بهترین جملات از Octopath Traveler 2

هر مسیری را که تصمیم گرفته اید در Octopath Traveler 2 قدم بردارید، هر سفر باید نقل قول های به یاد ماندنی داشته باشد که تا آخر عمر با آن زندگی کنید. اکثر شخصیت های قابل بازی در این بازی دارای داستان های سنگین و همچنین شخصیت های جالب و در عین حال رنج کشیده هستند.
اما این بار و تراژدی اجتناب ناپذیر شخصیت های خوش خط است. اگر پاک کردن اولین مسیر خود را با شخصیت شروع کننده خود به پایان رسانده اید، این نقل قول ها ممکن است شما را تشویق کند که مسیر دیگری را انتخاب کنید. برخی از آنها را دوباره مرور کنید، و ممکن است چیز جدیدی یاد بگیرید. هر کدام از آنها مسیرهای منحصر به فردی دارند که در انتظار شکل گیری هستند.
10 کشتن یا کشته شدن
“کشتن او امن تر است، اجساد دنبال شما نمی آیند.” -تخت پادشاهی
این خط، پس از اینکه ترونه یک مراقب را می کشد، از بین می رود، مسلماً یکی از معدود خطوطی است که در مسیر او طنز تیره و خشکی به ما می دهد. او مانند بسیاری از شخصیت های این بازی، از خونریزی و خشونت بیزار است. او نمی کشد مگر اینکه لازم باشد.
او همچنین از بوی بد خون متنفر است، اما میداند که کشتن برای رسیدن به آنچه میخواهد اجتنابناپذیر است. ممکن است اجساد به دنبال او نیایند، اما حتی در پایان داستان او، به نظر می رسد که گذشته او همیشه شبحی خواهد بود که پشت سر او ظاهر می شود.
9 مبارزه برای یک دلیل
“این خوب است که دلیلی برای جنگیدن داشته باشید. این چیزی است که به یک جنگجو قدرت می دهد.” -بندلم
Bandelam در اینجا به نکته خوبی اشاره کرد، و این نقل قول را می توان در بسیاری از داستان های دیگر در بازی اعمال کرد – اما در مسیر Hikari بسیار مرتبط است. او باید قویتر میشد تا بتواند با موگن مبارزه کند و با شیطانی که در درونش زندگی میکند مبارزه کند.
اما ثابت شده است که بدون هیچ دلیل دیگری تشنه قدرت بودن، سقوط کسانی است که در داستان هیکاری هستند، حتی اگر قدرت خود هدف باشد. شاید قدرت کافی نباشد – مهم است، اما نباید پایان همه چیز باشد.
8 دشمنت را بشناس
به همین دلیل است که شما باید دشمن خود را بشناسید. -تخت پادشاهی
ترون در مورد حقههای کثیف با هیکاری صحبت میکند و مفید میشود. او شخصیت نسبتاً محترمی هم در نبرد و هم در زندگی است، اما نسبت به دست های یواشکی و حرکات ناامیدانه ای که دیگران مایل به دنبال کردن آنها به نام اهداف خود هستند، ساده لوح نیست.
اما خود ترون این را بهتر میداند، اگر بدانید او در میان ردههای بلک اسنکس چه گذرانده است. بزرگ شدن توسط یک سازمان جنایتکار زندگی ایده آلی برای هیچ کودکی نیست، اما او از طریق تربیت غیرعادی خود در مورد جنبه های تاریک جهان یاد گرفت.
7 ذهن بر ماده
تا زمانی که بتوانم مریض ها را شفا دهم، چیزی که هستم در نهایت بی اهمیت است.» -کاستی
کستی داروساز مدل است و حتی پزشکان امروزی نیز در این مورد از خط او پیروی می کنند. علیرغم اینکه در شهری که به دلیل کمک به او سر میشود بد رفتار میشد، اما مایل بود تا زمانی که میتوان جانهایش را نجات داد، آن را نادیده گرفت.
هویت او بخش مهمی از سفر او پس از از دست دادن خاطراتش است، و از طریق کمک به دیگران است که می تواند دوباره کشف کند که چه کسی است و چه کاری می تواند انجام دهد. حتی اگر پزشک نیستید، ممکن است این کلمات به شما یادآوری کنند که از کجا آمدهاید مشخص نمیکند که چه کسی میتوانید باشید.
6 تو خاص هستی
“همه با یک هدیه به دنیا می آیند. خدایان به همه ما کاری می دهند که فقط ما می توانیم انجام دهیم. این سرنوشت ماست.” -پدر
“پدر” ترون به روش پیچیده خود او را دوست داشت. خارج از زمینه، این خط ممکن است حتی برای بسیاری دلگرم کننده باشد – و این چیزی است که ممکن است بخواهید از والدین خود بشنوید. می توانید با خوشحالی به دور نگاه کنید و وانمود کنید که این روش پدرش برای تشویق او به کشتن نبوده است.
