Resident Evil 6 هرگز خوب نبود پس چرا از آن دفاع می کنیم؟

آیا می دانستید که لوگوی Resident Evil 6 شبیه یک زرافه است که در حال مکیده شدن است؟ این تنها تصویری است که سرم می تواند هر زمان که آن را می بینم به ذهنم خطور کند. اوه بله، و خود بازی به همان اندازه بد است. من در مورد نوع فوق العاده بدبوی زباله های داغ صحبت می کنم. هیچ چیز قابل جبرانی در مورد این فاجعه وجود ندارد.
در چند هفته گذشته اختلالی را در گفتمان احساس کردم. اکنون کمتر از دو هفته دیگر به بازسازی Resident Evil 4 باقی مانده است و طرفداران در دموی ستارهای اره برقی غرق میشوند تا دقیقاً نحوه عملکرد سیستم مبارزه و تجربه کامل را یاد بگیرند. این شگفتانگیز است که چگونه با حرکات ظریفتر، بازی با اسلحه سنگینتر و مکانیکی که به لئون اجازه میدهد حتی در ترسناکترین موقعیتها با دشمنان مقابله کند، نسبت به نسخه اصلی بهبود مییابد. با این حال، برخی احمقها (برای مودب بودن) ادعا میکنند که این بازی آنها را به یاد Resident Evil 6 میاندازد، و اینکه این واقعاً چیز خوبی است.
اگر قبل از دویدن با صورت به دیواری آجری، چشمانم را به شدت به هم دوخته باشم، میتوانم ببینم این مردم از کجا میآیند، اما تا یک میلیون سال دیگر جرأت نمیکنم چنین حماقتهایی را تایید کنم. قلب بیچاره من هنوز هیجانی را که قبل از انتشار بازی احساس میکردم، به یاد میآورد، و اینکه چگونه قرار بود بازی بزرگتر، بهتر و انفجاریتر از هر چیزی که این سری تا به حال با آن مقابله کرده بود، باشد. با این حال، من هم نوجوانی بودم که هیچ مفهومی از تفاوتهای ظریف نداشتم، و نمیدانستم که چگونه Resident Evil در این نسل گذشته تلاش کرده و نتوانسته است اکشن پرآدرنالین بلاکباسترهای غربی را به تصویر بکشد، حتی اگر به معنای حرامکردن تصویر خودش باشد. هواداران نیز آن را احساس کردند و ماه ها با خود چانه زنی کردند که وجود دارد چیزی در این بازی متورم می توانستیم ادامه دهیم. کمپین لئون بود باشه، در حالی که همه چیز را باید در کوره انداخت.
در دهه گذشته با بیتفاوتی به آن نگریسته میشود و اغلب به عنوان نقطهای که کپکام متوجه اشتباه راههای خود شد و شروع به اصلاح کشتی کرد، یاد میشد. سپس ریمسترها، بازسازیها، ریبوتهای نرم، دنبالهها و تجسمهای مجدد جسورانهای آمدند که نگرش کمپینگ خود را حفظ میکنند در حالی که یک بار دیگر با لذت وحشت بقا معاشقه میکنند. Village و Resi 3 در نهایت شاهد بازگشت به سمت اکشن خواهند بود، با این حال همیشه تشخیص آنچه مهم است وجود داشت – شخصیتهای آشنا، فضای پرتنش، و شخصیتی متین که دقیقاً میدانست تا کجا میتواند پیش برود.
Resident Evil 6 شخصیت ها را داشت و اساساً هیچ چیز دیگری نداشت. این خود را خیلی جدی گرفت، و در سراسر جهان با کمپین های متعددی که قصد حذف هر و همه احساسات وحشت را داشتند، گسترش یافت. قطعات بیشماری به خوبی مشخص میکرد که ریسکها چقدر بالاست و دقیقاً برای چه چیزی میجنگیدیم، هرچند که زمینه آنقدر کسلکننده و بیجان باقی ماند که ما به سختی مراقب آن بودیم. با این حال، وقتی صحبت از Resident Evil 4 به میان میآید، به نظر میرسد که عدهای از این که از کتاب بازی 6 استفاده میکند، هیجانزده هستند. مسئله این است که من مطمئن نیستم که این کار را انجام دهد.
شما اسلحه ها را به سمت دشمنان می گیرید و به آنها شلیک می کنید، و حرکت لئون بسیار زیباتر از بازی های قبلی است، اما Resident Evil 4 وزن قابل توجهی به هر اکشن فردی می دهد که بدبوی 2012 انجام نداد. صرف نظر از اینکه از چه سلاح گرمی استفاده میکردید، تک تک سلاحهایی که استفاده میکردیم شبیه یک تپانچه آب بود. همه دشمنان اسفنجهای گلولهای با حداقل عکسالعمل بودند، بنابراین رویاروییهای جنگی بیشماری وجود داشت که شامل انباشتن دهها گلوله در بین دشمنان استاندارد بود، به امید بیهوده که آنها در نهایت کشته شوند، بنابراین میتوانید به آتشسوزی خسته بعدی بروید.
مهمات و گیاهان دارویی با وجود اتکای مداوم به اکشن کمبود داشتند، تقریباً مانند بازی متقاعد شده بود که با وجود هویتش همچنان به وحشت وفادار می ماند. سازگاری هم با آن وجود نداشت. قرار بود کمپین لئون ترسناک باشد، عمل کریس، شری ترکیبی از این دو است، و فکر میکنم آدا مخفیانه است؟ سعی کرد همه را جذب کند و متأسفانه در این روند هیچ کس راضی نبود. اکنون بیش از یک دهه است که سنگرهای متوسط بوده است، پس چرا دقیقاً به دلیل تأثیرگذاری ظاهراً بر یک تجربه بسیار بهتر، آن را ستایش می کنیم؟ هر زمان که Resident Evil 6 را مجدداً مرور میکنم، همیشه آرزو میکنم که ای کاش ورودیهای قدیمیتر این مجموعه را بازی میکردم، میدانستم که در هر بخش چقدر بدتر است و استقامت لازم برای تکمیل تنها یک کمپین، چه رسد به هر چهار مورد خونین. خوب نیست
بازسازی Resident Evil 4 بیشتر از نسخه اولیه خود از Resident Evil 6 الهام نمی گیرد و به کارهایی که به خوبی انجام داده و عناصر مدرنیزه ای را می بیند که برای سال ها در مرز باستانی قرار گرفته اند. لئون اکنون می تواند در حالی که سلاح خود را هدف قرار می دهد حرکت کند، خمیده شود تا دشمنان را به صورت مخفیانه بکشد، و حملات را به روش هایی که فیض لازم برای زنده ماندن در شهری پر از آلوده شده را تقویت کند، متوقف کند. هر مکانیک دیگری را تغذیه میکند و ترکیبی باورنکردنی از ایدههای گیمپلی ایجاد میکند که در آن هیچ یک زائد به نظر نمیرسند. هیبوی نمادین اکنون بسیار سریعتر روی پا میشود و نسبت به هر موقعیتی واکنشپذیرتر است، اما این به خاطر Resident Evil 6 نیست، بلکه به لطف ژانر بهطور کلی بر روی طرحی است که کپکام دو دهه پیش پیشگام بود.
من نمی گویم که لذت بردن از Resident Evil 6 ممنوع است، زیرا انبوه زباله ها جذابیت های خود را دارد، مهم نیست که چقدر عمیق باید برای یافتن آنها حفاری کرد، اما هرگز یک کلاسیک مخفی نبوده است که به طور ناعادلانه توسط توده هایی که منتظر یک ثانیه هستند، مورد تمسخر قرار گیرد. شانس شکوه این محصول غرور است که شاهد بود کپکام ناامیدانه در حال تلاش برای رقصیدن با پسران بزرگ در میان یک منظره پرفروش بود که در آن زمان مرز اشباع بود. ایدههای جدید بیشماری دارد اما حتی یک ایده خوب وجود ندارد، به این امید که به جای محتوا، ما را با حجم زیادی از محتوا مجذوب خود کند.