اشکهای صلیبکشیهای کوروک پادشاهی مشکل نیست، اولترا دست است

مردم کوروکس را به صلیب می کشند. بیچاره های برگ کوچک بیچاره ای که در سراسر نقشه هایرول پراکنده شده اند و اغلب توسط کوله پشتی های عظیم پر از خوبی می داند چه بی حرکت و درمانده شده اند، توسط بازیکنان Tears of the Kingdom که مشتاق آزمایش محدودیت های بازی جدید هستند مصلوب می شوند. توانایی ساخت، Ultrahand.
صلیبکشیها وحشیانهترین نمایش خلاقیتی است که من دیدهام (مانند، تا به حال دیدهام، نه فقط شبیه به بازیهای Zelda)، اما خلاقیتهای NSFW زیادی وجود دارد که از آنجا آمدهاند. آ توییت ویروسی نشان می دهد که شخصی یک مجسمه چوبی غول پیکر با تخته ای برای بدن و کنده هایی برای اندام ساخته است. این چهره چیزی را داشت که من فقط می توانم آن را به عنوان یک هلی کوپتر بزرگ توصیف کنم، احتمالاً بلندتر از پاهای او. پس از ضربه زدن به وانگ، شعله های آتش ساطع می شود. سپس توپها منفجر میشوند و همه چیز در آتش میسوزد. آیا بازیکنان زلدا مشکلی دارند؟ نه، اما Ultrahand ممکن است.
می بینید، من در واقع از این نمایش های شرور مهم نیستم. آنها ظالم یا فحاشی هستند، اما خلاق هستند. فکر نمیکنم مرگ مسیح را به تصویر بکشم و در خیابانهای هیرول، کوروک تاج خاردار را در حالی که چند چرخ کار را انجام میدهند، رژه بروم. به همین ترتیب، من دو بمب با یک کنده را ندیدم و بلافاصله به “دونگ آتشنفس” فکر کردم. من منجنیقها و ماشینها را دیدهام، مردم با خلاقیتهایشان از هزاران روشی که احتمالاً توسعهدهندگان انتظارش را نداشتند، بسیار باهوش هستند، اما این ماشینهای کسلکننده هستند که کار من را انجام میدهند.
Ultrahand به خلاقیت پاداش می دهد تا زمانی که این کار را نکند. اغلب به میانبرها پاداش می دهد. میانبرهای خلاقانه و هیجان انگیز نیست. میانبرهایی مانند خطوط طولانی سیاهههای مربوط به هم چسبیده شده اند. به عنوان مثال ورودی روستای ریتو را در نظر بگیرید. یک کولاک وجود دارد و پل به شکلی برآمده است. اما، در همان نزدیکی، یک خانم خوب وجود دارد که خود را در کنار آتش گرم می کند. صحبت کردن با او نکاتی را در مورد خواص Hylian Pinecones و اینکه چگونه دوستش مرتکب اشتباه وحشتناکی شد که یکی را روی آتش انداخت، نشان می دهد. کنجکاوی من را تحریک کرده در نظر بگیرید. کاج های مورد بحث در این منطقه از نقشه فراوان هستند، بنابراین مدت زیادی نگذشت که من به سمت آتش برگشتم و یکی را دقیقاً در مرکز آن هدف قرار دادم. سعی کردم به او بگویم عقب نشینی کند، اما لینک مثل همیشه ساکت بود، بنابراین او را به خاطر اتفاق بعدی سرزنش می کنم.
انفجار حاصل بسیار بزرگ بود و باد شدیدی ایجاد کرد که من را از شکاف بدون پل عبور داد و به روستای ریتو رساند. من راضی بودم، پازل ساده را کامل کرده بودم. من احساس گرمی و مبهم در درون داشتم و این فقط تهوع ناشی از صعود سریع من نبود. اینها پازل های نیوزلدا هستند. به جای یافتن کلیدی برای یک در و سپس کلیدی بزرگتر برای درب بزرگتر، شما سرگرمی های فکری محیطی دارید که شما را تشویق می کنند با محیط اطراف خود تعامل داشته باشید و راه حل را از مخروط های کاج و گفتگو کنار هم بچینید.
