رزیدنت اویل 4 باعث شد از حلقه الدن قدردانی کنم

سال گذشته، زمانی که تنها بازی روی کره زمین که میتوانست در مورد آن صحبت کند Elden Ring بود، من متوجه نشدم. میتوانم از بازی در سطح آکادمیک قدردانی کنم، زیرا میدیدم که یک ژانر نسبتاً خطی را نه تنها به یک جهان باز، بلکه به تفسیری تازه از دنیای مدرن بدون مرز یا نشانگر تبدیل میکند. من میتوانم از آن در سطح فنی، با عمق مکانیکی و تسلیم شدن در برابر کنترل بازیکنان، قدردانی کنم. در سطح زیباییشناختی نیز، این یک نسخه برجسته از کلیشههای فانتزی فاسد بود. اما در ابتدایی ترین سطح، به عنوان بازیکنی که از آن لذت می برد، خیر.
با بازی Resident Evil 4 Remake، دوباره از Elden Ring قدردانی می کنم. من همیشه آن را تحسین می کردم، فقط آن را دوست نداشتم. من هیچ دفاعی از الدن رینگ نمی شنیدم – این فقط برای من نبود. من از موفقیت آن ناراحت نیستم و در واقع یک بازی IP سه گانه جدید که دست بازیکن را نمی گیرد یا روندهای دیکته شده توسط الگوریتم را تعقیب نمی کند باید جشن گرفته شود. اما نمیتوانم کاملاً بفهمم که چرا این بازی محبوب است و به لطف Resident Evil 4، اکنون میتوانم.
به هرکسی که الدن رینگ را دوست ندارد، فوراً به او گفته میشود که هوس کند، و من میتوانم این انگیزه را درک کنم. این یک بازی است که در آن مشکل اصلی است، و بنابراین وقتی مردم آن را دوست ندارند، طبیعی است که تصور کنیم آنها را رها کرده اند، زیرا خیلی سخت است. شاید هم کردند. هی شاید انجام دادم من کاملاً مطمئن نیستم که چه چیزی در نهایت مرا شکست. من از یک رئیس عصبانی نشدم و دیگر برنگردم، فقط حوصله ام سر رفته بود. من در غارها پرسه زدم، بدون اینکه چیز زیادی یاد بگیرم، بیرون رفتم، با یک رئیس روبرو شدم، متوجه شدم که قدرتم ضعیف است، کمی بیشتر سرگردان شدم و فقط از آن دور شدم.
آیا اگر همیشه در حال مرگ نبودم، کمی بیشتر از آن تجربه بی هدف لذت می بردم؟ شاید. اینطور نیست که مردن بهترین قسمت بود. اما همه بزرگترین طرفداران Elden Ring به شما می گویند که مردن بخش مهمی از بازی است. که اساساً تجربه بدتری برای همه خواهد بود اگر بتوانید به راحتی از آن عبور کنید و همه چیز را ببینید. آخر هفته گذشته متوجه چیزی شدم: این احساس من در مورد Resident Evil 4 است.
Resident Evil 4 به سختی Elden Ring نیست، من این را درک می کنم. اما این یک بازی است که در آن دائماً از طرف دنیا احساس ظلم و ستم به شما میدهد، جایی که بدون مبارزه، به سادگی یکسان نخواهد بود. به طور متعارف، لئون تا آخر بازی را پشت سر می گذارد، تبدیل به قهرمان بزرگ، یادا یادا می شود. اما برای بیشتر بازیکنان، بسیار مهم است که در حمله دهکده اولیه بمیرند، اشلی ربوده شود، چنگال از گردنش عبور کند یا تبر از جمجمه اش عبور کند.
همسرم از تماشای من در بازی رزیدنت اویل لذت میبرد، و در حالی که از او پرسید که آیا میتواند اتان را در دهکده رزیدنت اویل کنترل کند، در حالی که او با بطری شراب پر از خون خود در اطراف قلعه دیمیترسکو پرسه میزد یا برای حل معماهای خانه Beneviento، او نخواسته باشد که او را بگیرد. کنترل لئون و من تقریباً مطمئن هستم که او هرگز نخواهد کرد. مطمئناً نه به این دلیل که اتان شخصیت بهتری است، بلکه به این دلیل است که او آنقدر دیده است که من در RE4 میمیرم تا بفهمم این تجربه سخت تری است.
من نمیخواهم بازی تازهواردها را به تعویق بیندازد، مخصوصاً وقتی فکر میکنم نه تنها بهترین بازی Resident Evil بلکه بهترین بازی ترسناک است. با این حال، آیا من فقط تا حدی به این فکر میکنم که بازی شما را به خاطر تلاش برای تبدیل شدن به آخرین قهرمان اکشن مجازات میکند و دائماً شما را مجبور میکند که روی پای خود فکر کنید؟ آیا من از git gudee به git guder رفته ام؟
من چیزی را در مورد Resident Evil 4 تغییر نمیدهم، اما با شنیدن اینکه Capcom تغییراتی را در نسخه اصلی انجام داده است، کنجکاو هستم که ببینم این موضوع مرا به کجا میبرد. احتمالاً حداقل در ابتدا من را به سمت مرگ می کشاند و به هیچ وجه آن را نمی خواهم. شاید باید به سرزمینهای بین بعدی برگردم…