چرا هیچ کس به من نگفت که عصر اژدها: ریشه ها این غم انگیز بود؟

Summarize this content to 400 words in Persian Lang
همانطور که به خودم قول داده بودم، برای اولین بار تمام بازیهای Dragon Age را طی کردهام تا بتوانم به اندازه کافی برای انتشار Dragon Age: The Veilguard آماده باشم. پیشرفت تا کنون کند بوده است، زیرا مجبور شدم آن را بین بازیهایی که در حال بررسی آنها هستم فشرده کنم و سعی کنم حداقل هفتهای چند بار خانهام را ترک کنم، اما بالاخره به پایان Dragon Age: Origins نزدیک میشوم.
به طور خاص، من در نبرد نهایی در Denerim، در دروازه های شهر هستم. ریوردان به من گفت که باید حزبم را انتخاب کنم و به من این امکان را داد که دو ژنرال را بکشم. با توجه به چیزهایی که جمع کرده ام، هنوز کمی مانده به رفتن، اما خیلی نزدیکم. اما من یک سوال دارم: چرا کسی به من نگفت که چقدر لعنتی؟ تاریک آخرین بیت این بازی است؟
من از این بازی یا هر چیز دیگری انتظار جشن عشق را نداشتم – می دانم که سریال به طور کلی بسیار تاریک است و اگر تصمیمات خاصی بگیرید ممکن است اتفاقات وحشتناکی رخ دهد. اما در یک مفهوم گسترده تر، من انتظار نداشتم که ساعات پایانی این بازی مانند آن تاریک شود. من گمان می کنم که بیگانگی الف دنریم برای مدت بسیار طولانی با من خواهد ماند.
از آنجایی که من یک Elven Circle Mage را بازی کردم، برای اولین بار بیگانه را در هنگام جمع آوری اطلاعات در Loghain قبل از Landsmeet دیدم. من واقعا نمی دانستم بیگانه چیست، بنابراین با وحشت متوجه شدم که این محله ای پر از رنج و فقر است، راهی برای جدا کردن الف ها از بقیه دنریم. گداها بارها و بارها از من پول می خواستند، و حتی وقتی می دانستم که از محبت من سوء استفاده می کنند، ترجیح دادم کیف پولم را باز کنم – فقط با نگاه کردن به وضعیت بیگانگی، شکی وجود نداشت که آنها به پول بیشتر نیاز دارند. از من
چیزهای طاعون قبلاً ناامید کننده بودند – دیدن تصاویری از بیماری های دسته جمعی و عدم تشابه با بیماری همه گیر واقعی که همین سال ها پیش تعداد زیادی را به قتل رساند دشوار است. دیدن مردمی که در خیابان رنج میبرند با آگاهی از آمدن هیچ کمکی دردناک بود. داستان بردهداری بدتر بود – دنبال کردن سرنخها و کشف اینکه لوگان الفها را میدزد و آنها را میفروخت تا هزینههای جنگش را تأمین کند، باعث شد من از شر محض این همه احساس دفع فیزیکی کنم. من از شنیده ها می دانستم که عصر اژدها به صراحت در مورد بی رحمی تبعیض صحبت می کند، اما هرگز انتظار نداشتم که آن را کاملاً احشایی احساس کند.
اما بدترین قسمت آن یتیم خانه بود. یک معبد کور به نام سر اتو از من خواست که به دنبال نشانه هایی از حضور شیطانی در یتیم خانه بگردم، که مرا به یک یتیم خانه قدیمی و جن زده پر از سایه ها و شیاطین هدایت کرد. همه جا اجساد سوخته دیده می شود، نشانه هایی از یک اقدام خشونت آمیز وحشتناک و بی رحمانه. ارواح در سالن ها می دوند و ابیات وحشتناکی می خوانند و می خندند. فریاد زنان و کودکان در محوطه طنین انداز می شود. اینجاست که در جریان شورش الف ها قتل عام اتفاق افتاد و بی گناهان بی شماری کشته شدند. شر اثر خود را به جا می گذارد.
مربوط آیا فقدان یک Canon واحد Dragon Age پایدار است؟ به طور واقع بینانه، قبل از اینکه همه چیز از بین برود، در عصر اژدها چند قانون منفرد می توانند وجود داشته باشند؟
سپس در لندزمیت، آلیستر را مجبور کردم که لوگان را جلوی دخترش اعدام کند، و تماشای اشک او در کنار جسد مردهاش، احساس ترس و وحشتی در من ایجاد کرد که من کار بسیار اشتباهی انجام دادهام. و با این حال، موارد بیشتری وجود داشت. قبل از نبرد، من باید آلیستر را متقاعد می کردم که با موریگان بخوابد، کاری که او به وضوح نمی خواست انجام دهد، تاریکی دیگری به خودی خود.
بعد از آن، خشونت بیشتر، خون بیشتر است. به نظر می رسد لحظه ای که وارد بیگانه شدم، بازی ناگهان به وحشت تبدیل شد، و من را با ظلم و ظلم بمباران کرد، و باعث شد در آخرین ساعات بازی احساس غواصی عمیقی داشته باشید که چقدر می تواند برای افرادی که سعی در انجام آن دارند اتفاق بیفتد. تمام تلاش خود را انجام دهند
این بازی در کاری که میخواهد انجام دهد بسیار مؤثر است، اما کاش میدانستم که وارد این بازی میشدم که اینقدر شکمم را به هم میریزد. آیا کسی می تواند حداقل به من بگوید که آیا همه بازی ها من را اینقدر ناراحت می کنند؟
عصر اژدها: ریشه ها در BioWare's Dragon Age: Origins، پادشاهی Ferelden در اعماق یورش توسط Darkspawn خشن قرار دارد. شما باید به نگهبانان خاکستری، یک نظم باستانی بپیوندید و به پایان دادن به تهاجم کمک کنید.
همانطور که به خودم قول داده بودم، برای اولین بار تمام بازیهای Dragon Age را طی کردهام تا بتوانم به اندازه کافی برای انتشار Dragon Age: The Veilguard آماده باشم. پیشرفت تا کنون کند بوده است، زیرا مجبور شدم آن را بین بازیهایی که در حال بررسی آنها هستم فشرده کنم و سعی کنم حداقل هفتهای چند بار خانهام را ترک کنم، اما بالاخره به پایان Dragon Age: Origins نزدیک میشوم.
به طور خاص، من در نبرد نهایی در Denerim، در دروازه های شهر هستم. ریوردان به من گفت که باید حزبم را انتخاب کنم و به من این امکان را داد که دو ژنرال را بکشم. با توجه به چیزهایی که جمع کرده ام، هنوز کمی مانده به رفتن، اما خیلی نزدیکم. اما من یک سوال دارم: چرا کسی به من نگفت که چقدر لعنتی؟ تاریک آخرین بیت این بازی است؟
من از این بازی یا هر چیز دیگری انتظار جشن عشق را نداشتم – می دانم که سریال به طور کلی بسیار تاریک است و اگر تصمیمات خاصی بگیرید ممکن است اتفاقات وحشتناکی رخ دهد. اما در یک مفهوم گسترده تر، من انتظار نداشتم که ساعات پایانی این بازی مانند آن تاریک شود. من گمان می کنم که بیگانگی الف دنریم برای مدت بسیار طولانی با من خواهد ماند.
از آنجایی که من یک Elven Circle Mage را بازی کردم، برای اولین بار بیگانه را در هنگام جمع آوری اطلاعات در Loghain قبل از Landsmeet دیدم. من واقعا نمی دانستم بیگانه چیست، بنابراین با وحشت متوجه شدم که این محله ای پر از رنج و فقر است، راهی برای جدا کردن الف ها از بقیه دنریم. گداها بارها و بارها از من پول می خواستند، و حتی وقتی می دانستم که از محبت من سوء استفاده می کنند، ترجیح دادم کیف پولم را باز کنم – فقط با نگاه کردن به وضعیت بیگانگی، شکی وجود نداشت که آنها به پول بیشتر نیاز دارند. از من
چیزهای طاعون قبلاً ناامید کننده بودند – دیدن تصاویری از بیماری های دسته جمعی و عدم تشابه با بیماری همه گیر واقعی که همین سال ها پیش تعداد زیادی را به قتل رساند دشوار است. دیدن مردمی که در خیابان رنج میبرند با آگاهی از آمدن هیچ کمکی دردناک بود. داستان بردهداری بدتر بود – دنبال کردن سرنخها و کشف اینکه لوگان الفها را میدزد و آنها را میفروخت تا هزینههای جنگش را تأمین کند، باعث شد من از شر محض این همه احساس دفع فیزیکی کنم. من از شنیده ها می دانستم که عصر اژدها به صراحت در مورد بی رحمی تبعیض صحبت می کند، اما هرگز انتظار نداشتم که آن را کاملاً احشایی احساس کند.
اما بدترین قسمت آن یتیم خانه بود. یک معبد کور به نام سر اتو از من خواست که به دنبال نشانه هایی از حضور شیطانی در یتیم خانه بگردم، که مرا به یک یتیم خانه قدیمی و جن زده پر از سایه ها و شیاطین هدایت کرد. همه جا اجساد سوخته دیده می شود، نشانه هایی از یک اقدام خشونت آمیز وحشتناک و بی رحمانه. ارواح در سالن ها می دوند و ابیات وحشتناکی می خوانند و می خندند. فریاد زنان و کودکان در محوطه طنین انداز می شود. اینجاست که در جریان شورش الف ها قتل عام اتفاق افتاد و بی گناهان بی شماری کشته شدند. شر اثر خود را به جا می گذارد.

مربوط
سپس در لندزمیت، آلیستر را مجبور کردم که لوگان را جلوی دخترش اعدام کند، و تماشای اشک او در کنار جسد مردهاش، احساس ترس و وحشتی در من ایجاد کرد که من کار بسیار اشتباهی انجام دادهام. و با این حال، موارد بیشتری وجود داشت. قبل از نبرد، من باید آلیستر را متقاعد می کردم که با موریگان بخوابد، کاری که او به وضوح نمی خواست انجام دهد، تاریکی دیگری به خودی خود.
بعد از آن، خشونت بیشتر، خون بیشتر است. به نظر می رسد لحظه ای که وارد بیگانه شدم، بازی ناگهان به وحشت تبدیل شد، و من را با ظلم و ظلم بمباران کرد، و باعث شد در آخرین ساعات بازی احساس غواصی عمیقی داشته باشید که چقدر می تواند برای افرادی که سعی در انجام آن دارند اتفاق بیفتد. تمام تلاش خود را انجام دهند
این بازی در کاری که میخواهد انجام دهد بسیار مؤثر است، اما کاش میدانستم که وارد این بازی میشدم که اینقدر شکمم را به هم میریزد. آیا کسی می تواند حداقل به من بگوید که آیا همه بازی ها من را اینقدر ناراحت می کنند؟
عصر اژدها: ریشه ها
در BioWare's Dragon Age: Origins، پادشاهی Ferelden در اعماق یورش توسط Darkspawn خشن قرار دارد. شما باید به نگهبانان خاکستری، یک نظم باستانی بپیوندید و به پایان دادن به تهاجم کمک کنید.