برنامه نویسی

شما هرگز تنها راه نخواهید رفت – انجمن DEV

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
من سه سال است که سرپرست تیم هستم. ما فقط 4 نفر در Dev Area بودیم و الان پانزده ساله هستیم. منطقه به 3 گروه تقسیم می شود. هر کدام از آنها هویت، خلق و خوی و مهارت های خاص خود را دارند. آنها پروژه ها و روش های خاص خود را دارند. به سختی، آنها یک پروژه را به اشتراک می گذارند. با این حال، ایده ای که وقتی مدیر توسعه نرم افزار شدم پیشنهاد دادم هنوز در حال انجام است. نزدیکتر از قبل است، اما می دانم که هنوز کارهای بیشتری برای انجام دادن دارم. کار کردن

من در سال 2021 رهبر تیم شدم. من یک توسعه دهنده SR بودم، اما یک جوان هم بودم: این اولین تجربه من بود که مدیر مهندس بودم. ما چند نفر بودیم اما ایده این بود که رشد کنیم. برنامه من این بود که Junior Developers را استخدام کنم، آنها را آموزش دهم و آنها را با منطقه رشد دهم. سپس، گروه را به گروه‌های کوچک تقسیم می‌کردم که هر کدام از آن‌ها سرپرست تیم خود را نیز داشتند. طرح آنطور که انتظار داشتم عمل نکرد. مجبور شدم برخی از مشکلات را برطرف کنم و آنها باعث شدند چیزهای زیادی یاد بگیرم. فکر می کنم اکنون رهبر بهتری هستم و فرد بهتری هستم.

اگر می خواهید به آسمان برسید، به یک پایه سیمانی محکم برای ایستادن نیاز دارید.

توسعه دهندگان جوان

استخدام توسعه دهندگان جوان واقعاً لذت بخش بود. این اولین تجربه کدنویسی بیش از همه بود. در آغاز (2021، 2022)، من با افراد زیادی آشنا شدم که قبلاً روی هر چیز دیگری کار می کردند: روانشناسی، پرستاران، خدمات مشتری، ساخت و ساز یا معلمان. تعدادی از مشاغل آنها بود. همه‌گیری باعث شد آنها به زندگی خود فکر کنند و آنها را مجبور به تغییر و خروج از منطقه آسایش خود کرد. من در 30 سالگی توسعه دهنده شدم. بنابراین، من می توانستم آنها را به خوبی درک کنم.البته چند نفر هم بودند که دبیرستان را تمام کرده بودند و اصلاً کار اولشان بود. اما آنها عاشق کدنویسی بودند و همین انرژی را نیز به اشتراک می گذاشتند.

وقتی چند نفر بودیم، کار با نوجوانان خوب بود و من وقت داشتم با آنها کار کنم. با این حال ما خیلی سریع پیش می رفتیم.سال اول عالی بود یک گروه کوچک درست کردیم. من زمان زیادی برای آموزش آنها داشتم: مرور کد، دوره های کوچک و کارهای کوچک درونی برای تمرین فناوری های جدید. آن سال ما پروژه های جدید، مشتریان جدید گرفتیم و بدون هیچ مشکلی با این تیم جوان جلو رفتیم.

سال دوم، تیم رشد بیشتری پیدا کرد. مشکلات به این دلیل شروع شد که ما ۱۱ توسعه‌دهنده بودیم و پروژه‌های زیادی برای رهبری وجود نداشت. من بیشتر از همیشه خوشحال بودم زیرا ما بزرگترین گروه در آژانس بودیم و من بیشتر می خواستم. من آن پایگاه قوی و تقسیم گروه را به گروه های کوچک فراموش کردم. من همیشه چندوظیفه ای داشتم و شروع کردم به یک رهبر بسیار بد. مخصوصاً به دلیل اینکه جوان بودند، این اولین تجربه کدنویسی آنها بود و به کمک من نیاز داشتند.

