فاصله نزدیکتر به نوعی شبیه سیمز است، اما کاملاً دلخراش است
Summarize this content to 400 words in Persian Lang
نکات برجسته
Closer the Distance داستانی عمیقاً احساسی با شخصیتهای شگفتانگیز انسانی و روایتی پیچیده و به هم پیوسته ارائه میدهد که حول روابط شخصیتها با یکدیگر حلقه میزند.
گیم پلی الهام گرفته از سیمز به شما امکان می دهد چندین شخصیت را کنترل کنید و نیازها و ارزش های شخصی آنها را با تمایل آنها برای کمک به افراد اطراف خود متعادل کنید. به همان اندازه که غم انگیز است سرگرم کننده است.
لطفاً اجازه ندهید این بازی از بین برود – از نظر احساسی بسیار تأثیرگذار است، جنبه شبیه سازی بسیار جذاب است و نوشتن و صداگذاری عالی است.
گیمر ویدیوی روز
برای ادامه با محتوا، پیمایش کنید
من بازی کردم مقدار زیادی نمایشهای Steam Next Fest در آخر هفته، و در حالی که من نمیتوانستم فهرست بیش از حد جاهطلبانهام از نزدیک به 30 بازی را که میخواستم امتحان کنم کار کنم، تا حدی به این دلیل بود که آنهایی که بازی کردم توجه من را جلب کردند و از رها کردنشان خودداری کردند. Closer the Distance، جدیدترین بازی استودیو Osmotic (که او اورول را نیز ساخته است) یکی از این بازی ها بود.
انتظار نداشتم Closer the Distance به این سرعت و اینقدر کامل وارد من شود، به همین دلیل است که وقتی نسخه ی نمایشی را تا نیمه راه دوباره شروع کردم به جای پایان دادن به آن، حتی خودم را شگفت زده کردم. اما اجازه دهید از ابتدا شروع کنم: صورتحساب Closer the Distance خود را بهعنوان «یک سیمکارت برشی از زندگی که داستانی عمیقاً احساسی درباره روابط بین خانواده و دوستان در مواجهه با تراژدی را روایت میکند» معرفی میکند. آن فاجعه در دقایق ابتدایی بازی اتفاق میافتد و حادثه تحریککننده بقیه اتفاقات است، بنابراین من آن را اسپویل خواهم کرد.
بازی با یک صحنه طولانی آغاز می شود، جایی که کنی نوجوان متوجه می شود که خواهرش، آنجلا، در یک تصادف غم انگیز جان خود را از دست داده است. با کنترل شخصیت او، به اتاق آنجلا می روید، طوری با او صحبت می کنید که گویی او در اطراف است، و معلوم می شود که او هست. او از آن سوی قبر با شما صحبت می کند. همانطور که بازی باز می شود، می توانید با هرکسی که در شهر کوچک شما زندگی می کند، که هر کدام خواسته ها، نیازها و امیدهای خود را دارند، تعامل داشته باشید.
اینجا جایی است که گیم پلی الهام گرفته از سیمز وارد می شود. Closer the Distance دنیای خود را با گرافیک های کم پلی زرق و برق دار ارائه می کند که کل شهر را در زمان واقعی ارائه می دهد. شما می توانید هر اتاقی را در هر خانه ببینید، و هر فردی چه می کند. برای شروع، میتوانید کونی را وادار کنید تا از هر فردی که میشناسد حمایت کند، زیرا آنجلا میگوید که آنها به کمک نیاز دارند. با کلیک بر روی آن هدف در نوار کناری، جهان در یک نقشه بزرگنمایی میشود و هر فردی که هنوز با او صحبت نکردهاید برجسته میشود.
انتخاب یکی از آن افراد ممکن است تعدادی گزینه در اختیار شما قرار دهد، که به شما امکان می دهد عمل مورد نیاز خود را انجام دهید یا شاید در مورد چیز دیگری از آنها بپرسید. کونی سفر خواهد کرد و صحنه کوتاهی از مکالمه آنها پخش خواهد شد. میتوانید بمانید و تماشا کنید، سرعت آن را افزایش دهید، یا کلیک کنید تا ببینید شخصیتهای دیگر چه میکنند. همه این صحنه ها به خوبی نوشته شده اند، و حتی بهتر، صداگذاری کامل با اجراهای چشمگیر دارند، که هر کدام به طرز شگفت انگیزی منحصر به فرد و کاملا واقعی هستند. بدیهی است که توصیه می کنم هر صحنه ای را که برای شما برجسته شده است تماشا کنید.
