مهندسی پلتفرم: چرا ستون فقرات ارائه نرم افزار مدرن است
Summarize this content to 400 words in Persian Lang به عنوان CTO، ما هر دو فشار را احساس می کنیم. انتظار می رود تیم های ما سریع تر، با خطاهای کمتر و در مقیاسی که تقریباً نامحدود به نظر می رسد، ارسال کنند. اما همانطور که میدانید، مقیاسبندی تحویل نرمافزار فقط به این نیست که به توسعهدهندگان بگویید سریعتر حرکت کنند – بلکه به این معناست که ابزارها و پلتفرمهای مناسبی را برای آنها فراهم کنیم. اینجاست که مهندسی پلتفرم وارد مرحله می شود و ثابت می کند که بازی را تغییر می دهد.
همانطور که من آن را می بینم، مهندسی پلت فرم مانند قهرمان گمنام توسعه نرم افزار مدرن است. این پلتفرمهای توسعهدهنده داخلی (IDP) را ایجاد میکند که وظایف سنگین زیرساختها و اتوماسیون را انجام میدهند. این پلتفرمها بهجای اینکه توسعهدهندگان زیرساختها را مدیریت کنند، به آنها اجازه میدهند روی کاری که به بهترین شکل انجام میدهند تمرکز کنند: نوشتن کد.
بیایید کمی بیشتر آن را تجزیه کنیم و ببینیم که چرا مهندسی پلتفرم به سرعت برای شرکتهای مدرن ضروری است – و چرا ما، به عنوان رهبران فناوری، باید به آن توجه کنیم.
مهندسی پلتفرم دقیقاً چیست؟
در هسته خود، مهندسی پلتفرم در مورد ایجاد پلتفرم های داخلی است که فرآیند تحویل نرم افزار را ساده می کند. این پلتفرمها معمولاً سلف سرویس، بسیار خودکار و استاندارد هستند تا کار را برای توسعهدهندگان آسانتر کنند.
اینطور فکر کنید: توسعه دهندگان شما دیگر نیازی به دانستن جزئیات خوشه های Kubernetes یا ارائه ابر ندارند. پلتفرم تمام این پیچیدگی ها را انتزاعی می کند. آنها ابزارها و رابط های بصری را دریافت می کنند و پلت فرم از قسمت های نامرتب مراقبت می کند.
ویژگی های کلیدی یک راه اندازی مهندسی پلت فرم جامد عبارتند از:
رابط های سلف سرویس: توسعه دهندگان می توانند منابع را تهیه کرده و برنامه ها را بدون نیاز به انجام یک سری از درخواست های عملیاتی اجرا کنند.
استانداردسازی: گردش کارها و محیط های یکسان همه چیز را در بین تیم ها ثابت نگه می دارد.
انتزاع پیچیدگی: توسعه دهندگان نیازی به نگرانی در مورد زیرساخت های اساسی ندارند – فقط بسازید، استقرار کنید، تکرار کنید. نتیجه؟ توسعهدهندگان زمان بیشتری را صرف نوآوری میکنند، و کمتر برای رفع اشکال زیرساختها.
تکامل مهندسی پلت فرم
همه ما دیدهایم که چگونه DevOps با پر کردن شکاف بین توسعه و عملیات، روش کار ما را متحول کرد. اما همانطور که به سمت معماریها و ریزسرویسهای بومی ابری حرکت کردیم، حتی به چیزی متناسبتر نیاز داشتیم. پیچیدگی فزاینده نیاز به یک تمرین اختصاصی – مهندسی پلتفرم دارد.
برخی از روندهای کلیدی که این تکامل را هدایت کردند:
پذیرش بومی ابر: با تغییر به سمت ابر، نیاز به پلتفرم های مقیاس پذیر و خودکار اجتناب ناپذیر شد.
معماری میکروسرویس ها: با تبدیل شدن سیستم های توزیع شده به هنجار، ارکستراسیون و نظارت به موضوعات اصلی تبدیل شدند.
Kubernetes و کانتینرها: Containerization شروع به کار کرد و مهندسی پلت فرم برای مدیریت زیرساخت در مقیاس وارد عمل شد.
خطوط لوله CI/CD: تقاضا برای چرخههای تحویل سریعتر، نیازمند پلتفرمهای پیچیدهتر برای پشتیبانی از یکپارچگی و استقرار مستمر بود. این دیگر فقط در مورد خاموش کردن آتش نیست – بلکه در مورد داشتن یک رویکرد فعال برای مدیریت پیچیدگی و مقیاس است.
تفاوت واقعی بین DevOps و مهندسی پلتفرم
من فکر می کنم مهم است که تفاوت را در اینجا روشن کنیم. DevOps یک تغییر فرهنگی است که بر همکاری و اتوماسیون بین تیم های توسعه و عملیات تاکید دارد. این طرز فکری است که ما برای ساده کردن گردش کار اتخاذ کرده ایم.
از طرف دیگر مهندسی پلت فرم یک رشته فنی است. این در مورد ایجاد زیرساخت ها و ابزارهایی است که اصول DevOps را فعال می کند.
بنابراین، در حالی که آنها متفاوت هستند، آنها پشت سر هم کار می کنند. DevOps بر اتوماسیون گردش کار متمرکز است، در حالی که مهندسی پلتفرم زیرساختی را ایجاد می کند که این اتوماسیون را ممکن می کند. اگر DevOps راننده ماشین مسابقه است، مهندسی پلتفرم تیم طراحی و نگهداری ماشین است.
چرا مدیران ارشد فناوری مانند ما باید به مهندسی پلتفرم اهمیت دهند؟
مزایای آن به سختی قابل چشم پوشی است. در اینجا چند مورد کلیدی است که ما دیده ایم:
افزایش بهره وری توسعه دهندگان: زمان کمتر مدیریت زیرساخت به معنای زمان بیشتر برای نوشتن کد است.
زمان سریعتر برای بازاریابی: فرآیندهای ساده به این معنی است که میتوانید ویژگیها و بهروزرسانیهای جدید را سریعتر اجرا کنید.
کارایی هزینه: اتوماسیون و بهینه سازی منابع به این معنی است که شما از آنچه نیاز دارید استفاده می کنید و نه بیشتر.
امنیت بهبود یافته: انطباق داخلی و اقدامات امنیتی خطر نقض یا نقض را کاهش می دهد. به علاوه، همانطور که در دنیای ابری به گسترش خود ادامه می دهیم، مهندسی پلتفرم به ستون فقرات هر کاری تبدیل می شود. خواه مدیریت چندین محیط ابری باشد، معماری های بدون سرور را فعال کند، یا کانتینرها را در مقیاس سازماندهی کند، یک پلت فرم داخلی قوی مهم است.
چالش هایی که باید از آنها آگاه باشیم
همانطور که گفته شد، مهندسی پلت فرم یک گلوله نقره ای نیست. چالش هایی وجود دارد:
مدیریت پیچیدگی: چگونه میتوانید کارها را برای توسعهدهندگان آسان کنید و در عین حال انعطافپذیری مورد نیاز برای موارد استفاده مختلف را حفظ کنید؟ این یک تعادل دشوار است.
مقاومت فرهنگی: برخی تیمها آنقدر عادت دارند که کارها را به روش قدیمی انجام دهند که ممکن است در برابر جریانهای کاری جدید مهندسی پلت فرم عقبنشینی کنند.
تعمیر و نگهداری: پلتفرم به به روز رسانی منظم، مقیاس بندی و تنظیم دقیق نیاز دارد. این یک پروژه یک و دو نیست.
آینده: جایی که مهندسی پلتفرم هدایت می شود
همانطور که به آینده نگاه می کنیم، مهندسی پلتفرم به ویژه با فناوری های نوظهور مانند هوش مصنوعی، محاسبات لبه و انتزاع بیشتر زیرساخت آماده رشد است. این چیزی است که در رادار من وجود دارد:
هوش مصنوعی و یادگیری ماشین: بهینهسازیهای خودکار و نظارت پیشبینی را که مستقیماً در پلتفرم تعبیه شدهاند فکر کنید.
محاسبات لبه: با نزدیکتر شدن پردازشهای بیشتر به لبه، پلتفرمها باید در محیطهای مختلف به طور موثر عمل کنند.
انتزاع بیشتر: پلتفرمهای بدون سرور و کمکد/بدون کد، نوآوری بدون نگرانی در مورد زیرساخت را برای توسعهدهندگان آسانتر میکنند.
مقاله کامل را در وبلاگ Bunnyshell بخوانید
به عنوان CTO، ما هر دو فشار را احساس می کنیم. انتظار می رود تیم های ما سریع تر، با خطاهای کمتر و در مقیاسی که تقریباً نامحدود به نظر می رسد، ارسال کنند. اما همانطور که میدانید، مقیاسبندی تحویل نرمافزار فقط به این نیست که به توسعهدهندگان بگویید سریعتر حرکت کنند – بلکه به این معناست که ابزارها و پلتفرمهای مناسبی را برای آنها فراهم کنیم. اینجاست که مهندسی پلتفرم وارد مرحله می شود و ثابت می کند که بازی را تغییر می دهد.
همانطور که من آن را می بینم، مهندسی پلت فرم مانند قهرمان گمنام توسعه نرم افزار مدرن است. این پلتفرمهای توسعهدهنده داخلی (IDP) را ایجاد میکند که وظایف سنگین زیرساختها و اتوماسیون را انجام میدهند. این پلتفرمها بهجای اینکه توسعهدهندگان زیرساختها را مدیریت کنند، به آنها اجازه میدهند روی کاری که به بهترین شکل انجام میدهند تمرکز کنند: نوشتن کد.
بیایید کمی بیشتر آن را تجزیه کنیم و ببینیم که چرا مهندسی پلتفرم به سرعت برای شرکتهای مدرن ضروری است – و چرا ما، به عنوان رهبران فناوری، باید به آن توجه کنیم.
مهندسی پلتفرم دقیقاً چیست؟
در هسته خود، مهندسی پلتفرم در مورد ایجاد پلتفرم های داخلی است که فرآیند تحویل نرم افزار را ساده می کند. این پلتفرمها معمولاً سلف سرویس، بسیار خودکار و استاندارد هستند تا کار را برای توسعهدهندگان آسانتر کنند.
اینطور فکر کنید: توسعه دهندگان شما دیگر نیازی به دانستن جزئیات خوشه های Kubernetes یا ارائه ابر ندارند. پلتفرم تمام این پیچیدگی ها را انتزاعی می کند. آنها ابزارها و رابط های بصری را دریافت می کنند و پلت فرم از قسمت های نامرتب مراقبت می کند.
ویژگی های کلیدی یک راه اندازی مهندسی پلت فرم جامد عبارتند از:
- رابط های سلف سرویس: توسعه دهندگان می توانند منابع را تهیه کرده و برنامه ها را بدون نیاز به انجام یک سری از درخواست های عملیاتی اجرا کنند.
- استانداردسازی: گردش کارها و محیط های یکسان همه چیز را در بین تیم ها ثابت نگه می دارد.
- انتزاع پیچیدگی: توسعه دهندگان نیازی به نگرانی در مورد زیرساخت های اساسی ندارند – فقط بسازید، استقرار کنید، تکرار کنید. نتیجه؟ توسعهدهندگان زمان بیشتری را صرف نوآوری میکنند، و کمتر برای رفع اشکال زیرساختها.
تکامل مهندسی پلت فرم
همه ما دیدهایم که چگونه DevOps با پر کردن شکاف بین توسعه و عملیات، روش کار ما را متحول کرد. اما همانطور که به سمت معماریها و ریزسرویسهای بومی ابری حرکت کردیم، حتی به چیزی متناسبتر نیاز داشتیم. پیچیدگی فزاینده نیاز به یک تمرین اختصاصی – مهندسی پلتفرم دارد.
برخی از روندهای کلیدی که این تکامل را هدایت کردند:
- پذیرش بومی ابر: با تغییر به سمت ابر، نیاز به پلتفرم های مقیاس پذیر و خودکار اجتناب ناپذیر شد.
- معماری میکروسرویس ها: با تبدیل شدن سیستم های توزیع شده به هنجار، ارکستراسیون و نظارت به موضوعات اصلی تبدیل شدند.
- Kubernetes و کانتینرها: Containerization شروع به کار کرد و مهندسی پلت فرم برای مدیریت زیرساخت در مقیاس وارد عمل شد.
- خطوط لوله CI/CD: تقاضا برای چرخههای تحویل سریعتر، نیازمند پلتفرمهای پیچیدهتر برای پشتیبانی از یکپارچگی و استقرار مستمر بود. این دیگر فقط در مورد خاموش کردن آتش نیست – بلکه در مورد داشتن یک رویکرد فعال برای مدیریت پیچیدگی و مقیاس است.
