بازی

چگونه The Witcher 3 باعث شد به توپ های مجسمه اهمیت بدهم؟

هفته گذشته، من تنها هدف خود را برای به پایان رساندن The Witcher 3 قرار دادم. من بیش از حد معطل کرده‌ام و ساعت‌هایم را با کشتن هیولاهای ناآگاه و انجام ماموریت‌های جانبی غیرضروری به پایان رساندم. این به خودی خود هیچ ایرادی ندارد، اما من بازی‌های جدیدی دارم که می‌خواهم بازی کنم و می‌خواهم داستان گرالت را قبل از ادامه کار یا بدتر از آن خسته‌شدن به پایان برسانم.


من باید Blood & Wine را قبل از دنبال کردن Avallac’h از طریق پورتال او تمام کنم تا تجربه کامل را داشته باشم. و من هنوز هم می خواهم برای آخرین بار زره گربه خود را ارتقا دهم. من بازی را در وسط یک تورنمنت جوستینگ بار کردم که در آن یک دوشیزه زیبا را نیز از نفرینی که او را تبدیل به پرنده می کرد نجات می دادم، بنابراین آن را نیز تمام کردم. اما بعد، من در یک شکار خون آشام بودم.

گیمر ویدیوی روز

مطالب مرتبط: سفر سریع The Witcher 3 مهمترین مکانیک آن است

من تعداد زیادی از علامت های تعجب را روی نقشه خود نادیده گرفتم و وقتی از دهکده های عجیب توسن رد می شدم از دیدن تابلوهای اعلامیه امتناع کردم. اما، همانطور که از قبرستان به سمت نمایش هنری می رفتم (اگر آن را بازی کنید منطقی است)، یک مرد مرا زیر پا گذاشت. او دقیقاً در مسیر من بود، بنابراین من ایستادم و یک دقیقه با او گپ زدم تا متوجه شدم که توپ های مجسمه اش پاره شده است.

می بینید که این یارو یک دلال آثار هنری بود و از مردم خواسته بود که بیضه های بافت دار مجسمه اش را بمالند، که این امر به آنها مردانگی فوق العاده می داد. ظاهرا به نظر من کمی کلاهبرداری است، اما با دنباله‌ای تند، من چه کسی بودم که چنین تلاش جانبی را رد کنم؟ وقتی از بینی ام پیروی می کردم می دانستم که برخلاف قوانین خودم عمل می کنم، و این باعث شد به این فکر کنم: چه چیزی باعث می شود که ماموریت های جانبی The Witcher 3 اینقدر جذاب باشد؟

فکر می‌کنم بخش بزرگی از آن به خاطر سفر سریع یا نبود آن است. برخورد با این ماموریت‌ها باعث می‌شود که احساس کنید در حال جعل داستان خود هستید، نه فقط مسیر اصلی را که همه می‌روند دنبال کنید. وضعیت بد Ciri عالی است، اما همه کسانی که این بازی را بازی کرده اند این را دیده اند، در حالی که میلیون ها نفر ممکن است این مسیر انحرافی مبتنی بر دیک را از دست داده باشند. هیچ کس به من نگفت بروم و این دلال هنری را ببینم، من خودم او را پیدا کردم و التماس پرشور او از من خواست که به او کمک کنم.

گرالت در حال گرفتن توپ های مجسمه در The Witcher 3

البته ماهیت این کوئست خاص نیز کمک می کند. خربزه جادویی یک چشم انداز ذاتاً جذاب است، چه از سنگ ساخته شده باشد و چه از گوشت. اما این اولین باری نیست که در حین کاوش در قاره حواس من پرت می شود، بنابراین نمی توان آن را فقط به بولوک مرتبط کرد. من برای کشتن اژدهاها از کوه ها بالا رفته ام، قلعه های متروکه را برای گرفتن نقشه های زرهی کاوش کرده ام و از دریاها عبور کرده ام تا نفرین ها را از بین ببرم. با هر تلاش جانبی که تجربه می‌کنم، می‌خواهم دیگری را انجام دهم، زیرا نتیجه همیشه عالی و اغلب غیرمنتظره است.

حتی ساده ترین ماموریت ها – نجات این شهر از دست یک هیولا یا آوردن همسرم به خانه از جنگل – آنقدرها هم که در ابتدا به نظر می رسد ساده نیستند. هر کدام فرصتی برای CD Projekt Red است تا داستان دیگری را تعریف کند، تا به این دنیا احساس واقعی‌تر کند، و به پیکسل‌ها و کدهایی که موتور این RPG جادویی هستند، زندگی ببخشد. ماموریت‌های جانبی اغلب قانع‌کننده‌تر از داستان اصلی هستند – به همین دلیل طول کشید تا آن را تمام کنم – و هر داستان عالی که بازی می‌چرخد به من می‌گوید که داستان دیگری را شروع کنم.

گرالت به توپ های گم شده مجسمه در The Witcher 3 نگاه می کند

به زبان ساده، ماموریت‌های جانبی ممکن است بهترین قسمت The Witcher 3 باشند. چرا من به توپ‌های مجسمه اهمیت می‌دهم؟ چون بازی به من یاد داد که مراقب باشم. این شما را با سنگ‌تراش‌ها و تجربه‌های قبلی درگیر می‌کند و شما را مشروط کرده است که بفهمید از دنبال کردن این مسیر به خصوص نفسانی چیز خوبی به دست می‌آید. نتایج شادی تناسلی من ناامید کننده نبود: پیرمردی که آنها را دزدیده بود، قبل از اینکه در یک سرنوشت پیچیده و کارمایی در اثر فشار بیش از حد بمیرد، با جزئیات کامل درباره تمام سوء استفاده های جنسی خود به من گفت. او حداقل با انجام کاری که دوست داشت مرد.

نمی‌دانم در حال حاضر چقدر The Witcher 3 را بازی کرده‌ام، اما هر دقیقه از داستان‌سرایی‌های خرد، مرا وادار می‌کند که به هر چیزی که در مسیرم قرار می‌گیرد، علاقه مند شوم، خواه موجودی ترسناک باشد یا یک دزدی بی‌سابقه. حکایت‌های فوق‌العاده‌ای مانند این می‌سازد، اما بعد از چند ساعت بازی، دیگر به توقف وایلد هانت نزدیک‌تر نیستم. من حدس می‌زنم که فقط چرخاننده‌ها و دوربرگردان‌ها هستند.

بعدی: این Pokemon Roguelike سخت تر از هر Nuzlocke است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا