برنامه نویسی

زمانی که فهمیدم دیگر در محل کار ناسازگار نیستم

هنگامی که من برای اولین بار به عنوان یک توسعه دهنده شروع کردم ، احساس کردم یک شخص خارجی است. من درست با مدرک CS در پشت سر من به کار نرسیدم. من با خواندن کتاب و یادگیری خوب از کاربردهای عملی ، خودم را آموخته بودم.

در حالی که به نظر می رسید که همکاران من در پایگاه کد در حال حرکت بودند و هیچ مشکلی نداشتم که همه چیز را زیر سوال می بردم:
💭 آیا من این را سرنگون می کنم؟
💭 اگر آنها بفهمند من نمی دانم چه کاری انجام می دهم؟
💭 آیا یک توسعه دهنده واقعی این موضوع را بسیار جستجو می کند؟

من سوالات زیادی نپرسیدم ، زیرا فکر می کردم باید ثابت کنم که می توانم به تنهایی این کار را انجام دهم. بنابراین ، من قبلاً در شبها و آخر هفته ها کار می کردم تا سعی کنم شکاف را امتحان کنم ، که تصور می کردم هر شخص دیگری بسته شده است.

هرچند یک روز ، من چیزی را فهمیدم. من به تازگی یک اشکال پیدا کرده ام و نه تنها نمی دانستم چگونه آن را اصلاح کنم ، بلکه کد را فشار دادم. بدون سرنگونی ، بدون فکر دوم. این لحظه ای بود که با خودم فکر کردم: من حق دارم اینجا باشم.

این در مورد دانستن همه پاسخ ها نبود. این در مورد دانستن نحوه جستجوی پاسخ ها بود. و این چیز است: حدس بزنید چه؟ جستجوی اطلاعات نوعی اطلاعات است. حتی با تجربه ترین توسعه دهندگان این کار را انجام می دهند. اگر می توانستم یک توصیه به گذشته خود داشته باشم ، این چنین خواهد بود:

👉 نباید سعی کنید باهوش ترین فرد اتاق باشید. شما فقط باید به یادگیری ادامه دهید.

به همین دلیل من علاقه مندم – چه موقع بالاخره فکر کردید که واقعاً می دانستید که به عنوان یک توسعه دهنده چه کاری انجام می دهید؟
یا هنوز در جستجوی آن لحظه هستید؟ بیایید در مورد آن در نظرات صحبت کنیم! ⬇

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا