3 گام اثبات شده برای تبدیل شدن به یک مربی

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
من همیشه در این مورد با بچه هایم صحبت می کنم. تفاوت بین نفوذ و دستکاری است. این یک تمایز ظریف است اما چیزی که هنگام ایجاد محتوایی که مخاطب خاصی را هدف قرار می دهد تفاوت ایجاد می کند. و مخاطبان من، افرادی که از طریق نرم افزار ارزش ایجاد می کنند، گاهی اوقات می توانند دستکاری شوند در حالی که فکر می کنند تحت تأثیر قرار می گیرند. این واقعیت بخش بزرگی از این است که چرا من یک فرد تأثیرگذار بودن را جدی میگیرم و تمام تلاشم را میکنم که از مرز بین تأثیرگذار و دستکاریکننده عبور نکنم. با این حال، من معتقدم که میتوانم بهتر انجام دهم و آنچه را که در تلاشم برای به انجام رساندن آن بیشتر طبقهبندی کنم. سطح بعدی فراتر از تأثیر خالص، مربی بودن است. در این مقاله، من می خواهم به 3 مرحله ای که از نظر ذهنی در هنگام فکر کردن به منتورینگ انجام می دهم، نگاه کنم.
نفوذ چیست
همه ما در زمینه های مختلف تردید، سؤال یا علایق داریم. و ما به طور طبیعی به دیگران کمک می کنیم تا در مورد چیزهایی که کنجکاو هستیم تصمیم بگیریم. Yelp یک کسب و کار خوب در مورد کمک مردم به دیگران ایجاد کرده است. اما چگونه می توان خواند و تشخیص داد که یک کاربر سعی دارد به بهترین وجه به آنها کمک کند تا رستورانی عالی را برای قرار بعدی خود انتخاب کنند یا اینکه مالک مؤسسه وانمود می کند که یک مشتری سابق است و بر آنها برای رزرو رزرو “تأثیر” می گذارد؟
تمایز در این است که چه کسی سود می برد.
اگر قرار است بر کسی تأثیر بگذارم، اطلاعاتی را در اختیار او قرار میدهم تا تصمیم او را شکل دهم آنها سود. بگذارید یک لحظه “به نفع آنها” غرق شود.
بیایید با آنچه که من فکر می کنم دستکاری است، مقایسه کنیم.
این عمل تحت تاثیر قرار دادن کسی است من سود. این تمایز بر اساس این است که چه کسی از کسی که هدایت را دنبال می کند سود می برد.
منطقه خاکستری واقعی در اینجا مربوط به زمانی است که هر دو طرف از نتیجه سود می برند. به عنوان مثال، اگر من مقاله ای را تولید کنم که برای آن پولی دریافت می کنم که کاربر را تشویق می کند تا روی آن محصول سرمایه گذاری کند تا مشکل یک ویژگی را حل کند؟ این یک موقعیت برد/برد است، درست است؟ پیمایش این ظرافت به سختی انجام می شود و اغلب به اعتبار منبع مربوط می شود و آیا آنها به دستکاری یا تأثیرگذار بودن شهرت دارند. تفاوت های بالا را به خاطر بسپارید.
چرا این مهم است؟
این موضوع به دو دلیل اهمیت دارد.
اولین مورد این است که برگردم به این که چقدر مسئولیت خود را جدی می پذیرم. میخواهم بدانید که من در مورد آنچه خلق میکنم و چرا آن را خلق میکنم، فکر میکنم. من این کار را انجام می دهم زیرا دوستش دارم. از کمک به دیگران لذت می برم. از صحبت کردن در مورد تکنولوژی و ساختن چیزها لذت می برم. من همیشه آن را به درستی انجام نمی دهم، اما اطمینان دارم که تمام تلاشم را می کنم تا چیزها را تا حد امکان عینی ارائه کنم، و در جاهایی که تعصب دارم، Rust وارد چت می شود و من آن ها را از قبل اعلام می کنم. و اگر اشتباه متوجه شدم، با من تماس بگیرید، و بدترین اتفاق این است که ما یک گفتگوی صادقانه و سالم خواهیم داشت و شما نظر من را تغییر نمی دهید. اما بهترین چیز این است که من طرف شما را می بینم. در هر صورت، معتبر، مدنی و مثبت خواهد بود.
دوم این است که سه گام برای بهبود توانایی تأثیرگذاری به شما ارائه دهد و سپس آن را یک قدم جلوتر ببرید، جایی که شروع به یادگیری مربی شدن کنید. و اشتباه نکنید همه در زندگی خود به این نوع افراد نیاز دارند. من چندین و بسیار موفق ترین افرادی را که می شناسم آنها را نیز دارم. این مراحل به شما کمک می کند تا برای دیگرانی که می خواهید در زندگی خود مربی باشید.
3 مرحله
برای افشای، اینها مراحل ساخته شده برای این مقاله نیستند، این روند من است. البته سطح بالایی دارد، اما این روشی است که هنگام فکر کردن به نحوه تأثیرگذاری بر تصمیم او به نفع او، بحث با کسی را هدایت می کند. من الان خیلی سریع این کار را انجام می دهم که شبیه نفس کشیدن است، اما تقریباً همین کار را وقتی با شخصی به صورت زنده، در Discord/Slack صحبت می کنم، یا هنگام نوشتن مقاله انجام می دهم.
1. گوش کنید
این خیلی بدیهی به نظر میرسد، اما هر چند وقت یکبار وقتی کسی درمورد مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکند با شما در میان میگذارد، ما افکار خود را در کلمات او قرار میدهیم؟ ما تعصبات و ترجیحات خود را با نگرانی ها و سوالات آنها مخلوط می کنیم. و وقتی پاسخ میدهیم، علامت را از دست میدهیم یا بدتر از آن به قلمرو دستکاری وارد شدهایم، زیرا شروع به قضاوت در مورد آنها میکنیم.
اگر کسی از شما بخواهد بهترین روش برای مدلسازی تابع لامبدا با کد پایتون در DynamoDB چیست؟ با این حال، به جای گوش دادن، به این واقعیت می پردازیم که آنها از پایتون استفاده می کنند و سوال واقعی را نادیده می گیریم. ما اجازه میدهیم دیسک لایک ما برای پایتون، استدلال ما را مخفی کند و توانایی ما را برای کمک کردن محدود کند.
وقتی با کسی صحبت میکنید که به دنبال راهنمایی او هستید، بخشی از مغزتان را که به دنبال پاسخگویی است ببندید و واقعاً هم گوشها و هم وجدان خود را به سؤالات و نگرانیهای آن شخص باز کنید. حضور داشته باشید. خودت را جای اونها بگذار. هر کاری که باید انجام دهید تا در دسترس باشید. سپس وقتی آنها را می شنوید، در مورد مشکل یا سؤالاتی که فکر می کنید شنیده اید فکر کنید تا بتوانید تأیید کنید که درک شما درست است. واحد درک شما را آزمایش کند. اگر رنگ سبز بگیرید، خوب هستید که به جلو بروید. هنوز هم قرمز می شود، پس وقت آن است که اصلاح کنید و چند سوال روشن کننده بپرسید.
2. تجربیات خود را فیلتر کنید
قبل از اینکه این قسمت را حفاری کنم، می خواهم یک انحراف سریع انجام دهم. مربی بودن نیاز به تجربه دارد. تحت تأثیر قرار دادن یا هدایت کسی، اگر به نوعی از چیزی که در مورد آن توصیه می کنید گذرانده اید، سخت است. تصور کنید مشاوره شغلی مدیریت نرم افزار را از شخصی که یک مکانیک چیره دست است دریافت کنید. در حالی که برخی عناصر مشابه و انسانی وجود دارد که می توان از آنها استخراج کرد، اگر در تلاش برای رسیدن به سطح بعدی در نردبان حرفه ای فناوری خود هستید، ممکن است بهترین گزینه نباشد. با این حال، این بدان معنا نیست که شما نباید محتوا را تولید کنید. چگونه تجربه کسب می کنید؟ خب برو چیزایی رو تجربه کن هر کسی در چیزی تخصص دارد، بنابراین از جایی که دانش دارید شروع کنید و از آنجا رشد کنید.
اکنون با فرض اینکه تجربه فرو رفتن در سؤالاتی را دارید که از شما پرسیده می شود و سؤالات آنها را از طریق آزمایش واحد خود منعکس کرده اید، وقت آن است که مرتب سازی کنید. منظور من از این، این است که این سوال را به صورت ذهنی از طریق تجربیاتم به دنبال راه هایی برای ارتباط با موقعیت می گردم. به عنوان مثال، اگر کسی از من بپرسد که چگونه با همسالی که دائماً ایدههایش را کنار میگذارد رفتار کنم، به تمام موقعیتهایی که پشت سر گذاشتهام فکر میکنم. من به دنبال نتایج مثبت، نتایج منفی و نتایج خنثی هستم. همچنین برای درک بیشتر فردی که با آنها کار میکنند، سؤالات دقیقتری میپرسم. همه تجربه ها قابل اجرا نیستند، بنابراین مرتب سازی و اصلاح بیشتر اهمیت دارد.
اگر من در حال نوشتن مقاله ای در مورد یک فناوری هستم، همین موضوع صدق می کند. من به مشکلاتی که با آن حل کردهام و اینکه چگونه میتوانم آن مشکل را با مخاطبان گستردهتری مرتبط کنم که ممکن است چالشهای مشابهی داشته باشند، نگاه میکنم. من فیلتر و مرتبسازی را انجام میدهم تا محتوا را خاص کنم تا متناسب با موضوعی باشد که میخواهم به آن بپردازم. به اصطلاح این شخصیسازی به محتوا اجازه میدهد تا مستقیمتر با مردم صحبت کند تا فقط یک “سلام جهان”. اتفاقاً هیچ اشکالی ندارد، اما «سلام دنیاها» راهی برای مربی شدن نیست.
هیچ علم دقیقی برای این بخش از فرآیند وجود ندارد. و در نهایت با رشد شماست که ارزش شما به عنوان یک مربی در آن خواهد درخشید. بزرگترین نکاتی که میتوانم در حین یادگیری به شما بدهم این است.
معتبر باشید، یعنی خودتان باشید
صادق باشید. در اینجا غافل نشوید زیرا یک مربی در مورد شهرت است
به یاد داشته باشید که شما هر دو انسان هستید و مقداری دلسوزی دارید. این یک کار بدون قضاوت است. ممکن است حقیقت واقعی از آن ناشی شود، اما هیچ قضاوتی وجود ندارد.
3. بله را دنبال کنید
من قبلاً در این مورد نوشته ام، اما معتقدم این سس راز برای تبدیل شدن به یک مربی است. یادگیری پیروی از بله های یک فرد. این مفهوم از این واقعیت ناشی میشود که افراد راحتتر به سمتی حرکت میکنند، زمانی که مسیری باشد که قبلاً قادر به حرکت به سمت آن هستند.
به عنوان مثال یک برنامه نویس جاوا اسکریپت را در نظر بگیرید که به دنبال استفاده حداکثری از برنامه خود است که در یک ظرف اجرا می شود اما از فشار کاربر رنج می برد. متوجه می شوید که بسیاری از عملیات ها می توانند به صورت ناهمزمان انجام شوند. هدایت توسعهدهنده به استفاده از SQS یا یک صف برای کمک به کاهش فشار وارده توسط کاربر بسیار آسانتر و همچنان سودمند خواهد بود. این مسیری است که به احتمال زیاد آنها مایل به سفر هستند. چه آنها ترجیح من را در SQS انتخاب کنند یا اگر تصمیم بگیرند مسیر ابزار دیگری را انتخاب کنند، هنوز در جهت کلی است. من “بله” آنها را دنبال می کنم.
با این حال، همان سناریو را در نظر بگیرید و اگر پاسخ من این است که زبان آهسته ای را انتخاب کرده اید، این باید در Golang کدگذاری شود و از کانال ها برای استفاده از مدل همزمانی Go استفاده کنید. این به دنبال “بله” آنها نیست. ممکن است در نقطهای به همان مکانیسم صف نیاز داشته باشید یا حتی اگر نه، هنوز کاملاً از جهتی که در حال حرکت هستند دور میشود.
این یک مثال ساده است اما همین مورد را می توان در مورد مردم نیز اعمال کرد. برای مثال.
شخصی ناامید به سراغ من می آید که وقتی با مشکلاتی به سراغشان می آید، رئیسش مدام مسئولیت را بر عهده می گیرد. آنها میخواهند کار درست را انجام دهند، اما میخواهند سهم بیشتری در نتیجه داشته باشند. اگر به آنها یاد بدهم که از بلههای رئیسشان پیروی کنند، این چیزی است که میتوانم پیشنهاد کنم.
اول، رئیس خود را درک کنید. آیا آنها یک فرد کنترل کننده، یک فرد دقیق، یک نماینده یا چیز دیگری هستند؟ با فرض اینکه آنها به داده نیاز دارند، سپس با 3 طرح خوب به سراغ رئیس خود بروید. سپس به آنها این امکان را بدهید که طرح مورد نظر خود را انتخاب کنند اما تمام تلاش خود را بکنید تا آنها را به سمت راه حلی که ترجیح می دهید راهنمایی کنید. همیشه کارساز نخواهد بود، اما اگر سه طرحی را ارائه کنید که با آنها خوب هستید، موفق شده اید رئیس خود را وادار کنید که “بله” خود را به چیزی که شما با آن “خوبید” دنبال کند. من آن را درک می کنم، به نظر می رسد دستکاری است، اما این واقعاً تأثیر متقابل سودمند است. با گذشت زمان، رئیس شما به جزئیات کمتر و کمتری در برنامه ریزی نیاز دارد و شروع به اعتماد به شما می کند. که در نهایت همان چیزی است که شما از من می خواهید. “چگونه با رئیسم اعتماد ایجاد کنم؟”
همه اینها را با هم به مرحله نهایی بکشید و از بله های آن شخص پیروی کنید که در حال راهنمایی هستید و احتمال موفقیت آن شخص در هر چیزی که به شما می آید بیشتر خواهد بود. شما می خواهید مردم در مسیرهایی حرکت کنند که با آن احساس راحتی کنند. مواقعی وجود دارد که شما باید آنها را وادار کنید تا به شکلی متفاوت حرکت کنند، اما حتی در آن زمان، باید مراحل کوچک و قابل اندازه گیری را پیدا کنید که آنها با آنها موافق باشند تا بتوانند نتیجه خود را بدست آورند.