همچنین خواهید دید که NPC ها با یکدیگر گفتگو می کنند و زندگی درونی آنها را غنی تر می کند.
این هدف اولیه شما را با مردم شهر و افرادی که برای آنجلا بودند آشنا می کند. همه آنها به گونه ای دیگر برای او عزاداری می کنند و نحوه سوگواری آنها بر اطرافیان آنها تأثیر می گذارد. این بازی بهطور تکاندهندهای پیچیده است، روابط عمیق و پیچیدهای را بین هر شخصیت ایجاد میکند، تاریخها و شکایات طولانیمدت را بین همه افراد در این شهر کوچک ترسیم میکند.
با گذشت زمان، شما شروع به کنترل شخصیت های بیشتری نسبت به Conny می کنید. در دمو، من ابتدا کنترل Galya را به دست آوردم، که به نوبه خود نشان داد که هر شخصیت چقدر متفاوت طراحی شده است. هر شخصیت نیازهای متفاوتی دارد – همه آنها نیاز به خوردن و خوابیدن دارند، بله، اما کونی همچنین به روال و تنهایی نیاز دارد، که او با دوختن و نوشتن در دفتر خاطراتش آن را برآورده می کند.
دکتر گالیا نیز به نوبه خود میل شدیدی به سالم ماندن دارد (به همین دلیل است که به دویدن صبحگاهی و غذای سالم برای خوردن نیاز دارد) و برای تلاش، وفاداری و انعطاف پذیری در خود ارزش قائل است. این بدان معناست که او هنگام غمگینی به درون خود نمی چرخد، بلکه اصرار دارد که در انجام کارهای خانه به خانواده عزادار کمک کند. او لباسهایشان را میشوید، تاج گل تشییع جنازه را درست میکند، و مطمئن میشود که هیچکس به تنهایی آن را نمیرود.
بازی گالیا بازی را پیچیده می کند، که تا آن زمان بسیار ساده بود. اکنون، همانطور که دو شخصیت مختلف را کنترل می کنید و نیازهای آنها را تضمین می کنید، همچنین باید چندین کار را متعادل کنید و به دور نقشه بپرید تا مطمئن شوید که کاری که باید انجام شود انجام می شود.
این همان جایی است که انتخاب ها مطرح می شوند – گالیا چه چیزی را در اولویت قرار می دهد؟ آیا او نیازهای خود را برای کمک به اطرافیانش قربانی خواهد کرد؟ آیا او راه آسان و کم وقتگیر را برای برون رفت از کارها انتخاب میکند یا از راه خود برای انجام هر کاری به بهترین شکل ممکن تلاش میکند؟ اینجا بود که بازی خود را مجدداً راه اندازی کردم: انتخابی را انجام دادم که قصد نداشتم و بلافاصله از آن پشیمان شدم، بنابراین یک فایل ذخیره جدید راه اندازی کردم. هر انتخابی که می کنید به نظر مهم می رسد، زیرا شخصیت ها چنین احساسی دارند انسان.
شما همچنین می توانید آخرین شخصیت، دوست آنجلا Zek را باز کنید، که انتخاب های مهم خود را در آرک خود دارد. مطمئن نیستم که در کل بازی کنترل چند شخصیت را در نهایت خواهید داشت و این انتخابها چقدر روی اتفاقات داستان تأثیر میگذارند، اما به نظرم این ایده که بتوانم همه این مردم شهر را به سمت یک زندگی بهتر هدایت کنم، بسیار جذاب است. از بین تمام دموهایی که در جریان استیم نکست فست امتحان کردم، این یکی است که طولانیترین زمان را در مورد آن فکر میکردم، و بیشترین زمان را در آن گذراندم. لطفاً در فاصله نزدیکتر نخوابید.
مربوط استودیوهای بزرگ سونی باید به پلتفرمهای طلسم خود بازگردند Astro Bot عالی به نظر می رسد، اما چرا برخی از طلسم های خفته سونی را نیز بازگردانید؟
نکات برجسته
- Closer the Distance داستانی عمیقاً احساسی با شخصیتهای شگفتانگیز انسانی و روایتی پیچیده و به هم پیوسته ارائه میدهد که حول روابط شخصیتها با یکدیگر حلقه میزند.
- گیم پلی الهام گرفته از سیمز به شما امکان می دهد چندین شخصیت را کنترل کنید و نیازها و ارزش های شخصی آنها را با تمایل آنها برای کمک به افراد اطراف خود متعادل کنید. به همان اندازه که غم انگیز است سرگرم کننده است.
- لطفاً اجازه ندهید این بازی از بین برود – از نظر احساسی بسیار تأثیرگذار است، جنبه شبیه سازی بسیار جذاب است و نوشتن و صداگذاری عالی است.
من بازی کردم مقدار زیادی نمایشهای Steam Next Fest در آخر هفته، و در حالی که من نمیتوانستم فهرست بیش از حد جاهطلبانهام از نزدیک به 30 بازی را که میخواستم امتحان کنم کار کنم، تا حدی به این دلیل بود که آنهایی که بازی کردم توجه من را جلب کردند و از رها کردنشان خودداری کردند. Closer the Distance، جدیدترین بازی استودیو Osmotic (که او اورول را نیز ساخته است) یکی از این بازی ها بود.
انتظار نداشتم Closer the Distance به این سرعت و اینقدر کامل وارد من شود، به همین دلیل است که وقتی نسخه ی نمایشی را تا نیمه راه دوباره شروع کردم به جای پایان دادن به آن، حتی خودم را شگفت زده کردم. اما اجازه دهید از ابتدا شروع کنم: صورتحساب Closer the Distance خود را بهعنوان «یک سیمکارت برشی از زندگی که داستانی عمیقاً احساسی درباره روابط بین خانواده و دوستان در مواجهه با تراژدی را روایت میکند» معرفی میکند. آن فاجعه در دقایق ابتدایی بازی اتفاق میافتد و حادثه تحریککننده بقیه اتفاقات است، بنابراین من آن را اسپویل خواهم کرد.
بازی با یک صحنه طولانی آغاز می شود، جایی که کنی نوجوان متوجه می شود که خواهرش، آنجلا، در یک تصادف غم انگیز جان خود را از دست داده است. با کنترل شخصیت او، به اتاق آنجلا می روید، طوری با او صحبت می کنید که گویی او در اطراف است، و معلوم می شود که او هست. او از آن سوی قبر با شما صحبت می کند. همانطور که بازی باز می شود، می توانید با هرکسی که در شهر کوچک شما زندگی می کند، که هر کدام خواسته ها، نیازها و امیدهای خود را دارند، تعامل داشته باشید.
اینجا جایی است که گیم پلی الهام گرفته از سیمز وارد می شود. Closer the Distance دنیای خود را با گرافیک های کم پلی زرق و برق دار ارائه می کند که کل شهر را در زمان واقعی ارائه می دهد. شما می توانید هر اتاقی را در هر خانه ببینید، و هر فردی چه می کند. برای شروع، میتوانید کونی را وادار کنید تا از هر فردی که میشناسد حمایت کند، زیرا آنجلا میگوید که آنها به کمک نیاز دارند. با کلیک بر روی آن هدف در نوار کناری، جهان در یک نقشه بزرگنمایی میشود و هر فردی که هنوز با او صحبت نکردهاید برجسته میشود.
انتخاب یکی از آن افراد ممکن است تعدادی گزینه در اختیار شما قرار دهد، که به شما امکان می دهد عمل مورد نیاز خود را انجام دهید یا شاید در مورد چیز دیگری از آنها بپرسید. کونی سفر خواهد کرد و صحنه کوتاهی از مکالمه آنها پخش خواهد شد. میتوانید بمانید و تماشا کنید، سرعت آن را افزایش دهید، یا کلیک کنید تا ببینید شخصیتهای دیگر چه میکنند. همه این صحنه ها به خوبی نوشته شده اند، و حتی بهتر، صداگذاری کامل با اجراهای چشمگیر دارند، که هر کدام به طرز شگفت انگیزی منحصر به فرد و کاملا واقعی هستند. بدیهی است که توصیه می کنم هر صحنه ای را که برای شما برجسته شده است تماشا کنید.
همچنین خواهید دید که NPC ها با یکدیگر گفتگو می کنند و زندگی درونی آنها را غنی تر می کند.
این هدف اولیه شما را با مردم شهر و افرادی که برای آنجلا بودند آشنا می کند. همه آنها به گونه ای دیگر برای او عزاداری می کنند و نحوه سوگواری آنها بر اطرافیان آنها تأثیر می گذارد. این بازی بهطور تکاندهندهای پیچیده است، روابط عمیق و پیچیدهای را بین هر شخصیت ایجاد میکند، تاریخها و شکایات طولانیمدت را بین همه افراد در این شهر کوچک ترسیم میکند.
با گذشت زمان، شما شروع به کنترل شخصیت های بیشتری نسبت به Conny می کنید. در دمو، من ابتدا کنترل Galya را به دست آوردم، که به نوبه خود نشان داد که هر شخصیت چقدر متفاوت طراحی شده است. هر شخصیت نیازهای متفاوتی دارد – همه آنها نیاز به خوردن و خوابیدن دارند، بله، اما کونی همچنین به روال و تنهایی نیاز دارد، که او با دوختن و نوشتن در دفتر خاطراتش آن را برآورده می کند.
دکتر گالیا نیز به نوبه خود میل شدیدی به سالم ماندن دارد (به همین دلیل است که به دویدن صبحگاهی و غذای سالم برای خوردن نیاز دارد) و برای تلاش، وفاداری و انعطاف پذیری در خود ارزش قائل است. این بدان معناست که او هنگام غمگینی به درون خود نمی چرخد، بلکه اصرار دارد که در انجام کارهای خانه به خانواده عزادار کمک کند. او لباسهایشان را میشوید، تاج گل تشییع جنازه را درست میکند، و مطمئن میشود که هیچکس به تنهایی آن را نمیرود.
بازی گالیا بازی را پیچیده می کند، که تا آن زمان بسیار ساده بود. اکنون، همانطور که دو شخصیت مختلف را کنترل می کنید و نیازهای آنها را تضمین می کنید، همچنین باید چندین کار را متعادل کنید و به دور نقشه بپرید تا مطمئن شوید که کاری که باید انجام شود انجام می شود.
این همان جایی است که انتخاب ها مطرح می شوند – گالیا چه چیزی را در اولویت قرار می دهد؟ آیا او نیازهای خود را برای کمک به اطرافیانش قربانی خواهد کرد؟ آیا او راه آسان و کم وقتگیر را برای برون رفت از کارها انتخاب میکند یا از راه خود برای انجام هر کاری به بهترین شکل ممکن تلاش میکند؟ اینجا بود که بازی خود را مجدداً راه اندازی کردم: انتخابی را انجام دادم که قصد نداشتم و بلافاصله از آن پشیمان شدم، بنابراین یک فایل ذخیره جدید راه اندازی کردم. هر انتخابی که می کنید به نظر مهم می رسد، زیرا شخصیت ها چنین احساسی دارند انسان.
شما همچنین می توانید آخرین شخصیت، دوست آنجلا Zek را باز کنید، که انتخاب های مهم خود را در آرک خود دارد. مطمئن نیستم که در کل بازی کنترل چند شخصیت را در نهایت خواهید داشت و این انتخابها چقدر روی اتفاقات داستان تأثیر میگذارند، اما به نظرم این ایده که بتوانم همه این مردم شهر را به سمت یک زندگی بهتر هدایت کنم، بسیار جذاب است. از بین تمام دموهایی که در جریان استیم نکست فست امتحان کردم، این یکی است که طولانیترین زمان را در مورد آن فکر میکردم، و بیشترین زمان را در آن گذراندم. لطفاً در فاصله نزدیکتر نخوابید.
مربوط
استودیوهای بزرگ سونی باید به پلتفرمهای طلسم خود بازگردند
Astro Bot عالی به نظر می رسد، اما چرا برخی از طلسم های خفته سونی را نیز بازگردانید؟