شما به من می گویید که باید 35 بار دیگر The Witcher 3 را بازی کنم؟

خب پس همینه من The Witcher 3 را تمام کردم. مطمئناً، ممکن است نیم دهه دیرتر از بقیه شما باشد، اما من این کار را انجام دادم. و من این کار را به درستی انجام دادم. من ماجراجویی Geralt را با 78 ساعت بازی، پس از خوردن هر دو دوره DLC و شروع عمدی تلاش برای انجام بازی GBA Witcher شبیه به یک بازی GBA Witcher به نظر نمی رسد. نه آن را مانند یک بازی بازی کنید، و آن را با صرف ساعتها صرف شکار مواد اولیه برای ارتقای زرهام به پایان برسانید.
از شهرها، به ماموریت های جانبی، به پایان انفجاری با که جعلی بیرون آمد (آره خیلی وقتم را گرفت)، The Witcher 3 با من خوب رفتار کرد. با این حال، پس از حک کردن شمشیر جدیدم و تماشای صحنه نهایی، مستقیماً به اینترنت رفتم تا ببینم چه چیزی می توانستم برنده شوم. به نظر می رسد که 35 پایان دیگر وجود دارد که می توانستم به آنها برسم، بر اساس ترکیبی از تصمیماتی که من حتی نمی دانستم مهم هستند.
من آماده نیستم که The Witcher 3 را دوباره بازی کنم. مطمئناً، من از زمانم با بازی لذت بردم، اما اگر 78 ساعت دیگر را در هر بازی صرف کنم تا هر پایان ممکن را ببینم، آن گاه 2808 ساعت در قاره صرف شده است. اگر بخواهیم آن را در چشم انداز قرار دهیم، این 117 روز جادوگری بی وقفه است. من نمی توانم این کار را انجام دهم. بدن من نیاز به خواب دارد. من بازی های دیگری برای بازی دارم.
البته، من میتوانم پایانهای دیگر را در گوگل جستجو کنم، اما لذت این کار کجاست؟ خواندن یک ویکی طرفداران به هیچ وجه شبیه به تماشای یک مونتاژ درون بازی با تصاویر دوست داشتنی و موسیقی حماسی نیست. این به ناچار همان کاری است که من انجام می دهم، اما از این بابت خوشحال نخواهم شد.
گزینه دیگری که در اختیار من است ترکیب برخی از پایان ها است. در حالی که 35 پایان برای The Witcher 3 وجود دارد، نیازی نیست ببینم چه اتفاقی میافتد اگر ین را عاشقانه کنم و رادووید را بکشم و سپس کل بازی را دوباره بازی کنم تا ببینم عاشقانه Triss (ew) و کشتن Radovid چه تغییری میکند. حدس بزنید، گرالت به جای ین با تریس است. به این ترتیب، احتمالاً میتوانم آن را به چند بازی بعدی محدود کنم، شاید چیزهایی را در New Game+ امتحان کنم و نحوه تعاملم با Ciri را در لحظات مهم تغییر دهم.
با این حال، خط اصلی داستان بهترین راه برای بازی The Witcher 3 نیست، بنابراین من در نهایت به ویکی متوسل خواهم شد تا در مورد گزینه های جایگزین مطالعه کنم. با این حال، قبل از انجام این کار، کمی آن را ترک خواهم کرد. اجازه میدهم پایانم با من بنشیند، قبل از دیدن گزینههای دیگر، مدتی ذهنم را درگیر کنم. پس از سه روز بازی در کاوش در قاره و جعل داستان خودم، پایانی که دیدم به نظرم اوج بازی بود. من سفر. رضایتبخش و واقعی بود، و نشاندهنده تصمیمهای کلیدی بود که من در بازیام کاملاً گرفتم. احساس کردم من سرنوشت جهان را تحت تأثیر قرار داده بود و سایر بازیکنان ممکن است به روش های مختلفی بر آن تأثیر بگذارند.
چیزی که این را بسیار خاص میکند این است که برخی از پایانها در اوایل بازی من، ماهها پیش در زمان واقعی تصمیمگیری شدند. تصمیماتی که وقتی برای رویارویی با تهاجم خون آشام به توسن می رفتم، فراموش کرده بودم، بسیار مهم بودند، و پایان همه چیز را با یک کمان کوچک و منظم گره زد.
من ناخودآگاه کمی نگران بودم که پایان The Witcher 3 هرگز نتواند مطابق با داستانی باشد که در طول بازیام تعریف کرده بودم، اما نباید میبودم. طرح اصلی به اندازه کافی درگیرکننده است، اما چگونه هر پایانی همه چیز دیگری را که در سفرتان انجام داده اید در نظر می گیرد؟ نکته کلیدی این است که نقاط اصلی طرح را در کوئست های جانبی جمع کنید. شما می توانید طرح خودکشی Dijkstra را کاملا نادیده بگیرید و همچنان بازی را به پایان برسانید، اما عدم اقدام شما پیامدهایی خواهد داشت. شما می توانید به ین متعهد بمانید یا بذر وحشی خود را بکارید، اما بعد از آویزان کردن شمشیرها بر زندگی شما تأثیر خواهد گذاشت. در The Witcher 3، همه چیز مهم است و پایان های آن منعکس کننده آن هستند. من فقط هرگز قرار نیست همه آنها را ببینم.