زیرا در نهایت شما آنجا هستید تا به شخص کمک کنید تا به جایی که میخواهد برسد، نه جایی که شما میخواهید.
افکاری در مورد صنعت
صنعت فناوری مملو از دستکاریکنندگان است. من فکر می کنم برخی حتی متوجه نمی شوند که این کار را انجام می دهند و برخی دیگر، شاید به دلایل مختلف. به همین دلیل است که فکر میکنم گاهی اوقات وقتی صحبت از نحوه پایان فناوری در سازمانها میشود، همه چیز وارونه است. فروش در فناوری با سایر صنایع متفاوت است. اغلب از طریق مهندسان فروخته می شود. مردم مهندسان را متقاعد می کنند که ابزار یا روش آنها همه مشکلات آنها را حل می کند و آن مهندسان روسای خود را متقاعد می کنند که چک ها را امضا کنند. این به این واقعیت برمی گردد که ایجاد کننده محتوا و تأثیرگذار بودن چیزی است که من عمیقاً به آن اهمیت می دهم. و به همین دلیل است که فکر میکنم نقش مربی جایی است که بیشتر از تأثیرگذاری صرفاً دوست دارم در آن زندگی کنم.
اگر بخواهم دستکاری و تمایز خود را یک قدم جلوتر ببرم. مربی بودن در فناوری مربوط به استفاده از نفوذ است، اما از طریق دریچه شخص یا افرادی که به دنبال تأثیرگذاری بر آنها هستید. این فشار دادن به یک چیز نیست، بلکه استفاده از تجربیات من برای کمک به ارائه بهترین توصیه برای نیازهای مخاطب است.
این نسل از فناوران بیش از هر زمان دیگری به این نوع افراد نیاز دارند زیرا سرعت اطلاعات سریعتر از همیشه است. پیمایش آن داده ها کار دشواری است. دانستن اینکه سیگنال چیست و نویز چیست نیاز به تجربه دارد. و داشتن راهنما در این مسیر می تواند ارزشمند باشد. تصور کنید که بدون شرپا به قله اورست رسیده اید. این یک تشبیه شدید است و تقریباً تهدید کننده زندگی نیست، اما نکته اینجاست که شکست در کمین است و تجربه شانس موفقیت را افزایش می دهد.
بسته بندی
اخیراً خیلی به این مراحل فکر می کنم. من پستهای زیادی را در شبکههای اجتماعی از فنآوران جدیدتر دیدهام که بین سر و صدای بوت کمپها و علوم کامپیوتر در حال پینگپنگ هستند. از هوش مصنوعی برای پیشرفت استفاده کنید وگرنه هرگز موفق نخواهید شد. اگر میخواهید یک توسعهدهنده فول استک واقعی باشید، فقط در جاوا اسکریپت کد کنید. به ابر متکی نباشید، فقط از لینوکس بدون فلز استفاده کنید و خودتان را بسازید. سر و صدای بسیار زیاد و در حالی که من فکر می کنم برخی از آن ها با نیت خوب است، بسیاری از آن ها مفید نیستند. و در بدترین حالت مخرب است.
هدف من به عنوان یک نویسنده ارائه مثبت و امید به سفر فناوری شما است. من نظراتی دارم بسیاری از آنها. من یک طرفدار متن باز هستم که AWS را نیز دوست دارم و عاشق زبان های کامپایل شده و سیستم های رویداد محور هستم. اما این بدان معنا نیست که من نمی توانم به شما در ساخت یکپارچه، منبع بسته و در محل کمک کنم. عشق من مردم و تکنولوژی است. من سعی می کنم زیاد به “گرمی” روز وابسته نشوم، اما وقتی این کار را می کنم، صاحب آن هستم. Rust دوباره وارد مقاله شده است.
آخرین توصیه من یک شرط غیر کاربردی برای مربی بودن است.
اصول اولیه را بیاموزید. علم را بیاموزید. هنگامی که آنها را در اختیار دارید، میتوانید تصمیمگیری آگاهانه در مورد اینکه چگونه چیزهای جدید فعلی در آن جزئیات قرار میگیرند، بگیرید. و سپس اصول اولیه را با طعم مدرن مخلوط کنید. نرم افزار یک ورزش گروهی است و باید با افراد انجام شود. بنابراین یاد بگیرید که اصول اولیه را دوست داشته باشید، اما همیشه به یاد داشته باشید، مردم هستند که تفاوت را ایجاد می کنند. و در نهایت، هنگام کار با افراد، به کارگیری سه مرحله فوق، شما را در مسیریابی شغلی موثرتر می کند.
