برنامه نویسی

چرا «بهینه سازی پیچ» مانترای جدید من است

Summarize this content to 400 words in Persian Lang قبل از اینکه LeetCoders وارد عمل شود، اجازه دهید توضیح دهم: من از الگوریتم های شلخته دفاع نمی کنم. در عوض، من وسواس یافتن راه حل عالی را قبل از هر اقدامی به چالش می کشم.

معضل کمال گرا

در دو ماه گذشته، به خودم می‌گفتم وسواس را در مورد راه‌حل بهینه کنار بگذار و تازه شروع کن. به‌عنوان یک کمال‌گرا، همیشه می‌خواستم مطمئن شوم که هر سیستمی که پیاده‌سازی می‌کنم بی‌عیب و نقص است – خواه یک ابزار بهره‌وری باشد، یک روال ورزشگاه، یا یادگیری یک زبان برنامه‌نویسی جدید. این وسواس اغلب منجر به فلج می شد.

به جای رفتن به باشگاه، هفته ها را صرف تکمیل برنامه تمرینی ایده آل می کنم. به جای نوشتن کد، در جستجوی بهترین منابع گم می‌شوم و چیزی جز وقت تلف نمی‌کنم. شرط می بندم برخی از شما می توانید ارتباط برقرار کنید!

وقتی برنامه ریزی تبدیل به تعویق می شود

به این پدیده تعلل تولیدی می گویند. آیا آن را تجربه کرده اید؟ احساس خوبی دارد، مثل اینکه در حال پیشرفت هستید. اما در پایان روز، شما سوزن را روی کار معنی دار خود تکان نداده اید. بدتر از آن، گاهی اوقات غواصی با سر بدون برنامه فقط به معنای چرخاندن چرخ های خود در الگوهای آشنا اما غیرمولد است.

هزینه تعقیب کمال

نکته کلیدی، یافتن تعادل بین برنامه ریزی و اقدام است. اگر هر روز دو ساعت وقت صرف برنامه ریزی می کنید، در تعلل های سازنده گیر کرده اید. اگر مدام بعد از هر کاری تغییر مسیر دهید، از عدم برنامه ریزی رنج می برید.

در تجربه من، ساعت‌های بی‌پایانی که صرف جستجوی روش «درست» برای انجام کاری می‌شود، اغلب منجر به تولید کار کم‌معنا می‌شود.

پذیرش نقص: رویکرد جدید من

بنابراین، جایگزین چیست؟ یک طرح غیر بهینه ایجاد کنید و به شدت به آن پایبند نباشید. به نظر غیر منطقی می رسد، اما گاهی اوقات تنها چیزی که نیاز دارید یک ایده ی خشن و شجاعت برای شروع است.

فرض کنید می خواهم پایتون یاد بگیرم. من فقط باید با یک طرح کلی اولیه و یک ایده پروژه شروع کنم. همانطور که با مشکلاتی روبرو می شوم، می توانم منابع خود را جمع آوری کرده و برنامه خود را تنظیم کنم. این رویکرد به من این امکان را می‌دهد که نه تنها مفاهیم را یاد بگیرم، بلکه آنها را در موقعیت‌های دنیای واقعی نیز به کار ببرم و دانش عملی و پروژه‌ای را برای من به ارمغان می‌آورد، حتی اگر گاهی اوقات به عقب برگردم.

فقط شروع کنید

نکته ساده است: فقط شروع کنید. شما مرتکب اشتباه خواهید شد و به نوبت های اشتباه خواهید رفت، اما این بخشی از فرآیند یادگیری است. تلاش برای بهینه سازی هر ثانیه زمان بیشتری را نسبت به زمانی که تازه شروع کرده بودید تلف می کند.

بنابراین، خطاب به همه کمال گرایان همکارم: از همین حالا شروع کنید، همانطور که می خواهید اصلاح کنید، و اجازه ندهید که تلاش برای کمال شما را عقب نگه دارد.

قبل از اینکه LeetCoders وارد عمل شود، اجازه دهید توضیح دهم: من از الگوریتم های شلخته دفاع نمی کنم. در عوض، من وسواس یافتن راه حل عالی را قبل از هر اقدامی به چالش می کشم.

معضل کمال گرا

در دو ماه گذشته، به خودم می‌گفتم وسواس را در مورد راه‌حل بهینه کنار بگذار و تازه شروع کن. به‌عنوان یک کمال‌گرا، همیشه می‌خواستم مطمئن شوم که هر سیستمی که پیاده‌سازی می‌کنم بی‌عیب و نقص است – خواه یک ابزار بهره‌وری باشد، یک روال ورزشگاه، یا یادگیری یک زبان برنامه‌نویسی جدید. این وسواس اغلب منجر به فلج می شد.

به جای رفتن به باشگاه، هفته ها را صرف تکمیل برنامه تمرینی ایده آل می کنم. به جای نوشتن کد، در جستجوی بهترین منابع گم می‌شوم و چیزی جز وقت تلف نمی‌کنم. شرط می بندم برخی از شما می توانید ارتباط برقرار کنید!

وقتی برنامه ریزی تبدیل به تعویق می شود

به این پدیده تعلل تولیدی می گویند. آیا آن را تجربه کرده اید؟ احساس خوبی دارد، مثل اینکه در حال پیشرفت هستید. اما در پایان روز، شما سوزن را روی کار معنی دار خود تکان نداده اید. بدتر از آن، گاهی اوقات غواصی با سر بدون برنامه فقط به معنای چرخاندن چرخ های خود در الگوهای آشنا اما غیرمولد است.

هزینه تعقیب کمال

نکته کلیدی، یافتن تعادل بین برنامه ریزی و اقدام است. اگر هر روز دو ساعت وقت صرف برنامه ریزی می کنید، در تعلل های سازنده گیر کرده اید. اگر مدام بعد از هر کاری تغییر مسیر دهید، از عدم برنامه ریزی رنج می برید.

در تجربه من، ساعت‌های بی‌پایانی که صرف جستجوی روش «درست» برای انجام کاری می‌شود، اغلب منجر به تولید کار کم‌معنا می‌شود.

پذیرش نقص: رویکرد جدید من

بنابراین، جایگزین چیست؟ یک طرح غیر بهینه ایجاد کنید و به شدت به آن پایبند نباشید. به نظر غیر منطقی می رسد، اما گاهی اوقات تنها چیزی که نیاز دارید یک ایده ی خشن و شجاعت برای شروع است.

فرض کنید می خواهم پایتون یاد بگیرم. من فقط باید با یک طرح کلی اولیه و یک ایده پروژه شروع کنم. همانطور که با مشکلاتی روبرو می شوم، می توانم منابع خود را جمع آوری کرده و برنامه خود را تنظیم کنم. این رویکرد به من این امکان را می‌دهد که نه تنها مفاهیم را یاد بگیرم، بلکه آنها را در موقعیت‌های دنیای واقعی نیز به کار ببرم و دانش عملی و پروژه‌ای را برای من به ارمغان می‌آورد، حتی اگر گاهی اوقات به عقب برگردم.

فقط شروع کنید

نکته ساده است: فقط شروع کنید. شما مرتکب اشتباه خواهید شد و به نوبت های اشتباه خواهید رفت، اما این بخشی از فرآیند یادگیری است. تلاش برای بهینه سازی هر ثانیه زمان بیشتری را نسبت به زمانی که تازه شروع کرده بودید تلف می کند.

بنابراین، خطاب به همه کمال گرایان همکارم: از همین حالا شروع کنید، همانطور که می خواهید اصلاح کنید، و اجازه ندهید که تلاش برای کمال شما را عقب نگه دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا