برنامه نویسی

بنابراین من این را ساختم: گسترش تأثیر آنچه شما در آزمایشگاه ساخته اید

چگونه مدل پایه غیرانتفاعی ممکن است راه حل شما برای چالش گسترش تأثیر تحقیقات شما باشد

توضیحات تصویر

So I Built This بحث می کند که چگونه می توانید اقدامات خود را با علایق خود در هنگام بررسی راه های مختلف برای گسترش تأثیر تحقیقات دانشگاهی خود هماهنگ کنید. تصویر تولید شده توسط DALL-E.

در ماه‌های اخیر، من متوجه روندی شده‌ام: همکارانی که با یک سوال ترسناک مشابه به من مراجعه می‌کنند که به موضوع بزرگ‌تری که دانشگاهیان و نوآوران به طور یکسان با آن مواجه هستند، برخورد می‌کنند:

بنابراین، من این را ساختم. بازخوردهای اولیه بسیار عالی دریافت کرده است. می‌خواهم آن را برای افراد بیشتری بیاورم، چه باید بکنم؟»

حالا، باور کنید، من هم یک دانشگاهی و هم یک بنیانگذار-اپراتور استارت آپ هستم، همکاران بسیار جالبی دارم. بنابراین وقتی کسی با «پس من این را ساختم» شروع می‌کند، توجه خود را به آنها جلب می‌کنم. چیزی که آنها ساخته اند تقریباً به طور قطع از نظر ظرفیت پیشرفته است. و هر کدام ارزش آن را هنگام استفاده در آزمایش اولیه کاربر مشاهده کرده اند.

در هر مورد، البته، همکاران من جزئیاتی را در مورد آنچه ساخته بودند و ایده های خود را در مورد کارهای بعدی که می توانند انجام دهند به اشتراک گذاشتند. اما، این جزئیات اهمیت زیادی ندارند، و من می خواهم به حریم خصوصی افرادی که به من مراجعه کرده اند احترام بگذارم. من معتقدم که در تمام این برخوردها علاقه واقعی به گسترش تأثیر آنچه که آنها ساخته بودند وجود داشت.

در زیر، این مکالمات را به پرسش‌ها و پاسخ‌های کلیدی تقسیم می‌کنم و بینش‌هایی را در مورد اینکه آیا باید یک شرکت راه‌اندازی کرد، درخواست کمک مالی کرد یا بنیادی غیرانتفاعی برای گسترش تأثیر چنین نوآوری در نظر گرفت، ارائه می‌دهم.

جالب اینجاست که در این بحث ها مشخص شد که همکاران من واقعاً علاقه چندانی به ایجاد یک شرکت استارتاپی نداشته اند. آنها صمیمانه می خواستند کار خود را به تصویب برسانند. اما، آنها در نهایت کمتر به چشم‌انداز دلهره‌آور ایجاد یک استارت‌آپ متعهد بودند، یک ترن هوایی از چالش‌هایی که نه برای افراد خوش‌قلب و نه در راستای شاخص‌های عملکرد کلاسیک دانشگاهیان است. این ما را بر آن داشت تا بر ایده ایجاد یک موسسه غیرانتفاعی یا بنیاد برای حمایت از پذیرش گسترده‌تر تمرکز کنیم.

آیا باید برای این یک شرکت راه اندازی کنم؟

اساساً، مهم نیست که این افراد چقدر در دنیای آکادمیک غرق هستند، آنها می‌دانند که استارت‌آپ‌ها و جابجایی‌های دانشگاهی گزینه‌ای طبیعی برای دانشگاهیان هستند تا ثمره کار خود را به یک پایگاه کاربری گسترده‌تر برسانند. با این حال، در واقع اداره یک شرکت به معنای کاری است که احتمالاً هیچ یک از این افراد یا اعضای تیم آنها برای انجام آن آموزش ندیده اند یا علاقه خاصی به انجام آن نداشته اند. این کار از نظر فکری تحریک کننده است مانند ایجاد یک استراتژی ورود به بازار و ارزیابی تناسب محصول با بازار، و کار عملیاتی مانند مدیریت یک ارائه دهنده حقوق و دستمزد و غیره است. یا سرمایه گذاران مخاطره آمیز، که خود تلاش قابل توجهی را می طلبد.

