Pivot Mid-Season Acolyte از نظر موضوعی عالی است
Summarize this content to 400 words in Persian Lang
نکات برجسته
نیمه اول The Acolyte به نوعی خسته کننده است، اما همه چیز درست در نقطه میانی نمایش تغییر کرد.
این بسیار منطقی است، زیرا The Acolyte تماماً در مورد نیمه و دوگانگی است. نمی دونم عمدی بوده یا نه، ولی خیلی خوبه!
من الان خیلی بیشتر از قبل به The Acolyte اهمیت می دهم.
من می دانم که در حال حاضر متنفر بودن در The Acolyte مد است. در حالی که این سریال از زمان انتشارش با موجهایی از واکنش نژادپرستانه و همجنسگرایانه از سوی یک فرقه خاص از طرفداران مواجه شده است، هنوز افراد عادی زیادی هستند که سریال را تماشا میکنند و انتقادات منصفانهای دارند که هیچ ربطی به بیزاری از لزبینها یا قهرمانان سیاهپوست ندارد. .
گفتنی است، به عنوان یک فرد عادی که سریال را تماشا می کند، آنقدرها از آن لذت نمی بردم. نیمه اول فصل اول نسبتاً خسته کننده بود. در حالی که من مضامین جالب و فداکاری سرسختانه آن را برای حذف نکردن ارجاعات فن سرویس هر چند دقیقه تحسین می کنم، متوجه شدم که در برابر اصرار برای برداشتن تلفنم و پاسخ دادن به پیامک هنگام تماشای نمایش مقاومت می کنم، زیرا حوصله ام سر رفته بود. همه اینها زمانی تغییر کرد که به پایان قسمت چهارم رسیدم، دقیقاً نقطه میانی سریال، زمانی که یک صخرههنگ غافلگیرکننده مرا به سمت تلویزیون خم کردم و کاملاً در آن قفل شده بودم.
من در مورد آنچه تاکنون در The Acolyte اتفاق افتاده صحبت خواهم کرد.
Acolyte در مورد نیمه و دوگانگی است
اگر با نمایش همراه نبودهاید، در اینجا نقطه ضعف است: اوشا و مای دوقلوهایی هستند که در یک خانواده جادوگر Force بسیار باحال و کاملاً زن بزرگ شدهاند که به آنها یاد داده است که نیرو توسط جدی مورد سوء استفاده قرار میگیرد. وقتی قرار است رسماً وارد عهد شوند، جدی ظاهر می شوند و اساساً می گویند “هی، چرا بچه ها را تربیت می کنی؟” البته این چیزی است که طبق قوانین جدی فقط جدی مجاز به انجام آن است. خنده داره که این دوقلوها از نظر شایستگی برای جدی شدن مورد آزمایش قرار می گیرند و مادرشان از آنها می خواهد که در این آزمون مردود شوند. می شکست می خورد، اوشا پاس می دهد و می فوق العاده دیوانه می شود. اتفاقات بدی رخ میدهد، به نظر میرسد که می میمیرد (همانطور که کل کوون میمیرد)، و اوشا نجات مییابد و به عنوان یک پاداوان آموزش میبیند.
اما در واقع، Mae زنده است، و اکنون او در تلاش برای کشتن دسته ای از استادان جدی است. او که توسط یک استاد مرموز خودش آموزش دیده، دسته ای از مردم را می کشد. در همین حال، اوشا به دلیل اینکه نتوانست غم از دست دادن خانواده اش را پشت سر بگذارد، از Order اخراج شد و واقعاً نمی توان او را سرزنش کرد. از آنجایی که دوقلوها یکسان هستند و هیچ کس نمی داند مای زنده است، آنها فکر می کنند که اوشا از جدی انتقام می گیرد. او موفق می شود خود را تبرئه کند و در نهایت با استاد جدی سابقش، سول، برای یافتن قاتل واقعی، خواهرش، کار می کند.
مربوط چرا هر شرور جنگ ستارگان اکنون کلاه ایمنی دارد؟ هرگز فکر نمی کردم که مشتاق سه گانه پیش درآمد باشم…
تا اینجا، خیلی خوب، تا قسمت چهارم، روز. اینجاست که همه چیز جالب می شود. چیزی که شبیه یک نقشه رستگاری ساده به نظر میرسید که در آن یکی از خواهران دیگری را نجات میدهد – مای دیگر نمیخواهد جدی را بکشد و تصمیم میگیرد خودش را تسلیم کند. نقشه او، بدون تعجب، خراب میشود و جدی، مخفیگاه او را احاطه میکنند. یک دسته پلیس جادویی سپس استاد او از ناکجاآباد ظاهر می شود و همه را می کشد اما سول و دوقلوها در یک مبارزه رقص باورنکردنی. به نظر من خیلی باحال بود که بسیاری از شخصیتهای اصلی به روشهای غیرقابل وقار مردند، زیرا این امر در مواجهه با کنوانسیون معمولی تلویزیونی که شخصیتهای اصلی شما را به طور غیرمنتظرهای نکشند، بسیار جالب است.
در قسمت بعدی که به درستی شب نام دارد، نشان داده میشود که استاد، دوست قاچاقچی، بیکفایت، نرمالحساب و بسیار داغ مای، Qimir است. پس از فرار دوقلوها، مای خواهرش را بیرون میزند و جای او را میگیرد و با سول به کشتی جدی بازمیگردد. اوشا نیز به نوبه خود توسط کیمیر به لانه شیطانی و به طرز شگفت انگیزی خوش منظره سیث برده می شود.
اگر به دلیل اینکه شروع به دیدن گیف های بازوهای مانی جاسینتو در شبکه های اجتماعی کرده اید، ناگهان Force برای تماشای The Acolyte تشویق شده اید، تنها نیستید. دو تا از هم خانه هایم کنار تلویزیون ایستاده بودند و دهانشان باز بود و از من پرسیدند که آن مرد زیبا کیست که آخرین قسمت را تماشا می کردم.
اکنون، اوشا و قیمیر را میبینیم که شروع به نزدیکتر شدن میکنند – همانطور که مای جای خواهرش را میگیرد، اوشا هم جای مای را میگیرد. اوشا در مورد قیمیر کنجکاوی ناسالمی دارد، کنجکاویی که از طریق تنش های جنسی فراوان آشکار می شود. این یک تناسب موضوعی کامل است، هر خواهری بین دیگری تعادل برقرار می کند، یین در مقابل یانگ، یکی یاد می گیرد جدی را درک کند و دیگری سیث را درک می کند. ناگهان، نمایش درباره رستگاری یک خواهر نیست، بلکه قرار دادن این دو زن در یک ترازو است و آنها را کاملاً در تعادل می گذارد.
عمدی – قصدی؟ من نمی دانم. مناسب؟ خیلی
در حالی که من فکر نمیکنم که سریالی که چنین چرخشی عظیمی را به سرعت انجام میدهد لزوماً نبود عمدی – قصدی – من شک دارم که هر مجری برنامه بخواهد نیمه اول یک فصل به طور متوسط ارزش چرت زدن داشته باشد – این موضوع بسیار منطقی است. با نگاهی کلی به نمایش، همه چیز در مورد متعادل کردن دو نیمه است: تاریکی و روشنایی، دو خواهر در تلاش برای یافتن ارتباط، دو استاد با درک خود از جهان، فردیت و اجتماع.
من فهمیدم که The Acolyte یک نوع نمایش است، اما وقتی نیمه دوم فصل شروع به شکل گیری می کند، اکنون متوجه می شوم که کاملاً چیز دیگری است. البته همه چیز در نیمه راه تغییر کرد – چه زمانی این اتفاق می افتد؟ من ناگهان بسیار علاقه مند شدم ببینم که بقیه داستان چگونه پیش می رود، حالا که دیگر آن چیزی نیست که انتظار داشتم، و قول می دهم که این فقط به این دلیل نیست که ما می توانیم Manny Jacinto را بدون پیراهن ببینیم.
جنگ ستارگان: آکولایت The Acolyte سریالی است که در دنیای گستردهتر جنگ ستارگان اتفاق میافتد، که در آن یک پاداوان و استاد جدی سابقش گرد هم میآیند تا یک سری از قتلهای جدی را بررسی کنند.
نکات برجسته
- نیمه اول The Acolyte به نوعی خسته کننده است، اما همه چیز درست در نقطه میانی نمایش تغییر کرد.
- این بسیار منطقی است، زیرا The Acolyte تماماً در مورد نیمه و دوگانگی است. نمی دونم عمدی بوده یا نه، ولی خیلی خوبه!
- من الان خیلی بیشتر از قبل به The Acolyte اهمیت می دهم.
من می دانم که در حال حاضر متنفر بودن در The Acolyte مد است. در حالی که این سریال از زمان انتشارش با موجهایی از واکنش نژادپرستانه و همجنسگرایانه از سوی یک فرقه خاص از طرفداران مواجه شده است، هنوز افراد عادی زیادی هستند که سریال را تماشا میکنند و انتقادات منصفانهای دارند که هیچ ربطی به بیزاری از لزبینها یا قهرمانان سیاهپوست ندارد. .
گفتنی است، به عنوان یک فرد عادی که سریال را تماشا می کند، آنقدرها از آن لذت نمی بردم. نیمه اول فصل اول نسبتاً خسته کننده بود. در حالی که من مضامین جالب و فداکاری سرسختانه آن را برای حذف نکردن ارجاعات فن سرویس هر چند دقیقه تحسین می کنم، متوجه شدم که در برابر اصرار برای برداشتن تلفنم و پاسخ دادن به پیامک هنگام تماشای نمایش مقاومت می کنم، زیرا حوصله ام سر رفته بود. همه اینها زمانی تغییر کرد که به پایان قسمت چهارم رسیدم، دقیقاً نقطه میانی سریال، زمانی که یک صخرههنگ غافلگیرکننده مرا به سمت تلویزیون خم کردم و کاملاً در آن قفل شده بودم.
من در مورد آنچه تاکنون در The Acolyte اتفاق افتاده صحبت خواهم کرد.
Acolyte در مورد نیمه و دوگانگی است
اگر با نمایش همراه نبودهاید، در اینجا نقطه ضعف است: اوشا و مای دوقلوهایی هستند که در یک خانواده جادوگر Force بسیار باحال و کاملاً زن بزرگ شدهاند که به آنها یاد داده است که نیرو توسط جدی مورد سوء استفاده قرار میگیرد. وقتی قرار است رسماً وارد عهد شوند، جدی ظاهر می شوند و اساساً می گویند “هی، چرا بچه ها را تربیت می کنی؟” البته این چیزی است که طبق قوانین جدی فقط جدی مجاز به انجام آن است. خنده داره که این دوقلوها از نظر شایستگی برای جدی شدن مورد آزمایش قرار می گیرند و مادرشان از آنها می خواهد که در این آزمون مردود شوند. می شکست می خورد، اوشا پاس می دهد و می فوق العاده دیوانه می شود. اتفاقات بدی رخ میدهد، به نظر میرسد که می میمیرد (همانطور که کل کوون میمیرد)، و اوشا نجات مییابد و به عنوان یک پاداوان آموزش میبیند.
اما در واقع، Mae زنده است، و اکنون او در تلاش برای کشتن دسته ای از استادان جدی است. او که توسط یک استاد مرموز خودش آموزش دیده، دسته ای از مردم را می کشد. در همین حال، اوشا به دلیل اینکه نتوانست غم از دست دادن خانواده اش را پشت سر بگذارد، از Order اخراج شد و واقعاً نمی توان او را سرزنش کرد. از آنجایی که دوقلوها یکسان هستند و هیچ کس نمی داند مای زنده است، آنها فکر می کنند که اوشا از جدی انتقام می گیرد. او موفق می شود خود را تبرئه کند و در نهایت با استاد جدی سابقش، سول، برای یافتن قاتل واقعی، خواهرش، کار می کند.
مربوط
چرا هر شرور جنگ ستارگان اکنون کلاه ایمنی دارد؟
هرگز فکر نمی کردم که مشتاق سه گانه پیش درآمد باشم…
تا اینجا، خیلی خوب، تا قسمت چهارم، روز. اینجاست که همه چیز جالب می شود. چیزی که شبیه یک نقشه رستگاری ساده به نظر میرسید که در آن یکی از خواهران دیگری را نجات میدهد – مای دیگر نمیخواهد جدی را بکشد و تصمیم میگیرد خودش را تسلیم کند. نقشه او، بدون تعجب، خراب میشود و جدی، مخفیگاه او را احاطه میکنند. یک دسته پلیس جادویی سپس استاد او از ناکجاآباد ظاهر می شود و همه را می کشد اما سول و دوقلوها در یک مبارزه رقص باورنکردنی. به نظر من خیلی باحال بود که بسیاری از شخصیتهای اصلی به روشهای غیرقابل وقار مردند، زیرا این امر در مواجهه با کنوانسیون معمولی تلویزیونی که شخصیتهای اصلی شما را به طور غیرمنتظرهای نکشند، بسیار جالب است.
در قسمت بعدی که به درستی شب نام دارد، نشان داده میشود که استاد، دوست قاچاقچی، بیکفایت، نرمالحساب و بسیار داغ مای، Qimir است. پس از فرار دوقلوها، مای خواهرش را بیرون میزند و جای او را میگیرد و با سول به کشتی جدی بازمیگردد. اوشا نیز به نوبه خود توسط کیمیر به لانه شیطانی و به طرز شگفت انگیزی خوش منظره سیث برده می شود.
اگر به دلیل اینکه شروع به دیدن گیف های بازوهای مانی جاسینتو در شبکه های اجتماعی کرده اید، ناگهان Force برای تماشای The Acolyte تشویق شده اید، تنها نیستید. دو تا از هم خانه هایم کنار تلویزیون ایستاده بودند و دهانشان باز بود و از من پرسیدند که آن مرد زیبا کیست که آخرین قسمت را تماشا می کردم.
اکنون، اوشا و قیمیر را میبینیم که شروع به نزدیکتر شدن میکنند – همانطور که مای جای خواهرش را میگیرد، اوشا هم جای مای را میگیرد. اوشا در مورد قیمیر کنجکاوی ناسالمی دارد، کنجکاویی که از طریق تنش های جنسی فراوان آشکار می شود. این یک تناسب موضوعی کامل است، هر خواهری بین دیگری تعادل برقرار می کند، یین در مقابل یانگ، یکی یاد می گیرد جدی را درک کند و دیگری سیث را درک می کند. ناگهان، نمایش درباره رستگاری یک خواهر نیست، بلکه قرار دادن این دو زن در یک ترازو است و آنها را کاملاً در تعادل می گذارد.
عمدی – قصدی؟ من نمی دانم. مناسب؟ خیلی
در حالی که من فکر نمیکنم که سریالی که چنین چرخشی عظیمی را به سرعت انجام میدهد لزوماً نبود عمدی – قصدی – من شک دارم که هر مجری برنامه بخواهد نیمه اول یک فصل به طور متوسط ارزش چرت زدن داشته باشد – این موضوع بسیار منطقی است. با نگاهی کلی به نمایش، همه چیز در مورد متعادل کردن دو نیمه است: تاریکی و روشنایی، دو خواهر در تلاش برای یافتن ارتباط، دو استاد با درک خود از جهان، فردیت و اجتماع.
من فهمیدم که The Acolyte یک نوع نمایش است، اما وقتی نیمه دوم فصل شروع به شکل گیری می کند، اکنون متوجه می شوم که کاملاً چیز دیگری است. البته همه چیز در نیمه راه تغییر کرد – چه زمانی این اتفاق می افتد؟ من ناگهان بسیار علاقه مند شدم ببینم که بقیه داستان چگونه پیش می رود، حالا که دیگر آن چیزی نیست که انتظار داشتم، و قول می دهم که این فقط به این دلیل نیست که ما می توانیم Manny Jacinto را بدون پیراهن ببینیم.
جنگ ستارگان: آکولایت
The Acolyte سریالی است که در دنیای گستردهتر جنگ ستارگان اتفاق میافتد، که در آن یک پاداوان و استاد جدی سابقش گرد هم میآیند تا یک سری از قتلهای جدی را بررسی کنند.