بازی

محموله دهان شویه بهترین و بدترین تجربه سال 2024 است

من واقعاً از بازی های ویدیویی نمی ترسم. اگر کسی ناگهان در تاریکی صدای بلندی بدهد، احتمالاً می پرم، اما این فقط طبیعت انسان است. یک واکنش چند ثانیه ای قبل از اینکه به زندگی ام ادامه دهم. اما من دوستانی دارم که از انجام بازی های ترسناک امتناع می ورزند زیرا بسیار شدید هستند. من افرادی را در TheGamer می شناسم که هیچ چیز ترسناک تر از The Last of Us را لمس نمی کنند. این اظهارات متقابل هستند، من هیچ دوستی در TheGamer ندارم. این همه به خاطر دهانشویه در سرم می چرخد.

من یک بازی مستقل سه ساعته اکشن-روایی ترسناک را به عنوان بخشی از یک زنگ ضرب و شتم (توصیه خودم را قبول نمی‌کنم) بازی کردم تا قبل از اینکه در فهرست بازی سال خود قرار بگیرم، سال 2024 را تکمیل کنم. شما می توانید مواردی را که قبلاً در اینجا منتشر شده است بررسی کنید. من چیز زیادی نمی دانستم که وارد شوم جز اینکه بسیار توصیه شده بود و ترسناک بود. این را از همان سکانس اول فهمیدم. همانطور که راهروهای اطراف شما آژیرهای قرمز و جیغ می زنند، شما همچنان از درها عبور می کنید تا جایی که هیچ جهتی به جز چرخیدن ندارید، جایی که ناگهان با یک اسب کارتونی عظیم در فاصله یک اینچ از صورت خود مواجه می شوید. من را گرفت. اما من را تحت تاثیر قرار نداد. سپس به بازی ادامه دادم.

دهانشویه در Jumpscares کم و با ترس زیاد است

فرفری به جیمی خیره شده است در حالی که سعی می کند در دهان شویه به پایش غذا بدهد.

این همان ترسی بود که در آن خودم را در حال تکان دادن روی صندلی ام گرفتم، سپس با خودم خندیدم. من به ترس هایی از این نوع فکر می کنم که انگار یک شوخی هستند. هرکسی که اخیراً Wicked را در سینماها دیده باشد، در اواخر آن لحظه مشابهی را تجربه کرده است، زمانی که کل سینما با صدای بلند وحشت زده نفس می‌کشد، سپس در مجموع به واکنش خودش قهقهه می‌زند. مثل این است که به بازی می گویید “خوب است، اما دفعه بعد من را نخواهید گرفت”. دفعه بعد دهانشویه مرا گرفت.

کمتر ترسناک دیگری مانند این در بازی وجود دارد. درعوض، این همه ترس است. این اولین بار زمانی اتفاق می‌افتد که شما مجبور می‌شوید به یکی از خدمه‌ای که به شدت زخمی شده‌اند، مسکن بدهید، دهان باندپیچی‌شده‌اش را به طرز عجیبی پوست کنده و به زور وارد بدنش کنید، گوشت خام را خم کنید، استخوان‌ها را آسیاب کنید. همه چیز به همین شکل ناخوشایند است. بازی غیرخطی است، قبل و بعد از تصادف جهش می‌کند، بنابراین عمداً منحرف می‌شود.

این یک کشتی کوچک است، اما هیچ نقشه ای در بازی وجود ندارد. با دنبال کردن علائم یاد می گیرید که در فضا حرکت کنید. اما گاهی اوقات یک راهرو طولانی تر از آن چیزی است که شما آن را به خاطر می آورید. تیره تر. بلندتر کوه‌های دهانشویه (محموله شما و منبع غذایی پس از تصادف) در تپه‌های کوچک انباشته می‌شوند و شما شبح‌ها را با اجساد اشتباه می‌گیرید. گاهی اوقات یک راهرو واقعا است طولانی‌تر از آنچه یادت می‌آید، و پله‌ها با یک شیب لغزنده به هیچ، جایگزین می‌شوند، تا زمانی که در برکه‌ای از خون فرود بیایی که کهکشان‌ها بالای سرت می‌رقصند و تنها راه خروج، نردبان شکسته‌ای است.

محفظه بار دهانشویه بهترین ترس را ارائه می دهد

دهانشویه: یک صحنه کابوس با تبرهای مدفون در دیوار.