تفاوت واقعی بین DevOps و مهندسی پلتفرم
من فکر می کنم مهم است که تفاوت را در اینجا روشن کنیم. DevOps یک تغییر فرهنگی است که بر همکاری و اتوماسیون بین تیم های توسعه و عملیات تاکید دارد. این طرز فکری است که ما برای ساده کردن گردش کار اتخاذ کرده ایم.
از طرف دیگر مهندسی پلت فرم یک رشته فنی است. این در مورد ایجاد زیرساخت ها و ابزارهایی است که اصول DevOps را فعال می کند.
بنابراین، در حالی که آنها متفاوت هستند، آنها پشت سر هم کار می کنند. DevOps بر اتوماسیون گردش کار متمرکز است، در حالی که مهندسی پلتفرم زیرساختی را ایجاد می کند که این اتوماسیون را ممکن می کند. اگر DevOps راننده ماشین مسابقه است، مهندسی پلتفرم تیم طراحی و نگهداری ماشین است.
چرا مدیران ارشد فناوری مانند ما باید به مهندسی پلتفرم اهمیت دهند؟
مزایای آن به سختی قابل چشم پوشی است. در اینجا چند مورد کلیدی است که ما دیده ایم:
- افزایش بهره وری توسعه دهندگان: زمان کمتر مدیریت زیرساخت به معنای زمان بیشتر برای نوشتن کد است.
- زمان سریعتر برای بازاریابی: فرآیندهای ساده به این معنی است که میتوانید ویژگیها و بهروزرسانیهای جدید را سریعتر اجرا کنید.
- کارایی هزینه: اتوماسیون و بهینه سازی منابع به این معنی است که شما از آنچه نیاز دارید استفاده می کنید و نه بیشتر.
- امنیت بهبود یافته: انطباق داخلی و اقدامات امنیتی خطر نقض یا نقض را کاهش می دهد. به علاوه، همانطور که در دنیای ابری به گسترش خود ادامه می دهیم، مهندسی پلتفرم به ستون فقرات هر کاری تبدیل می شود. خواه مدیریت چندین محیط ابری باشد، معماری های بدون سرور را فعال کند، یا کانتینرها را در مقیاس سازماندهی کند، یک پلت فرم داخلی قوی مهم است.
چالش هایی که باید از آنها آگاه باشیم
همانطور که گفته شد، مهندسی پلت فرم یک گلوله نقره ای نیست. چالش هایی وجود دارد:
- مدیریت پیچیدگی: چگونه میتوانید کارها را برای توسعهدهندگان آسان کنید و در عین حال انعطافپذیری مورد نیاز برای موارد استفاده مختلف را حفظ کنید؟ این یک تعادل دشوار است.
- مقاومت فرهنگی: برخی تیمها آنقدر عادت دارند که کارها را به روش قدیمی انجام دهند که ممکن است در برابر جریانهای کاری جدید مهندسی پلت فرم عقبنشینی کنند.
- تعمیر و نگهداری: پلتفرم به به روز رسانی منظم، مقیاس بندی و تنظیم دقیق نیاز دارد. این یک پروژه یک و دو نیست.
آینده: جایی که مهندسی پلتفرم هدایت می شود
همانطور که به آینده نگاه می کنیم، مهندسی پلتفرم به ویژه با فناوری های نوظهور مانند هوش مصنوعی، محاسبات لبه و انتزاع بیشتر زیرساخت آماده رشد است. این چیزی است که در رادار من وجود دارد:
- هوش مصنوعی و یادگیری ماشین: بهینهسازیهای خودکار و نظارت پیشبینی را که مستقیماً در پلتفرم تعبیه شدهاند فکر کنید.
- محاسبات لبه: با نزدیکتر شدن پردازشهای بیشتر به لبه، پلتفرمها باید در محیطهای مختلف به طور موثر عمل کنند.
- انتزاع بیشتر: پلتفرمهای بدون سرور و کمکد/بدون کد، نوآوری بدون نگرانی در مورد زیرساخت را برای توسعهدهندگان آسانتر میکنند.
مقاله کامل را در وبلاگ Bunnyshell بخوانید