مدیر عامل سابق اینتل گفت که شما نمی توانید مستقیماً بیش از 8 نفر را مدیریت کنید. مدیر عامل آمازون نیز همین نظر را دارد. حالا من با آنها موافقم. من نمی توانستم همزمان با همه آنها خوب کار کنم.با این حال، من نمی‌توانستم منطقه را به گروه‌های کوچک تقسیم کنم، زیرا هیچ یک از آنها هنوز برای رهبری تیم آماده شده بودند. نیاز داشتم صبر کنم

من از استخدام جوانان پشیمان نیستم. اشتباه من استخدام ALL JUNIORS بود. من می دانم که شما همیشه در یک تیم به تعادل نیاز دارید. من باید چند نفر ارشد یا حداقل – نیمه ارشد استخدام می کردم تا به من کمک کنند. و سپس، حرکت رو به جلو. امروز بالاخره توانستم منطقه را تقسیم کنم. ما به 3 گروه تقسیم می شویم. یکی از آنها سرپرست تیم خود را دارد و من به دنبال یک نفر جدید برای گروه دیگر هستم. ما هنوز در حال رشد هستیم، اما جستجوهای شغلی جدید را متوقف کردم تا این رهبر تیم جدید را پیدا کنیم. او از داخل یا خارج خواهد آمد.

ارزیابی های عملکرد

بازخورد دادن یکی از مهمترین و دشوارترین وظایفی است که هر رهبر باید انجام دهد. علاوه بر آن، ارزیابی عملکرد باید در راستای سیاست ها و فرهنگ شرکت باشد. بنابراین، حتی سخت تر است. زیرا این فقط بازخوردی نیست که به یک دوست یا همکار می دهید. پاداش، اهداف، سیاست‌ها و موارد دیگر برای در نظر گرفتن وجود دارد. در آژانس، ارزیابی ها در دو بخش تقسیم می شود. بخش اول با سه هدف؛ و قسمت دوم با علائم نگارشی عددی که بین 1 تا 5 است. اگر بیشتر از 3،6 بگیرید جایزه دریافت خواهید کرد. هر سه ماه (یک ربع) به آنها می دهیم.

در سال اول من نمی دانستم چگونه این کار را انجام دهم. بنابراین، فهرستی از مهارت‌هایی تهیه کردم که توسعه‌دهندگان باید داشته باشند، و دوره‌های آنلاین (Platzy، Udemy، Ed.Team) را به تیم دادم تا به عنوان اهداف SMART در نظر بگیرند. به عنوان مثال: CSS، Accessibility، SEO، ReactJS، NodeJS، Python، Progressive Web Apps، React Native و غیره. علاوه بر این، من در مورد دو یا سه ابزار کوچک فکر کردم که برای شرکت انجام دهم و از آنها پرسیدم که آیا می خواهند برای تمرین انجام دهند.برای علامت گذاری، من همیشه نت های بالا می دادم، زیرا فکر می کردم این باعث ایجاد انگیزه در همه آنها می شود. وقتی کسی عملکرد متوسطی داشت، سعی می‌کردم توصیه‌هایی به او کنم تا بتواند پیشرفت کند، اما امتیاز همچنان بالا بود.

این تیم عملکرد فوق العاده ای داشت. با این حال، من یاد گرفتم که اگر تمام نت‌های بلند را می‌دهید، با کسانی که سخت‌تر کار می‌کنند خودخواه هستید. زیرا، شما همیشه همه آنها را در یک تیم خواهید داشت: بهترین، بدترین و متوسط. بنابراین به عنوان یک رهبر باید بهترین امتیاز را به بهترین ها بدهید و به دیگران انگیزه دهید تا بهترین نسخه از خودشان باشند. سپس، اگر متوجه شدید که آنها واقعاً تلاش می کنند، می توانید یادداشت را بلند کنید.

شما نمی توانید با بالاترین نت ها شروع کنید، زیرا در آینده نمی توانید آنها را بلند کنید. بنابراین، پس از 2 یا 3 ارزیابی، افراد بی انگیزه می شوند زیرا دیگر نمی توانند رشد کنند. و اگر متوجه شدید و می‌خواهید نمره را پایین بیاورید، احساس ناامیدی می‌کنید زیرا روش کارشان را تغییر نداده‌اند و نمی‌دانند که چرا امتیاز پایین‌تر است.