ناراحت‌کننده‌ترین سکانس تقریباً در نیمه راه می‌آید، در سطحی که من بی‌صدا را دوبله خواهم کرد. زمانی شروع می شود که آنیا، پرستار کشتی، خود را در اتاق پزشکی حبس می کند. آنیا به خوبی با این حادثه کنار نیامده است، و به نظر نمی رسد که به عنوان یک پرستار بسیار با تجربه یا شایستگی باشد – از این رو شما باید هر روز از مسکن ها استفاده کنید. مشخص نیست که آنیا قصد آسیب رساندن به خود یا بیمار را دارد، اما شما باید داخل شوید.

این شما را به جستجوی دریچه ای سوق می دهد، و کاوش در کشتی با کشف قبری که با گل یکی دیگر از خدمه (بسیار زنده) به نام دایسوکه مشخص شده است، یک چرخش سورئال پیدا می کند. با گل تعامل داشته باشید و با اشکالات BE QUIET در سرتاسر صفحه نمایش داده می‌شود که در انبار محموله قرار می‌گیرید، با این تفاوت که در انبار بار نیستید. شما در یک نسخه عجیب از آن هستید. برای همیشه ادامه دارد. هیچ چراغی وجود ندارد. مسیرها پوسیده شده اند خون روی زمین آغشته شده است. و در میان موسیقی وهم انگیز، هر چند وقت یکبار، زمین می لرزد و غرشی از جهنم بلند می شود.

عمیقاً ناراحت کننده است. شروع کردم به دور زدن انبار بار و پاهایم زیر سرم به صدا در می آمدند. سر و صدا بلندتر می شود، زمین خشن تر می لرزد و من خورده می شوم. ساکت باش من به شروع برگشتم، و متوجه یک یادداشت شدم: یک جانور کور، بی هدف و بی قرار/ نمی توانی از آن فرار کنی. من نمی فهمم. دوباره ادامه می دهم، این بار برای فرار سریعتر می دوم. پاهایم بدتر از همیشه می‌چرخند. سر و صدا دوباره بلندتر می شود. من خورده هستم BE QUIET و به شروع برگشتم.

متوجه می شوم که باید آهسته حرکت کنم، آنقدر آهسته که پاهایم صدا نداشته باشند. اما این مکان بسیار ناراحت‌کننده‌ای است، با موسیقی متن و غرش حیوانی که طاقت شنیدن آن را ندارم. هدفونم را در می آورم. من از طریق ترس به خودم نمی خندم. من لبخند نمی زنم و احساس می کنم شوخی شده ام. من فقط می خواهم این کار تمام شود.

دهانشویه یک تجربه آزاردهنده است

دهانشویه

نگاهی اجمالی به سر و صدایی که مرا تعقیب می‌کند، می‌بینم، نور فرابنفش مورد نیاز برای لام خون، چهره‌اش را آشکار می‌کند. دوباره اسب کارتونی. همه چیز اسب کارتونی است. به آرامی در اطراف نگهدارنده خزیدم، اما جعبه ها راهم را مسدود می کنند. راه طولانی را طی می‌کنم، سپس فکر می‌کنم به همان جایی که شروع کرده‌ام رسیده‌ام، بنابراین می‌دووم و امیدوارم از هر کجا که باید بروم دور نباشم. من اشتباه می کنم. من پر سر و صدا هستم من خورده ام ساکت باش

ترفند در اینجا دشوار نیست. شما باید راه طولانی را طی کنید، و به جای اینکه در ابتدا به عقب برگردید، به سمت دیگر جعبه ها می رسید و می توانید ادامه دهید. این شما را به گذرگاه دیگری می برد که از همان راه مسدود شده است، دوباره راه طولانی را طی می کنید و به هدف می رسید – اسبی کارتونی که یک بطری دهانشویه در دست دارد. همه چیز اسب کارتونی است.

من الان مسیر را می دانم و می بینم که ساده بود. طراحی بدی نیست، حتی آن همه مشکل، فقط یک پازل بسیار ساده است. من نمی توانستم این کار را انجام دهم زیرا نمی توانستم درست فکر کنم و نمی توانستم درست فکر کنم زیرا ترسیده بودم. نه با صدای بلند ناگهانی شوکه نشده، نه قربانی یک شوخی عملی. ترسیده. تپش قلب، عرق دویدن ترسیده. انجام این کار با من به یک بازی خاص نیاز دارد و دهانشویه آن بازی خاص است. BE QUIET را محبوب ترین و کمترین سطح مورد علاقه من در سال می کند.

دهانشویه تگ صفحه هنر جلد

منتشر شد

26 سپتامبر 2024

توسعه دهندگان

اندام اشتباه

ناشر(های)

رفلکس انتقادی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا