پایان بازمانده از جنگ ستارگان ضعیف ترین قسمت داستان آن است

من از داستان Jedi: Survivor بسیار بیشتر از Fallen Order لذت بردم. جایی که Fallen Order مانند سفری بود که مجبور شدم به آن بروم، میل شدیدی برای ادامه راه با Survivor احساس میکردم – میخواستم کال موفق شود و میخواستم او امیدوار باشد و خوشحال باشد. Fallen Order باعث شد کال احساس کند که یک لوح خالی است و بدون حتی یک فکر انتقادی با هر چیزی که از او خواسته می شود همراهی می کند. Survivor او را مجبور می کرد که در هر مرحله با خودش مبارزه کند و از او سوال کند که آیا کار درستی انجام می دهد یا خیر. او در Fallen Order کمی فکرش خالی به نظر می رسید، اما Survivor او را به مکان های جدید و دردناکی آورد. اسپویل ها دنبال می شوند، پس با احتیاط ادامه دهید.
وقتی میگویم پایان، منظورم فاش شدن درباره بود نیست. این پیچ و تاب خاص باعث شد فکم پایین بیاید. انتظار داشتم یک نوع پس زدن از بود، زیرا او آشکارا از انتخاب کال ناراضی بود، اما من انتظار خیانت تمام عیار را نداشتم، نه اینکه او یک جاسوس بود، و به خصوص نه اینکه جدی بود. فکر می کنم غم و خیانت کال در این صحنه فوق العاده خوب اجرا شد و این نقطه اوج Survivor بود. وقتی میگویم پایان، منظورم این است که مبارزه کال با بخش تاریک نباید برنده میشد.
اینطور نیست که من می خواستم او به سمت تاریکی برود، اما می خواستم وضوح پیچیده تری داشته باشد. من قبلاً از اینکه چگونه مبارزات کال در Fallen Order به راحتی حل می شود شکایت کرده ام، به خصوص پایانی که او در غار در حال یخ زدن بود و می میرد و تنها چیزی که لازم بود تا او دوباره بلند شود، یک سخنرانی به موقع از BD-1 بود. . Survivor این اشتباه را تقریباً زمانی تکرار میکند که کال در ایستگاه ISB غوغا میکند و طرف تاریک را در آغوش میگیرد و میخواهد مردی را که بود را برای نفوذ به تیمش فرستاده است بکشد. او این مرد را در هوا معلق می کند و خفه می شود، سپس مرین حدود سه خط کوتاه به او می گوید که نمی خواهد او را از دست بدهد و او متوقف می شود.
این یک راه فوق العاده ضد اقلیم برای خنثی کردن چیزی است که می توانست نقطه عطف بزرگی برای شخصیت کال باشد. مطمئناً، حدس میزنم میتوانستید آن را بهعنوان شاهدی بر علاقهاش به مرین و کنترل عاطفیاش ببینید، اما زندگی تمام آن بخش از سطح را از بین برد – خشم او او را شکستناپذیر کرد، و او میخواست از مرد انتقام بگیرد. که باعث مرگ دوستانش شده بود. با این حال تنها چیزی که لازم بود تا او نظرش را تغییر دهد این بود که مرین نسخهای از «بس کن عزیزم، این تو نیستی» بود. جدی باش ما او را دیدهایم که با انگیزهها و احساساتش دست و پنجه نرم میکند، و در اوج احساسی سومین بازی، به سادگی شانههایش را بالا میاندازد و میگوید: «راست میگویی، این من نیستم»؟
این به دور از مرگ برای کیفیت بازی است. نگران بودم کال در بازی Survivor به همان اندازه که در Fallen Order خسته کننده بود، خسته کننده باشد، اما Respawn من را با دنباله آن غافلگیر کرد و می تواند دوباره من را شگفت زده کند. کال همچنان به سمت تاریک دست مییابد تا بتواند تواناییهای رزمیاش را پس از خشم خود در ISB تکمیل کند، و نمیدانم که آیا این نشان میدهد که او به نوعی جدای خاکستری تبدیل میشود و کد یک دستور گمشده را پشت سر میگذارد و خودش را ایجاد میکند. قطعاً با پذیرش عشقش به مرین به این موضوع اشاره شده است. صرف نظر از آنچه که بازی سوم این سری به ارمغان می آورد، هنوز هم صحنه فوق العاده ضعیفی است و هر تنش یا شکی که در مورد اعتقادات کال داریم از بین می رود و پیچیدگی احساسی آن را به هیچ می اندازد. من تا آن زمان در Cal فروخته شده بودم، و هنوز هم به دنبال او هستم، اما نادیده گرفتن این اشتباه بزرگ در نوشتن سخت است.