The Last Of Us هم خیلی بیدار است و هم به اندازه کافی بیدار نیست

The Last of Us داستانی در مورد یک سفیدپوست بیدار مستقیم است که در سرتاسر آمریکا برای محافظت از خانواده اش می جنگد، در حالی که می رود با انتقام خشونت آمیز به زباله های جامعه می پردازد، قبل از اینکه در نهایت تصمیم بگیرد که محافظت از عزیزانش به هر قیمتی مهمتر از انسانیت است. خودش، برای محافظت از خانوادهاش دست از سر هیچ چیز نمیگذارد. همچنین، به نوعی، متحیرترین قطعه رسانه ای است که تا کنون ساخته شده است. The Last of Us برای برخی بیش از حد بیدار است، برای برخی دیگر به اندازه کافی بیدار نیست، و شاید زمان آن رسیده است که دیگر هر اثر هنری را در مقابل معیارهای بیدار شدن پاس/شکست نبینیم. شاید بهتر باشد برای خودمان فکر کنیم و نگران نباشیم که لذت یا نارضایتی ما از یک بازی ویدیویی/نمایش تلویزیونی با تصویری که خود اختراع و اجرا شده از خودمان و ایدئولوژی فرهنگی که تصمیم گرفتهایم به آن پایبند باشیم همخوانی دارد.
این بدان معنا نیست که ما باید جایگاه هنر را در این ایدئولوژی نادیده بگیریم و در نظر بگیریم که آن چه دیدگاهی را مطرح می کند یا در مورد جهان چه می گوید. اما اگر این ملاحظات فقط رشتهای از معادلات باشند که برای فهمیدن اینکه یک چیزی چقدر «بیدار» است، به نظر نمیرسد که ارزش زیادی داشته باشند. واقعیت این است که در The Last of Us چیزهای زیادی وجود دارد که ممکن است به عنوان «بیدار» توصیف شوند، در حالی که طرح داستان، شخصیتها و چندین مورد از بزرگترین مجموعهها دقیقاً شبیه همان چیزی هستند که در فیلم مستقیم به- میبینید. کریس پرت و جان کرازینسکی، کریس پرت و جان کرازینسکی، نمایشهای نمایشی تجلیل از نظامی را در پایین تا پایین بازی میکنند. خیلی بیداره به اندازه کافی بیدار نیست یعنی برای همه هست؟ برای هیچکس؟ یا به سادگی به این معناست که «بیداری» معیار وحشتناکی است که بر اساس آن می توان هنر را مورد قضاوت قرار داد، به ویژه زمانی که در خدمت هیچ نباشد.
“بیداری” در The Last of Us بسیار آشکار است. شخصیت اصلی آن یک لزبین است و اخیراً یک قسمت کامل را به یک زوج همجنس گرا اختصاص داده است که در داستان اصلی تا حد زیادی نادیده گرفته شده اند. در ادامه بازی، ما نه تنها نقش شخصیت لزبین گفته شده را بازی میکنیم، و با پسری ترنس آشنا میشویم که نقش مهمی در داستان دارد، بلکه نقش زن عضلانی و غیرعادی جذابی را بازی میکنیم که قهرمان بازی اول را میکشد – و او هم همینطور است. بیدار شد البته، در نمایش ما به تازگی با شخصیت ملانی لینسکی آشنا شدیم که عضلانی نیست و معمولاً جذاب است، و مردم شکایت دارند که بیش از حد بیدار شده است – شاید همه چیز مزخرف باشد.
حتی میتوانید استدلال کنید که این موضوع توسط بازیگران برجستهتر شده است – پدرو پاسکال خود را سفید پوست میداند، اما همچنان لاتین تبار است (برخلاف نسخه بازی جوئل)، و در حالی که بلا رمزی یک طرفدار محبوب بود، او اخیراً بهعنوان بیطرف جنسی ظاهر شد. اگرچه این پس از شروع پخش برنامه بود و او هنوز از ضمایر خود استفاده می کند. اما آیا واقعاً هیچ کدام از اینها مهم است؟ اگر ارتباط شما با یک برنامه تلویزیونی کاهش یافته است، زیرا یکی از ستارهها دیدگاه متفاوتی نسبت به جنسیت با شما دارد، به گونهای که هرگز باعث ناراحتی شما نمیشود، فکر میکنم در واقع شما ممکن است کسی باشید که به دنبال آن هستید. این روزها از همه چیز دلخور شده
با این حال، برای یافتن قسمتهایی که بیدار نشدهاند نیز نیازی به جستجوی زیادی ندارید. این به طور کامل توسط یک نگرش ممکن درست است که جوئل را به عنوان قهرمان اعمال وحشیانه خود معرفی می کند، زیرا او این اعمال را برای محافظت از عزیزانش انجام می دهد – پدری که آسیب شدیدی به کسانی که آرزو می کنند دخترش اشتباه کند، یک ارزش محافظه کارانه است. . سپس این واقعیت وجود دارد که تقریباً هر شخصیت سیاهپوست پس از حداقل زمان نمایش صفحه به مرگ وحشتناکی میمیرد – در یک مورد، بازیکن حتی باید مکرراً به مربع ضربه بزند تا در وحشتناکترین مرگ غیرضروری در کل مجموعه، با لوله سرش را به داخل بکشد.
سپس تفاسیر بحث اسرائیل و فلسطین وجود دارد که توسط نیل دراکمن در مقایسه مضامین بازی در پادکست های مختلف با زمانی که مشاهده کرد یک سرباز اسرائیلی توسط فلسطینی ها مورد حمله قرار گرفته و آزادی “ناعادلانه” صدها اسیر فلسطینی در ازای آزاد شدن صدها اسیر فلسطینی را مقایسه کرده است. یک سرباز اسرائیلی اشاره شده است که بازی به درگیری بین گرگ ها و سرافیت ها از منظر اسرائیلی می نگرد، جایی که متجاوزان مهاجم که قدرت را در دست دارند، افراد خوب، افراد باهوش و آن چریک های دیوانه با تعصبات مذهبی بیش از حد و عقب مانده هستند. ، سنت های وحشیانه باید برای مصلحت بشریت از بین برود.
اگر ما باید همه چیز را در جعبه های دوتایی قرار دهیم، جانبداری از اسرائیل “بیدار نیست” است، در حالی که جانبداری با فلسطین “بیدار” است. با این معیار، سریال با یک لزبین اصلی و قهرمان زن عضلانی که هر دو تصمیم میگیرند که جستوجوی انتقام آنها را خالی گذاشته است و تصمیم میگیرند از آن دور شوند، یکی برای فرار به آزادی با پسری ترنس که او به عنوان برادر کوچکترش بزرگ میکند. باید به شدت ضد بیداری تلقی شود.
The Last of Us از این نظر منحصر به فرد نیست. وقتی محافظهکاران ادعا میکنند که لغو شدهاند، چیز جدیدشان این است که ادعا کنند ماتریکس آنها را به دست آورده است. این در حالی است که The Matrix استعاره ای از ترنسنسی است، قرص قرمز مکمل قرص های جایگزین هورمونی است، و آقای اندرسون شرور به خاطر هورمون مردانه آندروژن نامیده می شود که می گوید قرص های قرمز برای کاهش می جنگند. اما The Last of Us از این نظر خاص است که در هر دو خط قرار می گیرد و هنوز هم می توان آن را به صورت 100 درصد بیدار یا 100 درصد غیرقابل مشاهده کرد. حقیقت هرگز آنقدر واضح نیست و همه ما برای آن بهتر هستیم.
بازجویی از این چیزها مهم است. از نظر فرهنگی بسیار مهم است که بازی ای به بزرگی The Last of Us Part 2 دارای دو شخصیت اصلی زن است، یکی نیز عجیب و غریب، که هیچ کدام به عنوان قهرمانان مرد طراحی نشده است، و بهترین تصویر غیرعادی را در یک بازی با وسعت خود ارائه می دهد. . اما این را نیز نمی توان نادیده گرفت که بازی بر اساس سیاستی ساخته شده است که بسیاری احساس می کنند تفرقه افکن، امپریالیستی و محافظه کار است. دو چیز میتواند درست باشد، و هر دو میتوانند به شکلگیری درک، قدردانی و بحثهای ما درباره The Last of Us کمک کنند – فقط باید از ارزیابی بیداری آن عبور کنیم.