فرهنگ سازی

من به عنوان یک معلم به یک رهبر فکر می کردم. حالا می دانم که نیست. یک معلم باید تدریس کند، یک رهبر باید الهام بخش باشد. این یک تفاوت بزرگ است و هنوز هم یک تفاوت کوچک است. البته یک معلم می تواند یک رهبر نیز باشد، اما این نقش یکسان نیست. این الهامی که ممکن است در یک تیم یا یک شرکت احساس کنید، فرهنگ است.فکر نمی کنم حالم خوب باشد. فرهنگ سازی دشوار است در ابتدا این احساس را داشتم که همه می خواهند با من کار کنند. الان همچین حسی ندارم. فکر کنم جایی رو از دست دادم از این به بعد باید روی آن تمرکز کنم.

به راه رفتن ادامه بده

در سه سال گذشته مهارت های زیادی یاد گرفتم، اما می دانم که باید به تمرین ادامه دهم. رهبر بودن یک کار روزانه است. می دانم که هنوز باید سکوت کنم و بیشتر گوش کنم. من باید به جای پاسخ دادن به سوال بیشتر پاسخ دهم. من باید مهارت های ارتباطی، فروش، بازاریابی و دانش کسب و کار را بیشتر توسعه دهم. فکر می کنم بزرگ شده ام و دیگر نوجوان نیستم -یعنی- کاری-. با این حال، من هنوز در سخت ترین بخش زندگی می کنم: زندگی در بزرگسالی. شما جوان نیستید و مردم از شما انتظار بیشتری دارند، اما هنوز تجربه کافی ندارید. باید به راه رفتن ادامه دهم خوشبختانه، من زمان زیادی دارم. :دی

متن ترانه:

وقتی از میان طوفان عبور می کنی،سرت را بالا بگیر،و از تاریکی نترس ;در انتهای طوفان یک آسمان طلایی وجود داردو آواز نقره ای شیرین لرک.از میان باد راه برو،زیر باران قدم بزن،هر چند رویاهای شما پرت و منفجر شوند.راه برو، با امیدی در دلت راه برو،و هرگز تنها راه نخواهی رفت،هرگز تنها قدم نخواهی زد.راه برو، با امیدی که در دلت هست راه برو،و هرگز تنها راه نخواهی رفت،هرگز تنها قدم نخواهی زد.

من سه سال است که سرپرست تیم هستم. ما فقط 4 نفر در Dev Area بودیم و الان پانزده ساله هستیم. منطقه به 3 گروه تقسیم می شود. هر کدام از آنها هویت، خلق و خوی و مهارت های خاص خود را دارند. آنها پروژه ها و روش های خاص خود را دارند. به سختی، آنها یک پروژه را به اشتراک می گذارند. با این حال، ایده ای که وقتی مدیر توسعه نرم افزار شدم پیشنهاد دادم هنوز در حال انجام است. نزدیکتر از قبل است، اما می دانم که هنوز کارهای بیشتری برای انجام دادن دارم. کار کردن

من در سال 2021 رهبر تیم شدم. من یک توسعه دهنده SR بودم، اما یک جوان هم بودم: این اولین تجربه من بود که مدیر مهندس بودم. ما چند نفر بودیم اما ایده این بود که رشد کنیم. برنامه من این بود که Junior Developers را استخدام کنم، آنها را آموزش دهم و آنها را با منطقه رشد دهم. سپس، گروه را به گروه‌های کوچک تقسیم می‌کردم که هر کدام از آن‌ها سرپرست تیم خود را نیز داشتند.
طرح آنطور که انتظار داشتم عمل نکرد. مجبور شدم برخی از مشکلات را برطرف کنم و آنها باعث شدند چیزهای زیادی یاد بگیرم. فکر می کنم اکنون رهبر بهتری هستم و فرد بهتری هستم.

اگر می خواهید به آسمان برسید، به یک پایه سیمانی محکم برای ایستادن نیاز دارید.

توسعه دهندگان جوان

استخدام توسعه دهندگان جوان واقعاً لذت بخش بود. این اولین تجربه کدنویسی بیش از همه بود. در آغاز (2021، 2022)، من با افراد زیادی آشنا شدم که قبلاً روی هر چیز دیگری کار می کردند: روانشناسی، پرستاران، خدمات مشتری، ساخت و ساز یا معلمان. تعدادی از مشاغل آنها بود. همه‌گیری باعث شد آنها به زندگی خود فکر کنند و آنها را مجبور به تغییر و خروج از منطقه آسایش خود کرد.
من در 30 سالگی توسعه دهنده شدم. بنابراین، من می توانستم آنها را به خوبی درک کنم.
البته چند نفر هم بودند که دبیرستان را تمام کرده بودند و اصلاً کار اولشان بود. اما آنها عاشق کدنویسی بودند و همین انرژی را نیز به اشتراک می گذاشتند.

وقتی چند نفر بودیم، کار با نوجوانان خوب بود و من وقت داشتم با آنها کار کنم. با این حال ما خیلی سریع پیش می رفتیم.
سال اول عالی بود یک گروه کوچک درست کردیم. من زمان زیادی برای آموزش آنها داشتم: مرور کد، دوره های کوچک و کارهای کوچک درونی برای تمرین فناوری های جدید.
آن سال ما پروژه های جدید، مشتریان جدید گرفتیم و بدون هیچ مشکلی با این تیم جوان جلو رفتیم.

سال دوم، تیم رشد بیشتری پیدا کرد. مشکلات به این دلیل شروع شد که ما ۱۱ توسعه‌دهنده بودیم و پروژه‌های زیادی برای رهبری وجود نداشت. من بیشتر از همیشه خوشحال بودم زیرا ما بزرگترین گروه در آژانس بودیم و من بیشتر می خواستم. من آن پایگاه قوی و تقسیم گروه را به گروه های کوچک فراموش کردم. من همیشه چندوظیفه ای داشتم و شروع کردم به یک رهبر بسیار بد. مخصوصاً به دلیل اینکه جوان بودند، این اولین تجربه کدنویسی آنها بود و به کمک من نیاز داشتند.

مدیر عامل سابق اینتل گفت که شما نمی توانید مستقیماً بیش از 8 نفر را مدیریت کنید. مدیر عامل آمازون نیز همین نظر را دارد. حالا من با آنها موافقم. من نمی توانستم همزمان با همه آنها خوب کار کنم.
با این حال، من نمی‌توانستم منطقه را به گروه‌های کوچک تقسیم کنم، زیرا هیچ یک از آنها هنوز برای رهبری تیم آماده شده بودند. نیاز داشتم صبر کنم

من از استخدام جوانان پشیمان نیستم. اشتباه من استخدام ALL JUNIORS بود. من می دانم که شما همیشه در یک تیم به تعادل نیاز دارید. من باید چند نفر ارشد یا حداقل – نیمه ارشد استخدام می کردم تا به من کمک کنند. و سپس، حرکت رو به جلو.
امروز بالاخره توانستم منطقه را تقسیم کنم. ما به 3 گروه تقسیم می شویم. یکی از آنها سرپرست تیم خود را دارد و من به دنبال یک نفر جدید برای گروه دیگر هستم. ما هنوز در حال رشد هستیم، اما جستجوهای شغلی جدید را متوقف کردم تا این رهبر تیم جدید را پیدا کنیم. او از داخل یا خارج خواهد آمد.

ارزیابی های عملکرد

بازخورد دادن یکی از مهمترین و دشوارترین وظایفی است که هر رهبر باید انجام دهد. علاوه بر آن، ارزیابی عملکرد باید در راستای سیاست ها و فرهنگ شرکت باشد. بنابراین، حتی سخت تر است. زیرا این فقط بازخوردی نیست که به یک دوست یا همکار می دهید. پاداش، اهداف، سیاست‌ها و موارد دیگر برای در نظر گرفتن وجود دارد. در آژانس، ارزیابی ها در دو بخش تقسیم می شود. بخش اول با سه هدف؛ و قسمت دوم با علائم نگارشی عددی که بین 1 تا 5 است. اگر بیشتر از 3،6 بگیرید جایزه دریافت خواهید کرد. هر سه ماه (یک ربع) به آنها می دهیم.

در سال اول من نمی دانستم چگونه این کار را انجام دهم. بنابراین، فهرستی از مهارت‌هایی تهیه کردم که توسعه‌دهندگان باید داشته باشند، و دوره‌های آنلاین (Platzy، Udemy، Ed.Team) را به تیم دادم تا به عنوان اهداف SMART در نظر بگیرند. به عنوان مثال: CSS، Accessibility، SEO، ReactJS، NodeJS، Python، Progressive Web Apps، React Native و غیره. علاوه بر این، من در مورد دو یا سه ابزار کوچک فکر کردم که برای شرکت انجام دهم و از آنها پرسیدم که آیا می خواهند برای تمرین انجام دهند.
برای علامت گذاری، من همیشه نت های بالا می دادم، زیرا فکر می کردم این باعث ایجاد انگیزه در همه آنها می شود. وقتی کسی عملکرد متوسطی داشت، سعی می‌کردم توصیه‌هایی به او کنم تا بتواند پیشرفت کند، اما امتیاز همچنان بالا بود.

این تیم عملکرد فوق العاده ای داشت. با این حال، من یاد گرفتم که اگر تمام نت‌های بلند را می‌دهید، با کسانی که سخت‌تر کار می‌کنند خودخواه هستید. زیرا، شما همیشه همه آنها را در یک تیم خواهید داشت: بهترین، بدترین و متوسط. بنابراین به عنوان یک رهبر باید بهترین امتیاز را به بهترین ها بدهید و به دیگران انگیزه دهید تا بهترین نسخه از خودشان باشند. سپس، اگر متوجه شدید که آنها واقعاً تلاش می کنند، می توانید یادداشت را بلند کنید.

شما نمی توانید با بالاترین نت ها شروع کنید، زیرا در آینده نمی توانید آنها را بلند کنید. بنابراین، پس از 2 یا 3 ارزیابی، افراد بی انگیزه می شوند زیرا دیگر نمی توانند رشد کنند. و اگر متوجه شدید و می‌خواهید نمره را پایین بیاورید، احساس ناامیدی می‌کنید زیرا روش کارشان را تغییر نداده‌اند و نمی‌دانند که چرا امتیاز پایین‌تر است.

فرهنگ سازی

من به عنوان یک معلم به یک رهبر فکر می کردم. حالا می دانم که نیست. یک معلم باید تدریس کند، یک رهبر باید الهام بخش باشد. این یک تفاوت بزرگ است و هنوز هم یک تفاوت کوچک است. البته یک معلم می تواند یک رهبر نیز باشد، اما این نقش یکسان نیست. این الهامی که ممکن است در یک تیم یا یک شرکت احساس کنید، فرهنگ است.
فکر نمی کنم حالم خوب باشد. فرهنگ سازی دشوار است
در ابتدا این احساس را داشتم که همه می خواهند با من کار کنند. الان همچین حسی ندارم. فکر کنم جایی رو از دست دادم از این به بعد باید روی آن تمرکز کنم.

به راه رفتن ادامه بده

در سه سال گذشته مهارت های زیادی یاد گرفتم، اما می دانم که باید به تمرین ادامه دهم. رهبر بودن یک کار روزانه است. می دانم که هنوز باید سکوت کنم و بیشتر گوش کنم. من باید به جای پاسخ دادن به سوال بیشتر پاسخ دهم. من باید مهارت های ارتباطی، فروش، بازاریابی و دانش کسب و کار را بیشتر توسعه دهم. فکر می کنم بزرگ شده ام و دیگر نوجوان نیستم -یعنی- کاری-. با این حال، من هنوز در سخت ترین بخش زندگی می کنم: زندگی در بزرگسالی. شما جوان نیستید و مردم از شما انتظار بیشتری دارند، اما هنوز تجربه کافی ندارید. باید به راه رفتن ادامه دهم خوشبختانه، من زمان زیادی دارم. :دی

متن ترانه:

وقتی از میان طوفان عبور می کنی،
سرت را بالا بگیر،
و از تاریکی نترس ;
در انتهای طوفان یک آسمان طلایی وجود دارد
و آواز نقره ای شیرین لرک.
از میان باد راه برو،
زیر باران قدم بزن،
هر چند رویاهای شما پرت و منفجر شوند.
راه برو، با امیدی در دلت راه برو،
و هرگز تنها راه نخواهی رفت،
هرگز تنها قدم نخواهی زد.
راه برو، با امیدی که در دلت هست راه برو،
و هرگز تنها راه نخواهی رفت،
هرگز تنها قدم نخواهی زد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا