وقت آن است که دیگر به بازی های کلاسیک به عنوان یکپارچهسازی فکر نکنیم
همانطور که اندرو کینگ از TheGamer نوشت، این واقعیت که Switch اکنون طولانیترین کنسول نینتندو است به این معنی است که زمان معنایی ندارد. و همانطور که او به درستی اشاره می کند، بچه هایی که با سوئیچ در مدرسه ابتدایی شروع کردند، اکنون در راه رسیدن به دبیرستان هستند. با هر معیاری عجیب است! جهنم من خودم گذروندم چندگانه روابط اصلی در طول عمر سوییچ.
قبلاً معمولاً یک نسل کامل کنسول از من می گذشت تا از نظر احساسی کسی را دور کنم. من یا دارم در آن بهتر می شوم یا نینتندو سوییچ آنقدر موفق است یا هر دو. همانطور که همه ما به سمت خورشید غروب می رویم، باید با این واقعیت غم انگیز روبرو شویم که بازی هایی که هنوز هم جدید به نظر می رسند، مانند Breath of the Wild، تقریباً هشت سال پیش عرضه شدند. بنابراین شاید – فقط شاید – این زمان عالی برای متوقف کردن فکر کردن به بازی های کلاسیک به عنوان یکپارچهسازی با سیستمعامل باشد.
بدیهی است که هیچ کس استفاده از اصطلاح “رترو” را متوقف نخواهد کرد. اصطلاح خوبی است! خوش می گذرد! فکر نمیکنم حذف 700 کلمه از احساسات منفی مبهم در یک مفهوم محبوب، چهره بازی را تغییر دهد. اما، مردم، این کلمه تقریباً تمام معنای خود را از دست داده است. خوب، از نظر فنی، همه ما موافقیم که “رترو” به معنای “قدیمی” است، اما گذشته از آن فقط هرج و مرج است.
Retro Even دیگر به چه معناست؟
به نظر می رسد هرکسی تعریف کمی متفاوت از کلمه دارد در حقیقت به این معنی است، اما من احساس می کنم که اجماع عمومی در یک نقطه، هر بازی قدیمی تر از ده سال بود. این ممکن است از پادکست Retronauts آمده باشد، اما من نیز بسیار احمق هستم، بنابراین احتمالاً در اشتباه هستم. در هر صورت، ده سال اکنون زمان زیادی در تاریخ بازی ها نیست. Super Mario Odyssey در دو سال و نیم “یکپارچهسازی با سیستمعامل” در نظر گرفته می شود و این فقط پوچ است، حتی اگر دقیق باشد.
منظورم این نیست که باعث میشه من احساس پیری کنید من به آن اهمیتی نمی دهم. من در اواسط 20 سالگی شروع به کچل شدن کردم. بازی های کلاسیک به من احساس پیری نمی دهند. آینه ها انجام می دهند. اما من گاهی نگران این هستم که همه چیز را قبل از یک نقطه معین “یکپارچهسازی با سیستمعامل” بنامیم، بین موارد جدید شکاف ایجاد می کند. هیجان انگیز بازی ها و کلاسیک، عجیب و غریب آنهایی که
نمی گوید که یک بازی خوب است یا نه. به نوعی از کیفیت نمی پردازد. این به سادگی قدیمی را از جدید به روشی دقیق جدا می کند که ما به ندرت هنرهای دیگر را انجام می دهیم. هیچکس The Pelican Brief را «رمان یکپارچهسازی با سیستمعامل» نمیداند، علیرغم این واقعیت که تقریباً همزمان با سوپر نینتندو منتشر شد. آیا این یک رمان کلاسیک است؟ هههه، این موضوع ذهنی است. قدمت آن را به کتابی کم و بیش جذاب تبدیل نمی کند!
باز هم مشکل این نیست به معنای واقعی کلمه کلمه یکپارچهسازی با سیستمعامل، این است که ما اغلب به طور پیش فرض بازی های قدیمی را به عنوان کنجکاوی های کوچک سرگرم کننده نقاشی می کنیم. Castlevania: Symphony of the Night و Hooters Road Trip هر دو بنا به تعریف «رترو» هستند. فقط یکی از این بازیها یک کلاسیک واقعی است و همه ما میدانیم که ماجراجویی Alucard در مسائل پدر نیست. اما جدی هر دو بازی قدیمی هستند. هر دو بازی روی کنسولهایی شروع شدهاند که اکنون باید اساساً برای بازی از آنها شبیهسازی کنید. این تقریباً تا آنجاست که به نظر می رسد ما در مورد چیستی بازی یکپارچهسازی با سیستمعامل توافق نظر داریم. هر چه مدت زمان طولانیتری بازیهای ویدیویی در فرهنگ پاپ وجود داشته باشد، دم «یکپارچهسازی با سیستمعامل» بلندتر میشود و کمتر معنا پیدا میکند.
مشکل دیگر این است که برخی افراد انجام دادن از این اصطلاح به معنای “کلاسیک” استفاده کنید. بنابراین، بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، یک بازی یکپارچهسازی با سیستمعامل چیزی است که یا باورنکردنی است یا مدت زیادی وجود داشته است. و آمیختگی این دو باعث میشود بازیهای کلاسیک سادهتر از آنچه بودند به نظر برسند و فراتر از چیزهای بیاهمیت وجودشان جذابتر شوند.
طرفداران فیلم هنوز هم فیلم های قدیمی را تماشا می کنند زیرا آنهایی که دوست دارند معمولاً هستند خوب نه فقط به این دلیل که پیر هستند و در حالی که موسیقی وسواس مشابهی با بسته بندی مجدد جوانان ما دارد، حداقل «قدیمی های طلایی» فقط به محبوب ترانه هایی از دوران گذشته به جای هر چیزی که قبل از سال 2014 ضبط شده است. سپس دوباره، شاید من مرزهای خودم را در اطراف کلمات ترسیم می کنم.
Retro یک نقطه فروش است، نه یک توصیف
این من را ناامید می کند زیرا بسیاری از (و نه همه) شرکت های بازی های ویدیویی هنوز برای ارزش گذاری تاریخ خود تلاش می کنند. حداقل از نظر فرهنگی. آنها قطعاً راهی برای موفقیت مالی از تاریخ خود پیدا کرده اند. و این بخشی از مشکل است: “یکپارچهسازی با سیستمعامل” یک نقطه فروش است. نوستالژی یک نقطه فروش است. اما اغلب نمی تواند به زیر سطح خود هنر واقعی نگاه کند تا ببیند چرا کار می کند یا چرا ما خوشمون میاد. این واقعیت که برخی از این بازیها بر روی سختافزار قدیمی اجرا میشدند و دارای گرافیک بدی هستند به تنهایی دلیل کافی به نظر میرسد. که اینطور نیست گفتن اینکه این بازیها به دلیل قدیمی بودن خوب هستند – یا استفاده از دوجین بازی با کیفیت متفاوت در یک بسته “رترو” – مقدار زیادی از کار و روحیه واقعی که در این عناوین گذاشته شده است را میکشد.
چیزی که من فکر میکنم برای گفتن از کلمات بسیار زیادی استفاده میکنم این است که باید «قدیمی» را از «کلاسیک» جدا کنیم. این دو به یک معنا نیستند و نباید به یک معنا باشند. یک بازی به دلیل اینکه ده سال از عمرش می گذرد، از ارتباط با گفتمان کنونی دست نمی کشد. حداقل دیگر نه. تفاوت در بازی بین سالهای 1992 و 2002 بسیار مهمتر از تفاوت بازی بین سالهای 2014 و 2024 است. بازیهایی مانند World of Warcraft فقط یک نسل کنسول دوام نیاوردهاند. انسان نسل. با این حال، بسیاری از طرفداران اگر آن را “یکپارچهسازی با سیستمعامل” نامید، به شما مانند دیوانه نگاه می کنند، زیرا هنوز در حال به روز رسانی و پخش است.
و این خوب است! ما نباید با بازی های قدیمی به عنوان چیزهای جدید عجیب و غریب برخورد کنیم، حتی اگر چنین هستند. بازیهای قدیمی نباید فقط دوباره منتشر شوند زیرا ما را به یاد دوران کودکیمان میاندازند، حتی اگر اینطور باشد. اکنون که نسلهای کنسولها نزدیک به یک دهه دوام میآورند (و به نظر میرسد که تفاوت بین نسلهای کنسولها کمتر میشود)، باید از قرار دادن بازیهای قدیمیتر روی پایه در اتاقی متفاوت از خانه خودداری کنیم. آنها فقط بازی هستند. بعضیا خوبن بعضی ها بد هستند. و این رسانه به اندازه کافی پیر می شود که همه آنها را بدون عینک رز رنگ در نظر بگیرد.

بعد
من تقریباً آپارتمانم را با بازی Riven در VR سوزاندم
ریون چنان تجربه ای غوطه ور در واقعیت مجازی ارائه می دهد که ممکن است شیرینی هایی را که در فر گذاشته اید فراموش کنید.