اما حقیقتی در حرف او وجود دارد، حتی اگر او مردی باشد که با کشتن دیگران زندگی می کند. هر کسی موهبتی دارد، اما اینکه با آن چه کنند به خودشان بستگی دارد. همانطور که در مورد Throné، او از توانایی های خود برای پایان دادن به چرخه بیماری که عزیزانش در آن گرفتار شده بودند استفاده کرد.
5 ستاره ای متولد شده است
“قرار است یک ستاره لبخند را بر لبان مردم بیاورد!” -اگنه
آگنیا فقط یک دختر شهر کوچک با رویاهای بزرگ بود. این یک چیز خوب است که او استعداد نسلی برای پشتیبانی از آن دارد، اما این اخلاق کاری و دوستیهای او بود که در نهایت به او قدرت داد. او باید به یاد می آورد که سرنوشت یک ستاره روی صحنه چه خواهد بود – بدرخشد، حتی اگر در گل و لای پوشانده شود.
اما ستاره ما در طول سفر خود رشد کرد و آموخت که وظیفه او فقط خوشحال کردن دیگران نیست – او همچنین باید از کاری که انجام می دهد خوشحال باشد تا بتواند در کار خود بهترین باشد. او در آخرین رقص داستانش با شادی و شور رقصید در حالی که از همان ابتدا توسط کسانی که همراهش بودند تشویق می شد.
4 شانس شما را پیدا خواهد کرد
وقتی آن شیطانی به نام فقر را از دنیا حذف کردم، برمی گردم! -پارتیشن
پارتیشن فقط یک تاجر بی روح نبود. بسیاری از تصمیمات او توسط قلب بزرگ او هدایت می شد. علیرغم استعداد داشتن شهود برای تجارت و چشم تیزبین برای چیزهای با ارزش، او در مقایسه با آنتاگونیست داستان خود بیش از هر چیز به سخت کوشی و افراد ارزش می دهد.
دیدن آنچه که او و پدرش باید از سر گذرانده اند، رقت انگیز است، اما مهربانی همیشه بدون پرداخت نمی ماند. نحوه برخورد او با اطرافیانش همان چیزی است که او را به یک تاجر و رئیس خوب تبدیل کرده است و همه ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که رئیسی مانند او داشته باشیم.
3 پیروزی شیرین
“تنها مشروب شیرین تر از پیروزی صلح است.” -کازان
رسیدن به پیروزی دشوار است، اما حفظ صلح دشوارتر است. داستان هیکاری نشان می دهد که صلح چقدر شکننده است و تهدیدهای دائمی برای آن وجود دارد. حتی اگر داستان او به خوبی با بازگشت کو به زمانهای آرامتر به پایان برسد، فقط توسعهدهندگان میدانند که این مدت چقدر ادامه خواهد داشت.
بسیاری از کسانی هستند که برای صلح جان باختند، و برخی از کسانی که تحت تأثیر این مرگها قرار گرفتند، ممکن است نتوانند فراموش کنند که چه کسی را از دست دادهاند. گناهان موگن مال هیکاری نیست، اما کسانی که قصد انتقام آشکار دارند، فقط یک پرچم را مسئول خون ریخته شده می بینند.
2 دعا برای زنده
“اگر میخواهی دعا کنی… برای کسانی که برای زندگیشان میجنگند دعا کن، نه برای کسانی که در خاک هستند.” -ریتسو
کلمات جسورانه از Ritsu می آید، اما برای هر کسی که به زندگی پس از مرگ اهمیت نمی دهد منطقی است. شاید خدایان هنوز هم بتوانند به کسانی که در تلاش برای زندگی هستند کمک کنند، در مقایسه با کسانی که قبلاً به پایان خود از طریق نوک شمشیر رسیده اند.
در هر صورت، این فقط ثابت می کند که آنهایی که در حال زندگی هستند، هنوز امید دارند که هر سرنوشتی در پیش رو دارند، تغییر دهند. توانایی آنها در به جلال بردن خود و کسانی که به آنها خدمت می کنند هنوز یک نتیجه قابل دسترس است. پس از همه، هیکاری گواه زنده این موضوع است، و ایمانی که دوستانش به او داشتند، به او اجازه داد تا تاج و تخت خود را پس بگیرد.
1 مردی که احتمالاً کتاب را می خواند
من نمی توانستم در مورد چیزی که کاملاً درک نمی کردم سوگند یاد کنم.» -اوسوالد
اسوالد چاپ دقیق هر سند قانونی را می خواند و هیچ کس نمی توانست خلاف آن استدلال کند. به هر حال، آیا یک قرارداد ازدواج یکی از مهم ترین اسنادی نیست که باید آن را مطالعه کنید؟ این مرد نمیتوانست قسم بخورد که همسرش را برای همیشه دوست داشته باشد، زیرا نمیدانست که دوست داشتن یک نفر برای همیشه به چه معناست.
او را یک ضد رمانتیک صدا کنید، اما یک چیز شیرین در مورد صادق بودن و صریح بودن در مورد چنین تعهد مهمی وجود دارد. شاید اگر ریاضیات به او اجازه دهد در آینده معنی آن را بفهمد، اما تا آن زمان، باز هم بهتر از عمل به وعده های توخالی است.