چرا من کپی تبلیغات بد فیس بوک را هدفمند می نویسم؟

شاید فکر کنید وقتی این حرف را می زنم من از ذهنم خارج شده ام…
هراز گاهی من عمداً کپی تبلیغات فیس بوک بدی می نویسم.
اما نگران نباشید. عقلم را از دست نداده ام
آنجا است روشی برای دیوانگی من و در این پست همه چیز را توضیح خواهم داد. از جمله رویکرد من به تبلیغات فیس بوک.
و، تا آخر بمانید تا بدانید چرا عمداً به تبلیغات فیسبوکی که ارائه میدهند پول میریزم ROI صفر.
آماده؟ بیا شیرجه بزنیم…
کپی عمدا بد، کپی خوب را تایید می کند
پس راه دیوانگی من چیست؟
گاهی اوقات ما نیاز داریم که قرارداد را بر سر آن بگذاریم. سپس آن را کمی تکان دهید و ببینید چه اتفاقی می افتد. و باید هر چند وقت یکبار این کار را انجام دهیم.
اینگونه است که ما واقعاً به هسته اصلی آنچه کار می کند و چرا می رسیم.
این کافی نیست که فقط نظر خود را در مورد اینکه کپی خوب به نظر می رسد شکل دهید. ما باید آن چیزی را که داریم تایید کنیم فکر کپی خوبی است، در واقع همینطور است.
معامله اینجاست:
آنچه اکنون کار می کند همیشه کار نمی کند.
رفتار مصرف کننده در طول زمان تغییر می کند.
به همین دلیل است که ما باید به روی رویکردهای مختلف باز باشیم – حتی اگر به نظر می رسد که ممکن است ایده وحشتناکی باشد.
یه ضرب المثل قدیمی هست “بازاریابان نمی توانند چیزهای خوب داشته باشند” و اینجا بسیار مرتبط است.
وقتی یک دسته از مردم می گویند “این بهترین راه برای انجام کاری است” – تعداد زیادی از افراد دیگر سوار می شوند و آن کار را آنقدر انجام می دهند که از کار می افتد.
این بیشتر از چیزی که فکرش را می کنید اتفاق می افتد. من در طول بیش از 12 سال انجام این کار بازاریابی شاهد آن بوده ام. زمان معلم خوبی است. و همچنین مدیریت یک آژانس بازاریابی (اما این یک داستان برای زمان دیگری است.)
بنابراین، شخصاً حاضر نیستم چیزی را بدیهی فرض کنم.
اگر مردم بارها و بارها با همان حرکات کپی رایتینگ از سرشان کتک بخورند، این احتمال وجود دارد که مخاطبان کاملاً خاموش شوند. در طول مدت زمان کافی، این می تواند به نوعی از کوری تبلیغات تبدیل شود.
اما اگر به اندازه کافی صبر کنیم، آن چیزهایی که از کار افتادند می توان دوباره شروع به کار کنید
(Btw: ظاهراً شلوارهای گشاد و کفال دوباره باحال هستند.)
ما فقط باید ذهن خود را به روی احتمالات باز نگه داریم و برای یافتن آنچه موثر است آزمایش کنیم.
کنوانسیون می تواند یک عصا باشد
کنوانسیون ها و بهترین شیوه ها آنها همیشه باید به عنوان نقطه شروع استفاده شوند.
هیچ چیز بیشتر.
این امر در تمام جنبه های بازاریابی رایج است. به خصوص کپی رایتینگ و طراحی صفحه فرود.
واقعیت؟ با آنها به عنوان یک مقصد رفتار می شود تا یک نقطه شروع.
یک مثال خوب این صفحه فرود از SalesForce است:

اکنون، عقل متعارف می گوید که این صفحه فرود مضحک است و نباید کار کند.
و برای اکثر مخاطبان هدف، جمعیت شناسی و صنایع، این درست خواهد بود.
اما برای SalesForce؟ کار می کند.
به همین دلیل استفاده از بهترین روش برای اطلاع از کپی/طراحی اولیه بسیار مهم است. سپس تست کنید تا بهترین کار را برای کسب و کار خاص شما پیدا کنید.
شما می خواهید با یک فرضیه شروع کنید، سپس تغییرات صفحه جدید ایجاد کنید. طراحی، کپی و چیدمان را تغییر دهید.
در ابتدا بزرگ شوید و بیشترین سود را خواهید دید. پس از آن، می توانید عناصر صفحه ریزتر مانند کپی دکمه و غیره را آزمایش کنید.
برخی از تغییرات به اندازه موهای بوریس جانسون در یک روز بادی مضحک به نظر می رسند. و تغییرات آزمون دیگری وجود خواهد داشت که شما 100% مطمئن خواهید بود که آنها نمی توانند شکست بخورند و … خواهند شد. فاجعه بار.
ارزیابی کپی نیاز به داده های سخت و بدون نظر دارد.
بنابراین، نظرات خود را در دسترس بگذارید و اجازه دهید داده ها پاسخ های مورد نیاز خود را ارائه دهند.
یافتن تعادل بین کپی آگهی، عنوان و محتوا
آیا تا به حال متوجه شده اید که روی سرفصل های clickbait کلیک می کنید و فوراً از آن پشیمان می شوید؟
و در مورد آن تبلیغات بیش از حد فیس بوک که منجر به ناامیدی می شود چه؟
آره منم همینطور.
کلیکبایت و وعدههای مضحک میتوانند برای ترافیک کوتاهمدت معجزه کنند، اما نکته منفی این است که معمولاً به نوعی منجر به ناامیدی میشوند.
درست مانند هر ویدیوی Looper که تا به حال تماشا کرده ام.
مشکل این رویکرد این است که طبیعتاً نقطهای پیش میآید که مردم دیگر با این نوع محتوا ارتباط برقرار نمیکنند.
برخی از افراد برندهای بزرگ را در حال انجام آن می بینند و فکر می کنند این کار درستی است.
اما، IMHO، این یک راه کوته بینانه برای هدایت ترافیک به قیمت اعتماد است.
بنابراین، این برداشت من است:
کپی آگهی و سرفصل های شما وعده هایی هستند. این به محتوای شما بستگی دارد که به آن وعده ها عمل کنید.
به همین دلیل سعی می کنم از فروش بیش از حد محتوایم خودداری کنم. اما این نیز مهم است که آن را کم فروشی نکنید.
به عنوان مثال، اگر من یک مقاله 5000 هیولایی منتشر کنم، قول های جسورانه تری نسبت به یک مقاله 1500 کلمه ای می دهم.
چرا؟ زیرا قول هایی که در تیتر و نسخه تبلیغاتی می دهم می تواند توسط محتوای من پشتیبان شود.
(و در حالی که ما در مورد این موضوع هستیم: هرگز از کلمه “راهنمای نهایی” برای توصیف مقاله 700 کلمه ای که به سختی سطح را خراش می دهد استفاده نکنید.)
چالش ارزیابی هر کپی (تبلیغات یا موارد دیگر)
دلیل خوبی وجود دارد که سعی می کنم از ارزیابی نسخه دیگران اجتناب کنم.
تفسیر نادرست هدف بسیار آسان است مگر اینکه بدانید دقیقا چیست. و منظورم این نیست که حدس و گمان علمی بکنم. ایجاد یک فرضیه بر اساس تجربه کافی نیست.
بگذار توضیح بدهم:
تنها راه واقعی برای اندازهگیری اثربخشی هر کپی – خواه یک تبلیغ، پاپاور یا کپی صفحه فروش – این است که بفهمیم چقدر به هدف خود میرسد.
هدف پشت سر اکثر کپی برای تبدیل است. برای تشویق کاربران به انجام یک اقدام خاص.
اما همیشه به این سادگی نیست.
به همان روشی که من گاهی اوقات عمداً تبلیغات بد فیس بوک می نویسم، کپی های دیگری نیز می نویسم که برخی آن را «بد”
باز هم، این *معمولا* استراتژیک است.
در اینجا یک مثال خوب است:
وبلاگ نویسی Wizard هر سال میلیون ها بازدید کننده را دریافت می کند. مخاطبان هدف من برای وبلاگ نویسان متوسط هستند، اما تعداد زیادی از بازدیدکنندگان ما در این دسته بندی ها قرار نمی گیرند.
برخی از بازدیدکنندگان چند مرحله حذف شده اند و با رشد سایت، شخصیت های مخاطب بیشتری را به ترکیب اضافه می کنیم.
وقتی برای تبلیغات فیس بوک، آهنرباهای سرب و سایر قسمت های سایت کپی می نویسم، می نویسم کپی غیر انتخابی.
بنابراین، من افراد خاصی را تشویق می کنم تا ثبت نام کنند در حالی که دیگران را دلسرد می کنند.
در حالی که این بدان معناست که میانگین نرخ تبدیل من کمتر است، من در حال ایجاد یک لیست ایمیل از مشترکین بسیار هدفمند هستم.
هدف نهایی من رسیدن به افراد مناسب با محتوای مناسب است. نه صرفا برای دستیابی به افراد بیشتری.
بیشتر همیشه بهتر نیست.
اگر مخاطبان من گسترده تر بودند، احتمالاً رویکرد متفاوتی را در پیش می گرفتم. هیچ استراتژی «یک دستکش مناسب همه» وجود ندارد.
خط آخر: وجود ندارد راه عینی برای هر کسی که بتواند نسخه را بدون داده ها و زمینه ای که به آن اطلاع می دهد، نقد کند.
