7 بازی ویدیویی که دوست دارم اما دیگر بازی نخواهم کرد

وقتی بازی ویدیویی را تمام میکنم، معمولاً چند دسته وجود دارد که میتواند در آنها قرار بگیرد. 1.) خوب بود. 2.) من از این متنفر بودم و دیگر هرگز آن را لمس نمی کنم. 3.) این بازی جدید مورد علاقه من است – زمان شروع یک فایل ذخیره جدید است! و نادر 4.) من این را دوست داشتم، اما دیگر هرگز آن را تجربه نمی کنم.
بازیها به دلایل مختلفی میتوانند در دسته آخر قرار گیرند. شاید داستان و شخصیت ها را دوست داشتم، اما خود گیم پلی برای من مناسب نبود. یا، من آن را خیلی دوست داشتم، می خواهم آن تجربه عالی را برای همیشه حفظ کنم. هر چه که باشد، من چند بازی دارم که با وجود اینکه آنها را دوست دارم، نمی توانم خودم را دوباره یا حداقل به این زودی ببینم.
7 The Legend Of Zelda: Majora’s Mask
Majora’s Mask یک بازی عالی است. حتی شاید یکی از بهترین عناوین سری Zelda باشد. اما آن تایمر… به محض دیدن یک تایمر در یک بازی ویدیویی، سلول های مغزم تبخیر می شوند. من دکمه های اشتباه را فشار می دهم. من در جهت اشتباه می دوم. من از هر راه ممکنی که میدونی دارم میلرزم. یک بازی کامل بر اساس مفهوم محدودیت زمانی بسازید؟ پسر، من دارم عذاب می کشم، و رنجی که با ماژورا انجام دادم.
در اولین باری که از معبد اسنوهد رفتم، تایمر وحشتناک پنج دقیقه ای ظاهر شد زمانی که من به تازگی رئیس را شروع کرده بودم. سطح استرس من از پشت بام گذشت. نمیدانم چگونه توانستم از پس مبارزه بربیایم و وقت داشته باشم به روز اول قبل از سقوط ماه برگردم، اما این کار را کردم. وقتی تمام شد، فکر کردم بدتر از این نمی شود. راوی: بله، می تواند. آن لوله های آب لعنتی در معبد خلیج بزرگ. همه می گویند Ocarina of Time بدترین معبد آبی را دارد، اما من التماس می کنم که مخالفت کنم. تا زمانی که از آنجا خارج شدم نمی دانستم کدام سمت بالاست. همه آنچه گفته شد، Majora’s Mask داستانی قوی، شخصیتهای صمیمانه دارد و به روشهای درست بر اساس نسخه قبلی خود ساخته شده است. من فقط نمی توانم هیچ یک از … آن را دوباره انجام دهم.
6 فاینال فانتزی 9
Final Fantasy 9 اولین حمله من به این سری بود، و در حالی که از شخصیت ها و داستان فوق العاده لذت بردم، در کل بازی شانس بسیار بدی با RNG داشتم و طعم ترش در دهانم باقی می ماند.
هر وقت با زیدان سعی می کردم سرقت کنم، او شکست می خورد. به دلایلی، حملات من از دست رفت فوق العاده مکررا. کار به جایی رسید که وقتی میخواستم سطوحم را بالا ببرم، حزب من به خاطر بدشانسی من در حال جان دادن به دشمنان عادی بود. حتی نتوانستم سطوحی را در بانک بگیرم تا در جای دیگری به من کمک کنند. احساس می کردم خود بازی علیه من بود. من سختی کشیدم و سختی کشیدم زیرا همانطور که گفتم داستان و شخصیتها مرا مجذوب خود کرده بودند، اما فکر نمیکنم این کار را دوباره انجام دهم. شاید شانس RNG من برای بار دوم بهتر شود (مطمئناً بدتر از این نمی شود)، اما ما هرگز نمی دانیم.
5 Kingdom Hearts 358/2 Days
بسیاری از طرفداران Kingdom Hearts 358/2 Days را دوست ندارند و ادعا می کنند که یکی از بدترین آثار این مجموعه است. آنها اشتباه می کنند. در حالی که گیم پلی آن ممکن است کمی خسته کننده باشد (این کل نکته است – اما من از آن پرت می شوم)، داستان آن دلخراش و غم انگیز است. آنقدر که دیگر نمی خواهم خودم را در آن آشفتگی عاطفی قرار دهم.
لحظات بسیار زیادی در بخش آخر بازی وجود دارد که روی بند قلب من تأثیر می گذارد. روکساس به اکسل میگوید که اگر اکسل برود هیچکس دلش برایش تنگ نمیشود، و اکسل به آرامی این را گفت او خواهد کرد; Xion متوجه شد که او برای یک عروسک خیمه شب بازی طراحی شده بود و حس خود را که در طول بازی ساخته بود از دست داد. صحنه بستنی. شما یکی را می شناسید. برای من خیلی زیاد است که دوباره از آن عبور کنم.
4 شوالیه توخالی
با وجود گرافیک زیبای دستی و موجودات باگ زیبا، Hollow Knight یک بازی سخت است. و من تقلا کردم. زیاد. پلتفرمینگ چالش برانگیز بود، اما به نوعی از پس آن برآمدم. چند رئیس اول من را امتحان کردند، اما بعد از چند تلاش آنها را شکست دادم. اما همین را نمی توان در مورد پروردگار خائن گفت. خدای خائن لعنتی.
بعد از تلاش های بسیار زیاد، به جایی نرسیدم. در یک لحظه مجبور شدم سوئیچم را بگذارم و به اتاق دیگری بروم تا خودم را آرام کنم. من را گرفت روزها برای شکست دادن این رئیس خوشبختانه، هیچ رئیس دیگری به این اندازه ناامید کننده نبود، اما هرگاه با علاقه به هالو نایت فکر می کنم، خاطره ارباب خائن در پس ذهنم نقش بسته است.
3 عبور حیوانات: افق های جدید
Animal Crossing: New Horizons در بهترین زمان آمد. همه ما در داخل خانه گیر کرده بودیم، پس چه زمانی بهتر بود که خود را در طراحی جزیره خود و پیدا کردن حیوانات دوستان زیاد افراط کنید؟ درست مانند New Leaf، من صدها ساعت در New Horizons غرق شدم. من جزیره ام را به کمال ساختم. (خوب، شاید اینطور نباشد کامل جزایری که از آدرسهای رویایی آن بازدید میکنید، اما برای من خوب بود.)
اما مسئله این است که اکنون جزیره من دقیقاً همان جایی است که میخواهم باشد، کاری دیگر برای من وجود ندارد، به خصوص که بازی بیشتر بر روی تزئینات و زمینسازی تمرکز دارد. من نمی توانم یک جزیره جدید بدون خرید یک سوئیچ کاملا جدید ایجاد کنم، بنابراین ذخیره من در آنجا گیر کرده است. من نمیتوانم آن را بهخاطر زحمتی که برای آن کشیدهام حذف کنم، اما بازی دوباره توخالی به نظر میرسد، زیرا فقط… چیز دیگری برای انجام دادن وجود ندارد. من عشق نیوهورایزنز، اما شاید من آن را کاملا خشک کردم…
2 Stardew Valley
Stardew Valley حتی سال ها پس از راه اندازی اولیه خود به رشد خود ادامه می دهد. از آن زمان بسیاری از طرفداران آن را بازی می کنند، اما من یکی از آن افراد نیستم. وقتی با یک بازی تمام می کنم، تمام است، کارم تمام شده است. دیگه برنمیگردم مزرعه ام را درست کردم، پولم را به دست آوردم، زندگی زناشویی را با لیا تجربه کردم، و با انجام همه این کارها لحظات فوق العاده ای سپری کردم، اما اکنون خوب هستم.
من میتوانم با یک نقشه مزرعه جدید دوباره راهاندازی کنم، همسر دیگری را جذب کنم، یا حتی برخی از حالتهای موجود را امتحان کنم، اما به دلایلی، بخشی از من میخواهد اولین بازی خود را در بازی به صورت جزئی نگه دارد. شاید من فقط احساساتی هستم، اما از ازدواج با شخصیت دیگری با لیا احساس بدی می کنم. ما ارتباط داشتیم، می دانید. بنابراین، همانقدر که من آن را دوست داشتم، Stardew یک بازی عالی باقی می ماند که به احتمال زیاد هرگز دیگر آن را لمس نخواهم کرد.
1 The Legend Of Zelda: Twilight Princess (نسخه Wii)
کنترل حرکت جهنمی است.