با تشکر از خواندن و ساختن شاد!
من همیشه در این مورد با بچه هایم صحبت می کنم. تفاوت بین نفوذ و دستکاری است. این یک تمایز ظریف است اما چیزی که هنگام ایجاد محتوایی که مخاطب خاصی را هدف قرار می دهد تفاوت ایجاد می کند. و مخاطبان من، افرادی که از طریق نرم افزار ارزش ایجاد می کنند، گاهی اوقات می توانند دستکاری شوند در حالی که فکر می کنند تحت تأثیر قرار می گیرند. این واقعیت بخش بزرگی از این است که چرا من یک فرد تأثیرگذار بودن را جدی میگیرم و تمام تلاشم را میکنم که از مرز بین تأثیرگذار و دستکاریکننده عبور نکنم. با این حال، من معتقدم که میتوانم بهتر انجام دهم و آنچه را که در تلاشم برای به انجام رساندن آن بیشتر طبقهبندی کنم. سطح بعدی فراتر از تأثیر خالص، مربی بودن است. در این مقاله، من می خواهم به 3 مرحله ای که از نظر ذهنی در هنگام فکر کردن به منتورینگ انجام می دهم، نگاه کنم.
نفوذ چیست
همه ما در زمینه های مختلف تردید، سؤال یا علایق داریم. و ما به طور طبیعی به دیگران کمک می کنیم تا در مورد چیزهایی که کنجکاو هستیم تصمیم بگیریم. Yelp یک کسب و کار خوب در مورد کمک مردم به دیگران ایجاد کرده است. اما چگونه می توان خواند و تشخیص داد که یک کاربر سعی دارد به بهترین وجه به آنها کمک کند تا رستورانی عالی را برای قرار بعدی خود انتخاب کنند یا اینکه مالک مؤسسه وانمود می کند که یک مشتری سابق است و بر آنها برای رزرو رزرو “تأثیر” می گذارد؟
تمایز در این است که چه کسی سود می برد.
اگر قرار است بر کسی تأثیر بگذارم، اطلاعاتی را در اختیار او قرار میدهم تا تصمیم او را شکل دهم آنها سود. بگذارید یک لحظه “به نفع آنها” غرق شود.
بیایید با آنچه که من فکر می کنم دستکاری است، مقایسه کنیم.
این عمل تحت تاثیر قرار دادن کسی است من سود. این تمایز بر اساس این است که چه کسی از کسی که هدایت را دنبال می کند سود می برد.
منطقه خاکستری واقعی در اینجا مربوط به زمانی است که هر دو طرف از نتیجه سود می برند. به عنوان مثال، اگر من مقاله ای را تولید کنم که برای آن پولی دریافت می کنم که کاربر را تشویق می کند تا روی آن محصول سرمایه گذاری کند تا مشکل یک ویژگی را حل کند؟ این یک موقعیت برد/برد است، درست است؟ پیمایش این ظرافت به سختی انجام می شود و اغلب به اعتبار منبع مربوط می شود و آیا آنها به دستکاری یا تأثیرگذار بودن شهرت دارند. تفاوت های بالا را به خاطر بسپارید.
چرا این مهم است؟
این موضوع به دو دلیل اهمیت دارد.
اولین مورد این است که برگردم به این که چقدر مسئولیت خود را جدی می پذیرم. میخواهم بدانید که من در مورد آنچه خلق میکنم و چرا آن را خلق میکنم، فکر میکنم. من این کار را انجام می دهم زیرا دوستش دارم. از کمک به دیگران لذت می برم. از صحبت کردن در مورد تکنولوژی و ساختن چیزها لذت می برم. من همیشه آن را به درستی انجام نمی دهم، اما اطمینان دارم که تمام تلاشم را می کنم تا چیزها را تا حد امکان عینی ارائه کنم، و در جاهایی که تعصب دارم، Rust وارد چت می شود و من آن ها را از قبل اعلام می کنم. و اگر اشتباه متوجه شدم، با من تماس بگیرید، و بدترین اتفاق این است که ما یک گفتگوی صادقانه و سالم خواهیم داشت و شما نظر من را تغییر نمی دهید. اما بهترین چیز این است که من طرف شما را می بینم. در هر صورت، معتبر، مدنی و مثبت خواهد بود.
دوم این است که سه گام برای بهبود توانایی تأثیرگذاری به شما ارائه دهد و سپس آن را یک قدم جلوتر ببرید، جایی که شروع به یادگیری مربی شدن کنید. و اشتباه نکنید همه در زندگی خود به این نوع افراد نیاز دارند. من چندین و بسیار موفق ترین افرادی را که می شناسم آنها را نیز دارم. این مراحل به شما کمک می کند تا برای دیگرانی که می خواهید در زندگی خود مربی باشید.
3 مرحله
برای افشای، اینها مراحل ساخته شده برای این مقاله نیستند، این روند من است. البته سطح بالایی دارد، اما این روشی است که هنگام فکر کردن به نحوه تأثیرگذاری بر تصمیم او به نفع او، بحث با کسی را هدایت می کند. من الان خیلی سریع این کار را انجام می دهم که شبیه نفس کشیدن است، اما تقریباً همین کار را وقتی با شخصی به صورت زنده، در Discord/Slack صحبت می کنم، یا هنگام نوشتن مقاله انجام می دهم.
1. گوش کنید
این خیلی بدیهی به نظر میرسد، اما هر چند وقت یکبار وقتی کسی درمورد مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکند با شما در میان میگذارد، ما افکار خود را در کلمات او قرار میدهیم؟ ما تعصبات و ترجیحات خود را با نگرانی ها و سوالات آنها مخلوط می کنیم. و وقتی پاسخ میدهیم، علامت را از دست میدهیم یا بدتر از آن به قلمرو دستکاری وارد شدهایم، زیرا شروع به قضاوت در مورد آنها میکنیم.
اگر کسی از شما بخواهد بهترین روش برای مدلسازی تابع لامبدا با کد پایتون در DynamoDB چیست؟ با این حال، به جای گوش دادن، به این واقعیت می پردازیم که آنها از پایتون استفاده می کنند و سوال واقعی را نادیده می گیریم. ما اجازه میدهیم دیسک لایک ما برای پایتون، استدلال ما را مخفی کند و توانایی ما را برای کمک کردن محدود کند.
وقتی با کسی صحبت میکنید که به دنبال راهنمایی او هستید، بخشی از مغزتان را که به دنبال پاسخگویی است ببندید و واقعاً هم گوشها و هم وجدان خود را به سؤالات و نگرانیهای آن شخص باز کنید. حضور داشته باشید. خودت را جای اونها بگذار. هر کاری که باید انجام دهید تا در دسترس باشید. سپس وقتی آنها را می شنوید، در مورد مشکل یا سؤالاتی که فکر می کنید شنیده اید فکر کنید تا بتوانید تأیید کنید که درک شما درست است. واحد درک شما را آزمایش کند. اگر رنگ سبز بگیرید، خوب هستید که به جلو بروید. هنوز هم قرمز می شود، پس وقت آن است که اصلاح کنید و چند سوال روشن کننده بپرسید.
2. تجربیات خود را فیلتر کنید
قبل از اینکه این قسمت را حفاری کنم، می خواهم یک انحراف سریع انجام دهم. مربی بودن نیاز به تجربه دارد. تحت تأثیر قرار دادن یا هدایت کسی، اگر به نوعی از چیزی که در مورد آن توصیه می کنید گذرانده اید، سخت است. تصور کنید مشاوره شغلی مدیریت نرم افزار را از شخصی که یک مکانیک چیره دست است دریافت کنید. در حالی که برخی عناصر مشابه و انسانی وجود دارد که می توان از آنها استخراج کرد، اگر در تلاش برای رسیدن به سطح بعدی در نردبان حرفه ای فناوری خود هستید، ممکن است بهترین گزینه نباشد. با این حال، این بدان معنا نیست که شما نباید محتوا را تولید کنید. چگونه تجربه کسب می کنید؟ خب برو چیزایی رو تجربه کن هر کسی در چیزی تخصص دارد، بنابراین از جایی که دانش دارید شروع کنید و از آنجا رشد کنید.
اکنون با فرض اینکه تجربه فرو رفتن در سؤالاتی را دارید که از شما پرسیده می شود و سؤالات آنها را از طریق آزمایش واحد خود منعکس کرده اید، وقت آن است که مرتب سازی کنید. منظور من از این، این است که این سوال را به صورت ذهنی از طریق تجربیاتم به دنبال راه هایی برای ارتباط با موقعیت می گردم. به عنوان مثال، اگر کسی از من بپرسد که چگونه با همسالی که دائماً ایدههایش را کنار میگذارد رفتار کنم، به تمام موقعیتهایی که پشت سر گذاشتهام فکر میکنم. من به دنبال نتایج مثبت، نتایج منفی و نتایج خنثی هستم. همچنین برای درک بیشتر فردی که با آنها کار میکنند، سؤالات دقیقتری میپرسم. همه تجربه ها قابل اجرا نیستند، بنابراین مرتب سازی و اصلاح بیشتر اهمیت دارد.
اگر من در حال نوشتن مقاله ای در مورد یک فناوری هستم، همین موضوع صدق می کند. من به مشکلاتی که با آن حل کردهام و اینکه چگونه میتوانم آن مشکل را با مخاطبان گستردهتری مرتبط کنم که ممکن است چالشهای مشابهی داشته باشند، نگاه میکنم. من فیلتر و مرتبسازی را انجام میدهم تا محتوا را خاص کنم تا متناسب با موضوعی باشد که میخواهم به آن بپردازم. به اصطلاح این شخصیسازی به محتوا اجازه میدهد تا مستقیمتر با مردم صحبت کند تا فقط یک “سلام جهان”. اتفاقاً هیچ اشکالی ندارد، اما «سلام دنیاها» راهی برای مربی شدن نیست.
هیچ علم دقیقی برای این بخش از فرآیند وجود ندارد. و در نهایت با رشد شماست که ارزش شما به عنوان یک مربی در آن خواهد درخشید. بزرگترین نکاتی که میتوانم در حین یادگیری به شما بدهم این است.
- معتبر باشید، یعنی خودتان باشید
- صادق باشید. در اینجا غافل نشوید زیرا یک مربی در مورد شهرت است
- به یاد داشته باشید که شما هر دو انسان هستید و مقداری دلسوزی دارید. این یک کار بدون قضاوت است. ممکن است حقیقت واقعی از آن ناشی شود، اما هیچ قضاوتی وجود ندارد.
3. بله را دنبال کنید
من قبلاً در این مورد نوشته ام، اما معتقدم این سس راز برای تبدیل شدن به یک مربی است. یادگیری پیروی از بله های یک فرد. این مفهوم از این واقعیت ناشی میشود که افراد راحتتر به سمتی حرکت میکنند، زمانی که مسیری باشد که قبلاً قادر به حرکت به سمت آن هستند.
به عنوان مثال یک برنامه نویس جاوا اسکریپت را در نظر بگیرید که به دنبال استفاده حداکثری از برنامه خود است که در یک ظرف اجرا می شود اما از فشار کاربر رنج می برد. متوجه می شوید که بسیاری از عملیات ها می توانند به صورت ناهمزمان انجام شوند. هدایت توسعهدهنده به استفاده از SQS یا یک صف برای کمک به کاهش فشار وارده توسط کاربر بسیار آسانتر و همچنان سودمند خواهد بود. این مسیری است که به احتمال زیاد آنها مایل به سفر هستند. چه آنها ترجیح من را در SQS انتخاب کنند یا اگر تصمیم بگیرند مسیر ابزار دیگری را انتخاب کنند، هنوز در جهت کلی است. من “بله” آنها را دنبال می کنم.
با این حال، همان سناریو را در نظر بگیرید و اگر پاسخ من این است که زبان آهسته ای را انتخاب کرده اید، این باید در Golang کدگذاری شود و از کانال ها برای استفاده از مدل همزمانی Go استفاده کنید. این به دنبال “بله” آنها نیست. ممکن است در نقطهای به همان مکانیسم صف نیاز داشته باشید یا حتی اگر نه، هنوز کاملاً از جهتی که در حال حرکت هستند دور میشود.
این یک مثال ساده است اما همین مورد را می توان در مورد مردم نیز اعمال کرد. برای مثال.
شخصی ناامید به سراغ من می آید که وقتی با مشکلاتی به سراغشان می آید، رئیسش مدام مسئولیت را بر عهده می گیرد. آنها میخواهند کار درست را انجام دهند، اما میخواهند سهم بیشتری در نتیجه داشته باشند. اگر به آنها یاد بدهم که از بلههای رئیسشان پیروی کنند، این چیزی است که میتوانم پیشنهاد کنم.
اول، رئیس خود را درک کنید. آیا آنها یک فرد کنترل کننده، یک فرد دقیق، یک نماینده یا چیز دیگری هستند؟ با فرض اینکه آنها به داده نیاز دارند، سپس با 3 طرح خوب به سراغ رئیس خود بروید. سپس به آنها این امکان را بدهید که طرح مورد نظر خود را انتخاب کنند اما تمام تلاش خود را بکنید تا آنها را به سمت راه حلی که ترجیح می دهید راهنمایی کنید. همیشه کارساز نخواهد بود، اما اگر سه طرحی را ارائه کنید که با آنها خوب هستید، موفق شده اید رئیس خود را وادار کنید که “بله” خود را به چیزی که شما با آن “خوبید” دنبال کند. من آن را درک می کنم، به نظر می رسد دستکاری است، اما این واقعاً تأثیر متقابل سودمند است. با گذشت زمان، رئیس شما به جزئیات کمتر و کمتری در برنامه ریزی نیاز دارد و شروع به اعتماد به شما می کند. که در نهایت همان چیزی است که شما از من می خواهید. “چگونه با رئیسم اعتماد ایجاد کنم؟”
همه اینها را با هم به مرحله نهایی بکشید و از بله های آن شخص پیروی کنید که در حال راهنمایی هستید و احتمال موفقیت آن شخص در هر چیزی که به شما می آید بیشتر خواهد بود. شما می خواهید مردم در مسیرهایی حرکت کنند که با آن احساس راحتی کنند. مواقعی وجود دارد که شما باید آنها را وادار کنید تا به شکلی متفاوت حرکت کنند، اما حتی در آن زمان، باید مراحل کوچک و قابل اندازه گیری را پیدا کنید که آنها با آنها موافق باشند تا بتوانند نتیجه خود را بدست آورند.
زیرا در نهایت شما آنجا هستید تا به شخص کمک کنید تا به جایی که میخواهد برسد، نه جایی که شما میخواهید.
افکاری در مورد صنعت
صنعت فناوری مملو از دستکاریکنندگان است. من فکر می کنم برخی حتی متوجه نمی شوند که این کار را انجام می دهند و برخی دیگر، شاید به دلایل مختلف. به همین دلیل است که فکر میکنم گاهی اوقات وقتی صحبت از نحوه پایان فناوری در سازمانها میشود، همه چیز وارونه است. فروش در فناوری با سایر صنایع متفاوت است. اغلب از طریق مهندسان فروخته می شود. مردم مهندسان را متقاعد می کنند که ابزار یا روش آنها همه مشکلات آنها را حل می کند و آن مهندسان روسای خود را متقاعد می کنند که چک ها را امضا کنند. این به این واقعیت برمی گردد که ایجاد کننده محتوا و تأثیرگذار بودن چیزی است که من عمیقاً به آن اهمیت می دهم. و به همین دلیل است که فکر میکنم نقش مربی جایی است که بیشتر از تأثیرگذاری صرفاً دوست دارم در آن زندگی کنم.
اگر بخواهم دستکاری و تمایز خود را یک قدم جلوتر ببرم. مربی بودن در فناوری مربوط به استفاده از نفوذ است، اما از طریق دریچه شخص یا افرادی که به دنبال تأثیرگذاری بر آنها هستید. این فشار دادن به یک چیز نیست، بلکه استفاده از تجربیات من برای کمک به ارائه بهترین توصیه برای نیازهای مخاطب است.
این نسل از فناوران بیش از هر زمان دیگری به این نوع افراد نیاز دارند زیرا سرعت اطلاعات سریعتر از همیشه است. پیمایش آن داده ها کار دشواری است. دانستن اینکه سیگنال چیست و نویز چیست نیاز به تجربه دارد. و داشتن راهنما در این مسیر می تواند ارزشمند باشد. تصور کنید که بدون شرپا به قله اورست رسیده اید. این یک تشبیه شدید است و تقریباً تهدید کننده زندگی نیست، اما نکته اینجاست که شکست در کمین است و تجربه شانس موفقیت را افزایش می دهد.
بسته بندی
اخیراً خیلی به این مراحل فکر می کنم. من پستهای زیادی را در شبکههای اجتماعی از فنآوران جدیدتر دیدهام که بین سر و صدای بوت کمپها و علوم کامپیوتر در حال پینگپنگ هستند. از هوش مصنوعی برای پیشرفت استفاده کنید وگرنه هرگز موفق نخواهید شد. اگر میخواهید یک توسعهدهنده فول استک واقعی باشید، فقط در جاوا اسکریپت کد کنید. به ابر متکی نباشید، فقط از لینوکس بدون فلز استفاده کنید و خودتان را بسازید. سر و صدای بسیار زیاد و در حالی که من فکر می کنم برخی از آن ها با نیت خوب است، بسیاری از آن ها مفید نیستند. و در بدترین حالت مخرب است.
هدف من به عنوان یک نویسنده ارائه مثبت و امید به سفر فناوری شما است. من نظراتی دارم بسیاری از آنها. من یک طرفدار متن باز هستم که AWS را نیز دوست دارم و عاشق زبان های کامپایل شده و سیستم های رویداد محور هستم. اما این بدان معنا نیست که من نمی توانم به شما در ساخت یکپارچه، منبع بسته و در محل کمک کنم. عشق من مردم و تکنولوژی است. من سعی می کنم زیاد به “گرمی” روز وابسته نشوم، اما وقتی این کار را می کنم، صاحب آن هستم. Rust دوباره وارد مقاله شده است.
آخرین توصیه من یک شرط غیر کاربردی برای مربی بودن است.
اصول اولیه را بیاموزید. علم را بیاموزید. هنگامی که آنها را در اختیار دارید، میتوانید تصمیمگیری آگاهانه در مورد اینکه چگونه چیزهای جدید فعلی در آن جزئیات قرار میگیرند، بگیرید. و سپس اصول اولیه را با طعم مدرن مخلوط کنید. نرم افزار یک ورزش گروهی است و باید با افراد انجام شود. بنابراین یاد بگیرید که اصول اولیه را دوست داشته باشید، اما همیشه به یاد داشته باشید، مردم هستند که تفاوت را ایجاد می کنند. و در نهایت، هنگام کار با افراد، به کارگیری سه مرحله فوق، شما را در مسیریابی شغلی موثرتر می کند.
با تشکر از خواندن و ساختن شاد!