ارتباطی که انتخاب می کنید

پرنده ای بود که ترجیح می داد به تنهایی پرواز کند.
در ابتدا ، به نظر نمی رسید یک مشکل باشد. هنوز در آسمان بود ، هنوز هم به جلو حرکت می کرد. استقلال احساس کارآیی می کرد و تماشای گله از فاصله به اندازه کافی به نظر می رسید. دیگران پیچ خورده و به صورت یونیسون چرخیدند و مسیرهای پرواز خود را بدون زحمت تنظیم کردند ، اما پرنده تنها تصور می کرد که خیلی از دست نمی رود.
برای مدتی ، هیچ چیز اشتباهی به نظر نمی رسید – تا زمانی که باد تغییر کند. گله قبل از برخورد تلاطم حرکت کرد ، در حالی که پرنده تنها تلاش می کرد ، همیشه خیلی دیر واکنش نشان می داد. هوا سنگین تر شد و هر یک از ضربات بال فرسوده تر شد. این خود را به خود گفت كه توجه می كند ، اما در حقیقت ، فقط تماشا می كرد ، نه واقعاً می دید.
سپس ، چیزی تغییر کرد. شروع به مشاهده – نه فقط حرکت گله ، بلکه ریتم زیر آن. سیگنالهایی وجود داشت – تغییرات کوچک در سرعت ، شیب های ظریف بال ، تنظیمات آرام که آنها را در کنار هم نگه می داشت. آنها فقط در همان جهت پرواز نمی کردند. آنها در حال برقراری ارتباط بودند و هم تراز می ماندند.
پرنده به چیزی عمیق تر گوش می داد – آگاهی آرام که همیشه در آنجا بوده است اما هرگز تصدیق نمی شود. به جای فرض اینکه به تنهایی خوب بود ، تنظیم شد. این نشان داد ، پرواز خود را مطابقت داد و قبل از اینکه باد در مقابل آن چرخید ، تغییر را احساس کرد. لحظه ای که واقعاً درگیر شد ، همه چیز تغییر کرد.
جریان ها دیگر با آن جنگیدند – با آنها حرکت کرد. سیگنال های گله روشن شد و برای اولین بار در مدت زمان طولانی ، فقط پرواز نمی کرد. متعلق بود فاصله هرگز مشکل نبوده است. سکوت داشت.
کسانی که سیگنال می کنند ، کنجکاو می شوند ، با تیم خود درگیر می شوند ، با تغییر سازگار می شوند و سرمایه گذاری در رشد بخشی از ریتم جمعی باقی می مانند – هرگز منزوی نشده است ، همیشه تراز شده است.
تیم های توزیع شده ، مانند گله ای از پرندگان ، نه با نزدیکی بلکه با هدف در ارتباط هستند.
مقاله توسط: Prasadd Bartakke- بنیانگذار و مربی ارشد- یوج طراحی: یک آژانس طراحی جهانی UX