بعداً متوجه شدم که بیشتر مردم فقط چند درخت را قطع کرده و کندهها را به هم چسباندهاند، سپس از شکاف عبور کردهاند. نمی گویم تقلب است، اما خلاقیت خاصی هم ندارد، درست است؟ فکر میکردم Ultrahand قرار است ابزارهایی را در اختیار بازیکنان قرار دهد تا ایدههای مبتکرانه یا حداقل دانگهای شعلهور پیدا کنند، و در عوض همه فقط پل میسازند؟
مشکل من با Ultrahand در همین جاست. به جای ارائه یک راه حل خلاقانه برای پازل های محیطی Tears of the Kingdom، این فقط راهی برای دور زدن آنها است. آیا نمی توانی اذیت شوی یک تیر آتشین را با هم ترکیب کنید تا خارهایی را که راه شما را مسدود کرده اند بسوزانید؟ پل بساز حتی یک پل نسازید، یک تخته را حرکت دهید و از روی آن راه بروید. استقامت کافی برای بالا رفتن از یک صخره را ندارید؟ یک رمپ بسازید. شما حتی نیازی به استفاده از ماشین آلات Zonai در بیشتر مواقع ندارید، فقط انبوهی راحت از مواد که به شدت در اطراف Hyrule نقطهگذاری شدهاند.
اعتراف میکنم که زمانی بود که فکر میکردم Ultrahand به خوبی اجرا شد: در Rabella Wetlands Skyview Tower. این برج با خار احاطه شده است، اما با حضور در تالاب، همیشه باران می بارد. میتوانید روی لایههای بیرونی پل بسازید (یا اگر میخواهید با مکانیک دیگری درگیر شوید، یک سپر موشکی فیوز یا Ascend بسازید)، اما فضای کافی برای پل روی خارها در کنار درب برج وجود ندارد. این موضوع برای مدت کوتاهی من را متحیر کرد، قبل از اینکه یادداشتی را که توسط شرکت مواد در کنار لاگپایل آن باقی مانده بود، بخوانم. کارگر فقیر و غمگین برای خشک نگه داشتن چوب برزنتی خواسته بود. وقتی می خواندم بالای سرم بود. من خشک شده بودم، چوب هم همینطور.
من به سرعت یک چادر موقتی را با هم اضافه کردم (این یک فعل است؟) – واقعاً بیشتر یک میز بود، اما به اندازه کافی خوب کار می کرد – و آن را روی خارهای در گذاشتم. اکنون که در برابر بادهای موسمی بالا پناه گرفته بودم، تیرهای آتشین من کار را انجام دادند. اما این تنها بار در هشت یا چند ساعت اول من است که Ultrahand من را مجبور کرده است تا با مکانیزمهایی که بازیهای مدرن Zelda را بسیار خاص میکنند درگیر شوم. بقیه زمانها، فقط یک میانبر و در آن میانبر خستهکننده بود.
شما از استفاده از گلوله آتشین کاج بر روی سنگفرش کردن یک پل، سود زیادی نخواهید داشت. این من را بازیکنی بهتر از پل سازان نمی کند. این بدان معنا نیست که شما بازی را اشتباه انجام میدهید – شما همانطور که توسعهدهندگان قصد داشتند با مکانیکها درگیر هستید! – اما، برای من، بخشی از جادو از بین رفته است. گویی معبد سایه در Ocarina of Time به شما چکمههای شناور داده است، اما به جای اینکه فقط به شما کمک کنند، شما را مستقیماً به Bongo Bongo انتقال دادند.
من تازه سفرم به Tears of the Kingdom را شروع کرده ام، اما برای دیدن نقطه ی Ultrahand تلاش می کنم. من دوست دارم ببینم بازیکنان خلاقیت خود را نشان می دهند، حتی زشت ترین نمونه ها، اما خم شدن ها همیشه فقط برای سرگرمی هستند. این ذهن بازیکنان است که آنها را به سمت ساخت چرخ دستی های صلیبی و موتورهای احتراقی سوق می دهد، نه بازی. اشکهای پادشاهی خوشحال میشود اگر فقط 12 کنده را از انتها به انتها بچسبانید و روی شکافی در کوه بکوبید.