چرا من خوشحالم که در اکثر تبلیغات فیس بوک خود صد در صد ضرر می کنم
اگر کل چیز “نوشتن کپی تبلیغات بد فیس بوک عمدا” به اندازه کافی دیوانه کننده نبود – این باید باشد، درست است؟
آیا من از ذهن من خارج شده است؟ ممکن است اینطور به نظر برسد اما دلیل خوبی وجود دارد که من خوشحالم که در تبلیغات فیس بوک پول می ریزم و بازده سرمایه گذاری صفر را می بینم.
معامله اینجاست:
اکثر تبلیغات فیس بوک که من اجرا می کنم تبلیغات سریع برای تبلیغ پست های وبلاگ هستند.
این محتوا برای خوانندگان 100٪ رایگان است تا بدون نیاز به مقابله با تبلیغات مزاحم که مصرف محتوا را تقریبا غیرممکن می کند، مصرف کنند.
(می دانید… آن سایت هایی که 80 درصد صفحه را با تبلیغات می پوشانند، و تبلیغات ویدیویی اجباری با تنظیم کامل صدا و غیره. وب سایت روزنامه محلی من برای این کار وحشتناک است.)
من یا وقتم را صرف نوشتن آنها کرده ام یا برای نوشتن آنها به یکی از تیمم پول داده ام.
بنابراین، اگر من روی تولید محتوا سرمایهگذاری میکنم، آیا منطقی نیست که برای تبلیغ آن محتوا سرمایهگذاری کنم؟
مطمئناً، تاکتیکهای تبلیغ وبلاگ «رایگان» زیادی وجود دارد، اما حقیقت این است که آنها واقعاً رایگان نیستند. شما با وقت خود پرداخت می کنید.
زمانی که در اختیار دارم محدود است. من در زمان نوشتن این مطلب، بیش از 5 سایت را مدیریت میکنم و میتوانم بین 2 تا 10 مقاله در یک هفته خاص منتشر کنم.
بنابراین، من بودجه ای را برای تبلیغات فیس بوک برای این منظور اختصاص می دهم. بودجه محدود است زیرا در بیشتر موارد ROI مستقیم وجود ندارد. این تضمین می کند که هزینه تبلیغات من توجیه می شود. هدف من این است که این هزینه تبلیغات را با هزینهای که برای محتوا خرج میکنم مطابقت دهم. اگر خودم مقاله را بنویسم، ارزش وقتم را بررسی می کنم و به جای آن از آن رقم استفاده می کنم.
اینطور نیست که من هزاران دلار برای تبلیغ دوره ای با تبلیغاتی که هیچ بازگشت سرمایه ای ارائه نمی کنند، سرمایه گذاری کنم. این واقعاً دیوانه خواهد بود! اینها فقط تبلیغات سریع فیس بوک هستند. هیچ چیز بیشتر.
آیا این روش را به وبلاگ نویسان دیگر توصیه می کنم؟ بستگی دارد.
این استراتژی تنها در صورتی کار می کند که بتوانید هزینه تبلیغات خود را توجیه کنید. من در مورد ROI صحبت نمی کنم. من در مورد داشتن درآمد کافی در کسب و کار خود صحبت می کنم تا بتوانید به راحتی پول خود را در تبلیغات صرفاً برای ایجاد دید و آگاهی ایجاد کنید.
اگر تازه شروع کرده اید یا وبلاگ شما هنوز سودآور نیست – مثل من در تبلیغات فیس بوک پول هدر ندهید… ایده بدی است. توقف کامل
همیشه باید تاکتیک ها و استراتژی هایی را بر اساس مرحله رشد وبلاگ خود در نظر بگیرید. و آنچه که بیشتر به کسب و کار شما مرتبط است – نه شخص دیگری.
اگر از ابتدا با سرمایه کم یا بدون سرمایه شروع میکردم، کارهای بسیار متفاوتی با کاری که اکنون انجام میدهم انجام میدادم.
پیچیدن آن
یکی از درسهای اساسی که من در طول 12 سال فعالیت خود در تجارت و بازاریابی آموختهام این است:
هیچی فرض نکن همه چیز را تست کنید
این درس در هسته فرآیند تصمیم گیری من قرار دارد.
درست از نحوه رویکرد من به کپیرایتینگ گرفته تا ارزیابی ابزارها و تاکتیکهای مورد استفاده در کسبوکارم.
ما باید نظرات خود را در خانه بگذاریم و آزمایش کنیم تا بفهمیم چه چیزی در آن کار می کند ما کسب و کار.
پس چیز جدیدی را امتحان کنید. چیزی منحصر به فرد را امتحان کنید. چیزی خلاقانه را امتحان کنید.
یا چیزی را امتحان کنید که کاملاً در مواجهه با چیزی که به آن اعتقاد دارید، ناسازگار باشد.
ممکن است چیزی را کشف کنید که همه چیز را تغییر دهد.