برنامه نویسی جفت با خودم در ساعت 3 صبح: یک تریلر روانشناختی

ساعت 3 صبح است. درخشش VS کد چشمان توخالی و محروم از خواب من را نشان می دهد. هر کس دیگری در حال خواب است. من اشکال زدایی دارم تنها یا فکر کردم
این زمانی است که او ظاهر می شود.
من
اما از مثل ، دو ساعت پیش.
انرژی زا ، بیش از حد و ظاهراً مسلط به هر گویش باستانی که برای نام این متغیرها استفاده کردم.
⸻
من همیشه از برنامه نویسی جفت متنفر بوده ام.
نظرات خیلی زیاد خیلی صحبت کردن خیلی از افراد متوجه می شوند که من واقعاً نمی دانم که چگونه وعده ها در زیر کاپوت کار می کنند. اما انفرادی در شب؟ این زمانی است که من واقعاً می درخشم – مانند یک Gremlin با دسترسی GIT و بدون نظارت.
به جز اکنون من در یک حالت کاملاً تقسیم مغز هستم:
- 3 صبح من محتاط ، خسته و عمیقاً بی اعتماد از کد است.
- 1 صبح من یک کابوی با یک ویرایشگر متن و یک رویا بود.
با هم؟ ما غیرقابل توقف هستیم
غیرقابل توقف بد است.
⸻
صحنه 1: “چرا این را می نویسم؟”
من به تابعی خیره می شوم که به وضوح کمتر از دو ساعت پیش نوشتم.
این پنج پارامتر دارد. یکی از آنها نامگذاری شده است. مورد دیگر Datathing است.
نظر در بالای آن وجود دارد که فقط می گوید:
// lol این کار را می کنم فکر می کنم
من مانند یک کارآگاه که به سلاح می رسد ، به صفحه کلید می رسم. من نمی دانم چه کاری می خواهم انجام دهم ، اما این خشونت آمیز خواهد بود.
⸻
صحنه 2: “سرزنش کنید؟ اوه ، من هستم.”
من تقصیر را به امید پیدا کردن یک کلاهبرداری باز می کنم.
نام من خط بعد از خط.
من ، من ، من
من شرور این داستان هستم.
در جایی از راه دور ، یک اردک لاستیکی به طرز ناامیدی از بین می رود.
⸻
صحنه 3: “خواب وابستگی است”
محرومیت از خواب مهندس ارشد واقعی این پروژه است.
هر وقت فکر می کنم اشکال را برطرف کرده ام ، سه مورد جدید ظاهر می شوند-مانند نوعی هیدرا با سوخت جیرا.
در یک لحظه ، من یک بخش کد را اظهار نظر می کنم و زمزمه می کنم “ما دیگر هرگز از این حرف نمی زنیم.”
من دیگر کد نمی نویسم. من به یک زبان خاص دامنه تهدید می کنم.
⸻
صحنه 4: “دستیابی به موفقیت یا شکست؟”
سپس ناگهان … کار می کند.
من نمی دانم چگونه
نمی دانم چرا
تنها چیزی که من می دانم این است: اشکال از بین رفته است ، آزمایش ها می گذرد و تولید منفجر نشده است (هنوز). من به عقب می نشینم و به مانیتور خیره می شوم مثل اینکه فقط با استفاده از یک خمیر دندان و سرریز پشته ، بمب را خنثی کردم.
من-از ساعت و ساعتهای آگو.
⸻
پیامدهای بعدی
ساعت 10 صبح روز بعد ، من repo را باز می کنم و یک تعهد را می بینم:
رفع: اکنون کار می کند
در داخل ، این کد به نظر می رسد که توسط کسی که در زمان واقعی یک بحران وجودی دارد ، نوشته شده است. چون بود
من آن را دست نخورده می گذارم. عالی است
این یک زمانبندی از نزول من به جنون است – و بازگشت آرام و باشکوه من.
⸻
اخلاق داستان؟
ساعت 3 صبح کد نکنید. اما اگر این کار را انجام دهید ، حداقل میان وعده ها ، یک کاپشن را بیاورید و برای شدیدترین جلسه برنامه نویسی جفت سینمایی زندگی خود آماده کنید – با تنها Dev شما هرگز نمی توانید فرار کنید: خودتان.