و عطسه با سرماخوردگی و با یک قطعه عظیم شیشه ای که در کشاله ران خود قرار دارد ، بیدار می کند. اگر این به نظر نمی رسد بسیار ناخوشایند باشد ، هزاران زامبی در خارج وجود دارد ، و اواسط زمستان است. شانس شما برای زنده ماندن از این چند لحظه اول کاملاً باریک است.
بعد از 400 ساعت با پروژه زومبوید ، سرانجام این هفته چالش CDDA را امتحان کردم. من موفق شدم 14 روز با شخصیتی که به نام رونالد کروم نامگذاری کردم ، زنده بمانم. اول ، من پرده ها را از ویندوز پاره کردم و یک باند ساخته شده برای زخم خود درست کردم ، یک کیسه ورق را برای حمل وسایل ضروری گره زدم – غذا در این چالش بسیار مهم است ، اما برای باز کردن هر قوطی که می یابید ، به یک قوطی بازکن بسیار مهم است – و سپس سعی کردید یک زامبی را برای کفش خود بکشید. بدون کفش ، پاهای شما خراشیده می شود و شما شروع به خونریزی می کنید.
ران کروم موفق به انجام این کارهای ساده شد و حتی برخی از ساختمانهای مجاور همسایگی خود را غارت کرد. پس از جمع آوری چند مورد اساسی – یک چاقوی آشپزخانه ، یک زن و شوهر از قلع و غذا و برخی از لباس های ضرب و شتم از زامبی که در یک حمام کشته شد – او به سمت شمال حرکت کرد ، به یک خانه بزرگ مزرعه با برخی مرغ های مرده و گوسفند در مزارع. بعداً این موارد مفید خواهد بود ، اما ابتدا او باید 20 یا زامبی های زامبی را که در منطقه پرسه می زنند بکشد.
یک مبارزه هشت ساعته در بازی را در جایی که باید منتظر بمانید تا زامبی ها از روی نرده ها بیفتند ، باشید تا بتوانید با سنگی که روی زمین پیدا می کنید ، سر خود را چسباند. این کار خسته کننده است و بدن ران تا زمان تمام شدن مبارزه با فشار عضلات و خستگی روبرو می شود. خوشبختانه ، این منطقه اکنون تا حد زیادی از زامبی ها پاک است و او می تواند مرغ های موجود در مزارع را برای مقداری گوشت قصاب کند. او اینها را در آتش سوزی آشپزی می کند و برای لحظه ای آرامش وجود دارد.
اما البته ، این صلح طولانی نیست. در حالی که می توانید برای چند روز از وسایل ناچیز خود در اطراف خانه مزرعه زنده بمانید ، تا واقعاً در این چالش برتری داشته باشید ، باید دوباره از آن خارج شوید – یا برای انواع توت ها و مواد تهیه کننده مواد در جنگل علوفه کنید ، یا راه خود را به نقاط مورد علاقه در نزدیکی ، مانند ایستگاه قطار متروکه ، یا اگر به اندازه کافی شجاع هستید ، در حاشیه شهر شهر قرار دهید.
اینگونه است که شما درگذشت
ران تصمیم می گیرد برخی از انواع توت ها را جمع کند و حتی برخی از لباس های ضخیم تر و گرمتر را روی یک مترسک در قسمت عقب مزرعه پیدا می کند. او واقعاً به یک ژاکت احتیاج دارد ، در غیر این صورت او را به مرگ یخ می زند. متأسفانه ، هیچ ژاکت در ایستگاه قطار یا کابین های متروکه به سمت جنوب یافت نمی شود ، بنابراین ران باید به شهر برود. این نوار غلبه دارد ، اما او موفق می شود یک منطقه امن کوچک را در اطراف آن با یک لوله سرب که در زیرزمین مزرعه پیدا کرده بود پاک کند.
او تصمیم می گیرد که اکنون آپارتمان را در بالای نوار خانه صدا کند. نزدیک به شهر است و در طبقه پایین بسیاری از مشروبات الکلی وجود دارد. ران هفته آینده را به طور آزمایشی در حال کاوش در یک انبار در نزدیکی و حتی یک زن و شوهر از ساختمان می گذراند. در روز 9 ، حملات فاجعه: یک هلیکوپتر به بالای سر می رسد. ران نمی داند چه کسی او را تماشا می کند یا چرا ، اما هر زامبی را از سراسر شهر مالدرو به محل خود جذب می کند. او برای از دست دادن آنها باید به جنگل فرار کند.
منطقه اطراف نوار اکنون غلبه کرده است. او سعی می کند چند زامبی را پاک کند ، سپس دیگران را با فریاد زدن به داخل جنگل سوق می دهد و حتی می تواند دوباره به آپارتمان خود برگردد تا سرانجام بخوابد. اما در شب او می تواند صدای زامبی ها را در بیرون بشنود. ساعت 7 صبح ، آنها درب آپارتمان را می شکنند. او یک پرش ناامیدانه از پنجره داستان دوم می کند و بلافاصله در زامبی های انتظار در زیر قرار می گیرد. آنها به گردن او لنگ می زنند و نیش می زنند. ران فوراً از یک زخم وحشتناک می میرد. داستان او به پایان رسیده است. این چالش سخت است. من به بدن رون روی صفحه خیره می شوم و پس از تأیید کوتاه از تلاش های او ، یک اجرای دیگر را بارگذاری می کنم.

پروژه Zomboid

- عاری از
-
8 نوامبر 2013
- ESRB
-
مگس
- توسعه دهنده (ها)
-
سنگ ایندی
- ناشر (ها)
-
سنگ ایندی
- موتور
-
ساکت کردن