پس از صحبت در این مورد با هر یک از همکاران جویاکننده ام، به طور فزاینده ای مشخص شد که اگرچه آنها علاقه زیادی به نوآوری خود داشتند، اما لزوماً علاقه ای به ساخت شرکتی برای ارائه آن به بازار نداشتند. در هر مورد، ما تمایل داشتیم این بخش از بحث را به شکلی رها کنیم: «اگر واقعاً قصد دارید شرکتی را برای این کار راه اندازی کنید، پس باید مطمئن شوید که کاملاً به موفقیت آن متعهد هستید». راه اندازی یک شرکت کار کوچکی نیست.

به طرز عجیبی، ما در مورد یافتن افراد دیگری صحبت کردیم که واقعاً شرکت را برای آنها راه اندازی کنند، که روشی کلاسیک برای برخورد با این مشکل برای دانشگاهیان است. با این حال، به نظر نمی رسید که هیچ یک مایل به واگذاری کنترل، که در نهایت ضروری است، نباشد.

آیا باید برای SBIR اقدام کنم؟

به ناچار، از آنجایی که دانشگاهی هستیم، در مورد درخواست کمک هزینه برای تأمین مالی کار گسترش پذیرش نیز صحبت کردیم. اکثر آژانس های مالی فدرال در ایالات متحده یک برنامه کمک مالی تحقیقات نوآوری در کسب و کار کوچک (SBIR) دارند که هدف آن تحریک نوآوری های فناورانه از طریق تأمین مالی کسب و کارهای کوچک برای کمک به تجاری سازی نوآوری های آنها، در نتیجه رشد اقتصادی و رفع نیازهای خاص دولتی است. در حالی که هدف برنامه از تحریک نوآوری مهم است، برای من واضح نیست که این برنامه با این مورد مطابقت دارد.

اول، شما گفتگو را شروع کردید و به من گفتید که قبلاً چیزی ارزشمند ساخته اید. تا آنجا که من می دانم، برنامه SBIR برای برنامه های افزودنی نوآوری شما است که هنوز ساخته نشده است که ممکن است علاقه زیادی به آن داشته باشید یا نداشته باشید.

دوم، من در طول سال‌ها موارد متعددی را دیده‌ام که در آن شخصی شرکتی را راه‌اندازی می‌کند که توسط SBIR تامین مالی می‌شود و قصد ایجاد یک کسب‌وکار را دارد. با این حال، چرخه حیات یک SBIR برای راه‌اندازی واقعی کسب‌وکار کافی نیست. بنابراین، بنیانگذاران باید بودجه بیشتری را تأمین کنند. آنها می توانند سعی کنند به سمت سرمایه گذاری اولیه یا مخاطره آمیز بروند. اما، این یک چالش خواهد بود. اگرچه کمک هزینه SBIR تاکید بر یک طرح تجاری را ذکر می کند، به نظر می رسد به ندرت در حین کار یک SBIR معمولی، دسترسی واقعی به مشتری و تناسب محصول با بازار ایجاد شود.

این بنیان‌گذاران دانشگاهی باید بر نیمی دیگر از استارت‌آپ – ایجاد کسب‌وکار واقعی – تأکید کنند که عضله‌ای است که اغلب در طول دوره کمک مالی توسعه نمی‌یابد.

این امر متقاعد کردن سرمایه گذاران را دشوار می کند، به خصوص با توجه به زمانی که قبلاً در شرکت سرمایه گذاری شده است. در عوض، کار بسیار ساده‌تر این است که برای SBIR دیگری درخواست دهید، و زمینه را برای آنچه معمولاً «فروشگاه‌های SBIR» نامیده می‌شود، فراهم می‌کند، یعنی کسب‌وکارهای کوچکی که رویکرد اصلی آنها به بازار، تأمین مالی از طریق برنامه‌های SBIR است و به ندرت چیزی را به یک فروشگاه تبدیل می‌کند. محصول تجاری واقعی

سوم، اصل کمک هزینه SBIR این است که، با حسن نیت، در واقع تلاش برای راه اندازی یک کسب و کار بر اساس فناوری که در کمک مالی توسعه می دهید. این پول مجانی نیست. در واقع، این پول مالیات دهندگان است که برای تحریک نوآوری های فناوری در مشاغل کوچک جدید مشخص شده است. آیا این چیزی است که واقعاً می خواهید انجام دهید؟ همانطور که در بالا گفتم، این تصمیمی نیست که ساده گرفته شود.

آیا به غیرانتفاعی یا بنیادی فکر کرده اید؟

در حالی که من و همکارانم گزینه‌های مختلفی را برای تلاش‌های تجاری‌شان بررسی می‌کردیم، مانند صدور مجوز برای نوآوری آن‌ها به شرکتی دیگر، مکالمات ما پیوسته به سمت مدل متفاوتی می‌رفت که به نظر می‌رسید بهتر با نیازها و اهداف نوآوران دانشگاهی مطابقت داشت. از آنجایی که این افراد نمی‌خواستند روی کار ساخت یک شرکت نوپا تمرکز کنند، مسیر رسیدن به یک موسسه غیرانتفاعی یا بنیاد مناسب‌تر به نظر می‌رسید. این مسیر آن‌ها را قادر می‌سازد تا تمرکز مأموریت محور را حفظ کنند و بر پذیرش و تأثیر نوآوری‌شان صرف‌نظر از قابلیت‌های تجاری تأکید کند.

بنیاد هوش مصنوعی Embodied احتمالا اولین جایی است که در مورد این سبک متفاوت از گسترش پذیرش کار فنی یاد گرفتم. برای مثال از شبیه ساز رانندگی خودکار CARLA منبع باز بسیار محبوب پشتیبانی می کند. با این حال، این مدل محبوب تر می شود. به نظر من به روش های متعددی برای حمایت از نوآوری های مختلف ظاهر می شود. به عنوان مثال، Common Visual Data Foundation برای ارائه پشتیبانی طولانی مدت از مجموعه داده های بسیار محبوب Common Objects in Context (COCO) در بینایی کامپیوتر ایجاد شد.

در حالی که این ممکن است یک مدل جذاب باشد که به دانشگاهیان اجازه می‌دهد بدون چالش‌های ذاتی در ایجاد یک نهاد انتفاعی به اهداف تاثیرگذار خود دست یابند، اما بدون ریسک نیست. دو بزرگ ترین آنها تامین مالی و عملیات است. چگونه بودجه این تلاش را تامین خواهید کرد؟ این ممکن است در واقع به معنای برنامه‌های کمک مالی مانند برنامه‌های بالا باشد، اما انواع مختلفی از پول را نیز باز می‌کند که بر چنین غیرانتفاعی‌هایی تاکید می‌کنند تا زمانی که ماموریت شما با منابع پولی همسو باشد. از نظر عملیاتی، حداقل زمانی که تلاش ها افزایش می یابد، احتمالاً هنوز باید فردی را بیابید که به شما در اداره نهاد کمک کند. با این حال، به نظر من این چالش ها بسیار ساده تر از چالش های راه اندازی یک نهاد انتفاعی است.

بسته شدن

در پایان، در حالی که جذابیت یک شرکت استارت‌آپ با حمایت مالی یا سرمایه‌گذاری ممکن است در ابتدا مستقیم‌ترین مسیر برای گسترش تأثیر آنچه ساخته‌اید به نظر برسد، ضروری است که مدل‌های جایگزین را در نظر بگیرید که با اهداف و منابع شما هماهنگ‌تر باشند. مسیر غیرانتفاعی یا بنیادی یک رویکرد مأموریت محور ارائه می دهد که پذیرش و تأثیر اجتماعی را بر سود تجاری اولویت می دهد و بسیاری از بارهای عملیاتی و خطرات مرتبط با سرمایه گذاری های انتفاعی را کاهش می دهد. همانطور که بحث کردیم، بدون چالش نیست، به ویژه در زمینه تامین مالی و مدیریت، اما مسیری مناسب را برای دانشگاهیان علاقه مند به خلاقیت های خود و در عین حال برای شروع به کار ترن هوایی استارتاپی ارائه می دهد. با تمرکز بر ماموریت خود و استفاده از کمک های مالی و کمک های مالی بشردوستانه، می توانید با نوآوری خود به تأثیر گسترده تر و پایدارتری دست یابید.

قدردانی ها

از همکارم Michelle Brinich برای بررسی و ویرایش این وبلاگ تشکر می کنم.

زندگینامه

جیسون کورسو پروفسور رباتیک، مهندسی برق و علوم کامپیوتر در دانشگاه میشیگان و یکی از بنیانگذاران/مدیر ارشد علمی استارتاپ Voxel51 است. او مدرک دکترا و MSE خود را به ترتیب در سال‌های 2005 و 2002 در دانشگاه جانز هاپکینز و مدرک لیسانس خود را با ممتاز از دانشگاه لویولا مریلند در سال 2000 در رشته علوم کامپیوتر دریافت کرد. او برنده جایزه دستاورد برجسته دانشگاه میشیگان EECS در سال 2018، جایزه پژوهشی هیئت علمی گوگل در سال 2015، جایزه پژوهشگر جوان دفتر تحقیقات ارتش در سال 2010، جایزه شغلی بنیاد ملی علوم 2009، جایزه محقق جوان SUNY Buffalo در سال 2011، عضو Computer DAR90 است. گروه مطالعات علوم، و دریافت کننده بورسیه بنیاد لینک در شبیه سازی و آموزش پیشرفته در سال 2003. کورسو بیش از 150 مقاله بررسی شده و صدها هزار خط کد منبع باز در مورد موضوعات مورد علاقه خود از جمله بینایی کامپیوتر، روباتیک تالیف کرده است. ، علم داده و محاسبات عمومی. او عضو AAAI، ACM، MAA و یکی از اعضای ارشد IEEE است.

سلب مسئولیت

این مقاله فقط برای مقاصد اطلاعاتی ارائه شده است. به هیچ وجه نباید به عنوان مشاوره حقوقی یا دیگر تلقی شود. نظرات بیان شده فقط مربوط به نویسنده است و نه کارفرما یا هر موسسه دیگری. نویسنده هیچ گونه مسئولیتی را در قبال هیچ یک از طرفین در قبال هرگونه از دست دادن، آسیب یا اختلال ناشی از محتوا، اشتباهات یا حذفیات، خواه این اشتباهات یا حذفیات ناشی از تصادف، سهل انگاری یا هر علت دیگری باشد، نمی پذیرد.

حق چاپ 2024 توسط Jason J. Corso. تمامی حقوق محفوظ است.

هیچ بخشی از این نشریه را نمی توان به هر شکل یا به هر وسیله ای، از جمله فتوکپی، ضبط، یا سایر روش های الکترونیکی یا مکانیکی، بدون اجازه کتبی قبلی ناشر، تکثیر، توزیع یا مخابره کرد، مگر در مواردی که نقل قول های مختصر درج شده باشد. در بررسی های انتقادی و برخی استفاده های غیرتجاری دیگر که توسط قانون حق چاپ مجاز است. برای درخواست مجوز، از طریق پیام مستقیم در X/Twitter به ناشر بنویسید جیسون کورسو.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا